📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_157
« دایی »
شب سوم توی آشپزخانه بودیم که پدر جواد آمد سراغ من و گفت چه باید بکنیم؟ تشییع جنازه کی است؟ با پدرش بهتر می توانستم حرف بزنم با خودم گفتم آماده اش کنم بهتر است گفتم ممکن است ۴۸ ساعت دیگر بیاید یا ممکن است یک هفته دیگر بیاید بالاخره جنگ است خودتان هم در جنگ بوده اید ، بعضی وقت ها جنازه ها میماند زیر آتش نمی شود آن را بیاوری عقب شاید برای اینکه جنازه جواد را برگردانند عقب مجبور شویم
چندتا شهید دیگر هم بدهیم ، این ها را که گفتم گفت نه اگر قرار بر این باشد که به خاطر جنازه بچه من دوسه تای دیگر هم شهید شوند اصلاً راضی نیستم حاضرم جنازه بماند ؛ ولی دیگر شهید ندهیم یک ساعتی حرف هایمان طول کشید گفتم خبر داده اند که جنازه مانده است دست داعشی ها بچه ها دارند همۀ تلاششان را میکنند تا ببینند میتوانند جنازه را بگیرند یا نه ، این را که گفتم پدرش شوکه شد . سرش را انداخته بود پایین و حرفی نمیزد اگر جنازه وسط بیابان مانده بود و برنمیگشت آن حرف دیگری است؛ اما خیلی برایشان سخت بود دست داعشی ها باشد . گفت حالا چه میشود؟ میدهند یا نمیدهند؟ گفتم همه دارند تلاش میکنند بعضی وقتها این کار زود انجام میشود بعضی وقتها نه چیزی نیست که بخواهد سریع اتفاق بیفتد. اصلاً نمیشود پیش بینی کرد در عمل چه اتفاقی می افتد بهش گفتم اگر ایران بود مثلاً اگر دست گروه پژاک بود ، اصلاً خودم بلند میشدم میرفتم ببینم وضعیت چطور است؛ ولی توی این وضعیت فقط باید صبر کنیم ، گفت تا کی صبر کنیم؟ گفتم نمیدانم .
آن شب پدر جواد فقط همین را گفت .
صبحش که دوباره آمدیم آمد و گفت چه خبر؟ گفتم خبری نیست. گفت حالا میخواهی خواهرت را چه کار کنی؟ انگار همه نگران مادرش بودند اسمش که آمد وا رفتم گفتم من نمیدانم گفت دیشب ازم پرسید که محمدرضا دربارۀ تشییع جنازه چه گفت ، خودت باید با خواهرت صحبت کنی!
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع حرم جواد محمدی🇮🇷
#بسم_الله فَأَسْأَلُکَ بِبَلاغَةِ حِکْمَتِکَ وَ نَفَاذِ مَشِیَّتِکَ أَنْ لا تَجْعَلَنِی لِغَیْرِ ج
#بسم_الله
إِلَهی لا حَوْلَ لِی وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِقُدْرَتِکَ
وَ لا نَجَاةَ لِی مِنْ مَکَارِهِ الدُّنْیَا إِلّا بِعِصْمَتِکَ...
خدایا توان و نیرویى براى من جز به قدرت تو نیست، و راه نجات از گرفتاری هاى دنیا جز نگهدارى تو برایم نمى باشد...
مناجات الشّاکین
از امام رضا "علیه السلام" کم نخواهید...
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
پیرمرد بعد از فتنه ۸۸ نگران جان رهبر بود
شهیدی به خوابش آمد و گفت نگران نباش، ما محافظ او هستیم.
نشانی مزارش را هم گفت.
پیرمرد اعتنا نکرد. خوابها تکرار شد. سراغ همان نشانی مزار رفت. تصویر شهید همان بود که در خواب دیده بود. روی مزار نوشته بودند:
محافظ رییسجمهور سیدعلی خامنهای.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید
سردار حاج حسبن کاجی میگوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود :
🔹️من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
🔹️پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
🔹️من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
🔹️این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول(ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
15.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگ حرمم
دلم برا نسیم حرمت پر میزنه😭💔
#یاامامرضا🖤
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii