☀️ امام صادق علیه السلام فرمودند:
«آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، #فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و #گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟
💚 پس خداوند نور حضرت قائم (عجّل الله فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی #انتقام او را میگیرم»
📚 اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥
🚩 أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
چشمانت را به من قرض میدهی؟
میخواهم ببینم
چگونه دنیا را دیدی که از چشمانت افتاد...(:♥️
#روزتون_شهدایی
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🔺 تصویری خاص از فرار آوارگان فلسطینی از خانیونس بعد از تهدید نظامی اسرائیل...
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و
راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود
برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار
داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار
است، در واقع گرفته ی یار است.
[ حاج اسماعیل دولابی رحمهالله ]
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حججی خیلی خسیس بود !
حجت الاسلام دانشمند
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
|شهید مدافع حرم جواد محمدی|
#ارسالی🙏🏻🌹 عکس نصب شده آقا جواد در اردوگاه محمد رسول الله سنندج
#ارسالی🙏🏻🌹
عکس نصب شده در پادگان آموزشی حضرت نبی اکرم ص شهرستان میبد_یزد
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_139
« خواهر »
به خانه که رسیدیم مادرم مسجد بود به شوهرم گفتم مگر نمی خواستی بروی مسجد ؟ گفت نه نمیروم گفتم پس چرا این قدر عجله کردی؟ من لباس برنداشتم گفت لباس میخواهی چه کار؟ گفتم چه شده؟ ربطی به جواد دارد؟ گفت نه جواد سالم است .
گوشی همسرم زنگ خورد .
گفت دایی و من دایی گفتنش را شنیدم رفت داخل حیاط تا صحبت کنند .
وقتی برگشت گفتم دایی باهات چه کار داشت؟
گفت میخواست حال و احوال کند
لباس هایش را پوشید محمد را برداشت و رفت بیرون انگار از حرف زدن با من فرار می کرد می گویند به آدم یک چیزهایی الهام میشود .
من هم همین طور شده بودم داشتم گریه میکردم مادرم آمد و گفت چه شده؟
گفتم چیزی نشده چه شده و که آمد ،
انگار همه چیز را می دانست وقتی پرسیدیم پدرم عمو چرا سر کوچه ایستاده ، گفت هیچی می خواهیم برویم عیادت یکی از اقواممان که جانباز است این حرف های پدرم هم آرامم نکرد . چند دقیقه بعد دایی ام هم آمد .
من همان جا گوشه هال افتادم روی زمین به مادرم گفتم دایی آمد ، گفت خب دایی آمد که آمد !
گفتم نمیدانم چرا دل شوره دارم.
وقتی دایی آرام آرام گفت که قرار است حاج آقا مجتبی بیاید اینجا ، تا آخرش را فهمیدیم ، فهمیدیم که جواد شهید شده و قرار است خبر شهادتش را حاج آقا مجتبی بدهد .
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii