6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ|مناجات با خدا
⚜دائم الفضل...
🌀همخوانی دعای
"یا دائِمَ الفضل علی البریه"
〽️اجرا:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/TAaqi
#ماه_رجب
#رجب
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 پیغام سیدابراهیم رو میشنوید...
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🥀
در شب زدهترین روزهایِ دنیا
تو همان فانوسِ افروخته،
به سرانگشتانِ خدایی
یاهادیالمضلین✨
#شهادت_امام_هادی
کتاب
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_24
«همسر»
بعدها، یکی دیگر از جاهایی که اسم جواد محمدی زیاد به گوشم
خورد توی سفر راهیان نور به جنوب بود برای عرفه رفتیم راهیان نور من
بودم و مامان و خواهر و ،داداش با دایی و زن دایی. ظهر در مسجدی بین
راه ایستادیم تا نماز بخوانیم و ناهار بخوریم. سر سفره نشسته بودیم یک ماشین دیگر نزدیکمان نگه داشت برای ناهار چندتایی جوان بودند که دایی میشناختشان و گفت برای کارهای پشتیبانی آمده اند. دایی به یکیشان که انگار بزرگ تر آن جمع بود، ناهار تعارف کرد همان آقا که بعدها
فهمیدم جواد محمدی بوده، فقط کمی ماست قبول کرد.
شب دیر رسیدیم به اهواز محل استقرارمان مدرسه بود برق نبود. گفتند جواد محمدی رفته برق را تعمیر کند مراسم عرفه توی منطقه شرهانی بود میگفتند همه کارهای آماده سازی مکان و صوت و پذیرایی
با جواد محمدی بوده
ماه رجب هم که رفته بودم ،اعتکاف با یک مادر و دختر همراه بودم آن دختر با دوستان من که با هم ثبت نام کرده بودیم آشنا بود. دختر خیلی گرم و با صفایی بود آن چند روز هنگام سحری و افطار و دعاها با او همراه بودیم. بعدها که آمدند خواستگاری دیدم خواهر و مادر آقا جوادند. خواستگاری آقاجواد را یکی از دوستانم بهم گفت که
با همدیگر توی پایگاه بسیج کار میکردیم اولش هم نگفت خواستگار کیست. فقط گفت دیروز یکی درباره شما تحقیق میکرد برای اینکه بیاید خواستگاری، من هم هر چه ازت میدانستم بهشان گفتم.
من هم خیلی پاپیچش نشدم یعنی خجالت کشیدم سؤال کنم.
چند روز بعد وقتی خواستم از خانه بروم ،بیرون دیدم همان حاج خانمی که توی اعتکاف بودیم پشت در خانه اند از مدل نگاه کردنشان فهمیدم برای خواستگاری آمده اند . یکهو انگار خیلی خجالت کشیدم. تندی حال و احوال کردم و رفتم .شب که آمدم فهمیدم حدسم درست بوده و آمده بوده اند درباره آقاجواد حرف بزنند. شغلش پاسدار بود و حاج خانم
کمی هم از ملاکهای خودشان گفته بودند و از ملاک های آقاجواد. مامان فردایش ماجرا را به دایی گفت و قرار شد دایی تحقیق کند خودم هم زنگ زدم به چندتایی از دوستانم که میدانستم شوهرهایشان پاسدارند. گفتم برایم سؤال کنند ببینند جواد محمدی را می شناسند؟ جواب هایشان شبیه به هم بود: خنده روست، چنان می خندد که انگار هیچ غمی توی این دنیا ندارد. بی ریاست، زود با همه گرم میگیرد. خیلی شجاع و پردل و جرئت است. هر کاری داشته ،باشی میتوانی رویش حساب کنی. اینها را که شنیدم یاد امام رضا افتادم. ممنون امام رضاجان ... من چنین شوهری
می خواستم.
#ماه_رجب
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم؟
داشتم کنج حرم"جامعه"را میخواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد؟
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
سیدحمیدرضابرقعی
#شهادت_امام_هادی علیه السلام