enc_17107003656018664947748 (1).mp3
2.35M
به دوستی بنده
مشتاق تر خدا بود....
سحرگاه #ماه_رمضان🌙
التماس دعا🤲🌹
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊🌺🍃
#ماه_رمضان
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
✨فراز دوازدهم✨
🔸أَفَتُراكَ يَا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونَنا أَوْ تُخَيِّبُ آمالَنا؟ كَلَّا يَا كَرِيمُ ظَنُّنا بِكَ وَلَا هٰذَا فِيكَ طَمَعُنَا، يَا رَبِّ إِنَّ لَنا فِيكَ أَمَلاً طَوِيلاً كَثِيراً، إِنَّ لَنا فِيكَ رَجاءً عَظِيماً، عَصَيْناكَ وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنا، وَدَعَوْناكَ وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِيبَ لَنا، فَحَقِّقْ رَجاءَنا مَوْلانا فَقَدْ عَلِمْنا مَا نَسْتَوْجِبُ بِأَعْمالِنا وَلٰكِنْ عِلْمُكَ فِينا وَعِلْمُنا بِأَ نَّكَ لَاتَصْرِفُنا عَنْكَ حَثَّنا عَلَى الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ، وَ إِنْ كُنَّا غَيْرَ مُسْتَوْجِبِينَ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيْنا وَعَلَى الْمُذْنِبِينَ بِفَضْلِ سَعَتِكَ
❓آیا ممکن است پروردگارا برخلاف گمانهای ما به خویش رفتار کنی یا آرزوهایمان را نسبت به رحمتت نومید سازی؟!
😔هرگز ای بزرگوار، چنین گمانی به تو نیست و طمع ما درباره تو این چنین نمیباشد، پروردگارا، ما را درباره تو آرزوی طولانی بسیاری است، ما را در حق تو امید بزرگی است، از تو نافرمانی کردیم و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانی و تو را خواندیم و امیدواریم که بر ما اجابت کنی،
❤️مولای ما امیدمان را تحقق بخش، ما دانستیم که با کردارمان سزاوار چه خواهیم بود، ولی دانش تو درباره ما و آگاهی ما به اینکه ما را از درگاهت نمیرانی، گرچه ما سزاوار رحمتت نیستیم ولی تو شایسته آنی که بر ما و بر گنهکاران به فضل گستردهات جود کنی
🌿| @shahid_hajasghar_pashapoor
🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺
چند وقت پیش یه کلیپی از بچه ای نوزاد دیدم، موقعی که براش آهنگ گذاشتن شروع کرد گریه کردن، وقتی صوت قرآن یا صوت مذهبی مثبتی گذاشتن لبخند زد.
برای خودم عجیب بود خیلی باور نکردم می تونم بگم ۵ درصد باورم شد. تا اینکه امروز که مهمان بودیم به چشم خودم یه صحنه ی تقریبا مشابه دیدم.
یه نوزاد ۶ روزه...
وقتی باهاش از ناراحتی چیزی می گفتی، بغض میکرد، وقتی چیز شیرینی می شنید لبخند ميزد.
خیلی عجیب و جالب بود.
البته اون لحظه من یاد کلیپ نبودم بعدا که از نزدیکانم پیگیر شدم که چرا بچه اینجوری بود میگفتن وقتی چیز خوشحال کننده ای بشنوه لبخند میزنه. گفتم من [بغلش کرده بودم] حرف خاصی بهش زدم بغض کرد و لب هاش رو جمع می کرد.
واقعا طبیعت نوزاد پاک و معصوم هست.
کاش همینجور این سید علی اکبر ۶ روزه، پاک و معصوم بمونه و ما هم عاقبت بخیر بشیم.
الهی آمین
🌹
🌱
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیام که کنم رو به هر دری...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😅روایت جالب سرکار گذاشتن حاج آقا روی آنتن تلویزیون!
#طنز
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🕊#پرواز روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ قسمت بیست و دوم 🍃جلوی خانه ای سه دختر ن
🕊#پرواز
روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
قسمت بیست و سوم
🍃صحبت هایمان حسابی گل انداخته بود که نادیا خانم شروع کرد به اعتراض به اینکه طوری حرف بزنید که ماهم متوجه بشویم. از وقتی دخترها آمده بودند، مکالمه ما سه نفره شده بود و نادیا خانم و محمدآقا حسابی حوصله شان سر رفته بود.
محمدآقا خیلی دوست داشت زبان انگلیسی یاد بگیرد. هم برای اینکه روحانی بود و به عنوان یک مُبَلِّغ آشنایی با زبان می توانست بسیار به او کمک کند و هم بخاطر علاقه ای که به این امر داشت.
🍃قرار بود به او زبان یاد بدهم اما هنوز فرصت مناسبی پیش نیامده بود. اصولا آدمی بود که همه چیز را کاربردی می آموخت. اگرچه عربی اش خوب بود اما پس از گذشت مدتی که سوریه بود، بسیار پیشرفت کرده بود و مثل یکی از ساکنان منطقه صحبت می کرد.حتی اصطلاحات را به خوبی آموخته بود.
به شوخی گفت: خیلی دوست دارم انگلیسی یاد بگیرم. دعا کن در یکی از کشورهای اروپایی جنگی رخ دهد و برای کمک به آنجا برویم تا کمی انگلیسی مان تقویت شود!
🍃ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
enc_16977972736548968055261.mp3
2.7M
روزه دوازدهم #ماه_رمضان رو تقدیم می کنیم به حضرت مهدی(عج)💔
التماس دعا🤲🌹
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت #حسابرسی #فصل_چهارم #قسمت_چهارم رفتم صفحه بعد، روز بعد هم كلي اعمال خوب داشتم
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#حسابرسی
#فصل_چهارم
#قسمت_پنجم
به دو نفري كه در كنارم بودند گفتم: شما يك كاري بكنيد!؟ همينطور اعمال خوب من نابود ميشود و...
سري به نشانه نااميدي و اينكه نميتوانند كاري انجام دهند برايم تكان دادند. همينطور ورق ميزدم و اعمال خوبي را ميديدم كه خيلي برايش زحمت كشيده بودم، اما يكي يكي محو ميشد.
فشار روحي شديدي داشتم. كم مانده بود دق كنم. نابودي همه ثروت معنوي ام را به چشم ميديدم نميدانستم چه كنم! هرچه شوخي كرده بودم اينجا جدي جدي ثبت شده بود. اعمال خوب من، از پرونده ام خارج ميشد و به پرونده ديگران منتقل ميشد.
نكته ديگري كه شاهد بودم اينكه؛ هرچه به سنين بالاتر ميرسيدم، ثواب كمتري از نمازهاي جماعت و هيئتها در نامه عملم ميديدم! به جواني كه پشت ميز نشسته بود گفتم : در اين روزها من تمام نمازهايم را به جماعت خواندم. من در اين شبها هيئت رفته ام. چرا اين ها در اينجا نيست؟
رو به من كرد و گفت : خوب نگاه كن. هرچه سن و سالت بيشتر ميشد، ريا و خودنمايي در اعمالت زياد ميشد .اوايل خالصانه به مسجد و هيئت میرفتي اما بعدها، مسجد ميرفتي تا تو را ببينند. هيئت ميرفتي تا رفقايت نگويند چرا نيامدي! اگر واقعاً براي خدا بود، چرا به فلان مسجد يا هيئت كه دوستانت نبودند نميرفتي؟
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
آب از سرش گذشت
و گذشت از سرش ولی
نگذشت یکدم از سر عهدی که بسته است...
#شهید_بی_سر
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊