خاطره ای ازهمسر شهید دقایقی
بارها با لبخند به شوخى خطاب به ابراهیم و زهرا میگفت: «اگر باباى شما شهید شد ، چه کار می کنید؟»
یا می گفت: «باباى شما باید شهید شود!»
او می خواست پدیده شهادت را در دل و دیده فرزندانش عادى جلوه دهد و بر این باور بود که: «نباید کلمه شهید و شهادت، بچهها را ناراحت کند و یا در روحیه آنان اثر منفى بگذارد.»
وقتى شهید شد آرامش خاطرى در ابراهیم 6 ساله دیده می شد و سخن او در فراق پدر چنین بود: «پدرم شهید شده و اکنون در بهشت است.»
خاطره ای از پسر شهید دقایقی
هنگامی که فرصتى دست داد تا همراه با پدرم به مناطق جنگى بروم، کودکى بیش نبودم. از اهواز و چندین شهر دیگر گذشتیم و به شهر کرمانشاه که قرارگاه رمضان در آن جا مستقر بود ، وارد شدیم.
آن وقتها هرگز نمی دانستم که پدرم چه کاره است و او را یک راننده ، بسیجى و یا پاسدار عادى می پنداشتم. به قرارگاه رمضان که وارد شدیم ، برخوردها به گونهاى فوق تصور من بود. آنان ارزش و احترام زیادى براى پدرم قائل بودند و این برخورد ممتاز ، برایم سؤال برانگیز شد.
بچههاى رزمنده پاسخ دادند: «پدر شما فرمانده تیپ (لشکر) است.»
گفتم: «پدر من که پاسدار است.»
گفتند: «خب فرمانده لشکر فرق می کند.»
آن جا بود که به فروتنی او پى بردم. او بود که در میان بسیجیان ، اصلاً از خود – به عنوان فرمانده – نام نمی برد و هیچ گاه در این باره لب به سخن نگشود.
تندیس شهید اسماعیل دقایقی
در خرداد ماه ۱۳۹۳ از تندیس اسماعیل دقایقی در شهر اهواز رونمایی شد. تندیس برنزی دقایقی به ارتفاع ۴ متر بر روی پایه سنگی به ارتفاع ۴ متر، در محل ورودی پل سوم اهواز، به عنوان یادبود وی و ۴ نفر دیگر از کشتهشدگان جنگ ایران و عراق، در کنار رودخانه کارون نصب گردید.
@shahid_modafe_haram_miladheidari
وصیتنامه شهید اسماعیل دقایقی
«ربنا افرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين.
خدايا! امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافرين، پايداری و سپس بر آنان غلبه کنند. خدايا شهادت میدهم که غير از تو خدايی نيست و محمد (ص) رسول و فرستاده توست و علی (ع) وصی رسول خداست. سلام بر خاندان عصمت و طهارت. درود بر خمينی کبير و سلام بر روحانيت معظم و امت حزب الله.
خدايا از تو میخواهم هنگامی که شيطان به سراغم میآيد، تو او را دور کنی و مرا قوت و آرامش عطا فرمايی که «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم»
پدر و مادر گرامی:
در مقابل شما شرمندهام که توفيق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خيلی کم نصيبم شد. بدانيد که «انا لله و انا اليه راجعون». ان شاءالله خداوند به شما صبرعطا کند و شما از جمله کسانی باشيد که مردم و خصوصاً خانوادهی شهدا، اسرا و معلولين را دلداری بدهيد و من هم دعاگوی شما هستم.
همسر محترمه:
در اين پنج سال زندگی از خصوصيات خوب تو بهره بردم و مرا بسيار احترام کردی که لايق آن نبودم. پيوند من و تو با شعار اسلام و ايمان شروع شد و بعد سعی کرديم هر روزمان با روز ديگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پياده کنيم و خوب میدانی که راه من در ادامه اين زندگی به عمل درآوردن عقيده به اسلام بوده است. چطور میتوانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم، در صورتی که جان و مال امت مسلمان ايران به سوی جبهه سرازير است. انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذت ايمان و توجه به خدا را درک میکند و اگر رفتن من مصيبتی برايت باشد میدانی که «الذين اذا اصابتهم مصيبه قالو انا لله و انا اليه راجعون». در تربيت ابراهيم و زهرا سعی خود را بکن. برای آنها دعا میکنم و اميدوارم افرادی مفيد برای اسلام و خط ولايت اهل بيت عصمت و طهارت و ولايت فقيه باشند. بعد از من سعی کند با مشورت آقايان علماء در قم مثلاً آقای راستی يا آقای کريمی، منطقیترين راه را برای خود انتخاب کنی. که ان شاءالله اگر بهشت نصيبم شد، يکديگر را در آنجا ملاقات کنيم. ان شاءالله با صبر و استقامتی که خدا بيشتر به تو بدهد. اسوهای در جامعه خود باشی.
برادران گرامیام و خواهران محترمه:
برای شما نيز آرزوی صبر و استقامت در پيگيری اهداف اسلامی دارم. ان شاءالله بتوانيد با کار و فعاليت، خود را بيش از پيش وقف راه خدا و اسلام کنيد. جهانی که امروز پر از فسق و فجور و خيانت ابرقدرت هاست، تلاش و ايثار میخواهد. در راه امام حسين(ع) گام برداشتن، حسينی شدن میخواهد. ان شاءالله در پيروی از راه امام امت، خمينی کبير که همان راه خدا و قرآن و اهل بيت(ع) است، موفق باشيد. ديدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مشغول نماز هستند و با متانت، نيروهای دشمن و تانکهای او را میبينند و با سلاح مختصر با آنان مقابله میکنند، از تجليات حسينی شدن اين امت است که مرا به وجد آورده است. حقوق شما را آنطور که بايد رعايت نکردهام که ان شاءالله مرا ببخشيد، من هم دعاگوی شما هستم. خدمت کليه اقوام، فاميل، دوستان و آشنايان سلام عرض میکنم و برای آنان توفيق در خط اسلام و قرآن بودن را آرزومندم. قطعاً نتوانستهام حقوق شما را به خوبی رعايت کنم. ان شاءالله مرا ببخشيد.
از همه شما التماس دعا دارم. والسلام علی عباد الله الصالحين.
پاسدار اسماعيل دقايقی
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_هفتم
🔹ابتکار ابراهیم علیه السّلام و شکستن بتها «2»🔹
ابراهیم علیه السّلام با پرسش و پاسخ خود موقعیت و اوضاع فکری قوم خود را بخوبی درک کرد، او مانند پزشکی که به فکر یافتن منشاء درد است تا درمان را شروع کند و مانند یک قاضی مجرب که می خواهد مجرمین را به اقرار بر جرم و اعتراف به گناه سوق دهد، وارد عمل شد و سپس در بحث خود، دایره جدل را تنگتر می کرد و همه حرف ها را در یک سؤال خلاصه می کرد و آنگاه که اساس مطلب آنان را سست می کرد و ارکان عقاید آنان درهم فرو می ریخت، حجت بر آنها تمام می شد و قوم ناگزیر تسلیم دلیل او می شدند تا از ابراهیم پیروی کنند و راه گریزی از دعوت او نمی یافتند.
ابراهیم علیه السّلام مرتب عقاید و آراء باطل آنان را عنوان می کرد و از آن انتقاد می نمود و فساد آن را آشکار می ساخت و به آنان می گفت: آیا آنگاه که به پرستش این بتها روی می آورید، حرف شما را می شنوند؟ زمانی که به اطاعت ایشان همت می گمارید و اقدام می کنید، شما را می بینند؟ و آیا بت ها برای شما نفع و ضرری دارند؟
به راستی که تقلید کورکورانه از جمله نقشه های شیطان است که اطاعت این قوم از پدرانشان و همراهی در شک آنان را موجب شده است و به عبادت مجسمه افتخار می کنند و پیشانی خود را برای سجده بر بت روی زمین می گذارند.
راستی این مردم چقدر نادانند که با این وجود خود را بر طریق حق می دانند و در حقانیت عقیده خویش اصرار دارند و با پیروان حق، برای باطل خود بحث و مجادله می کنند و مطالبی بی اساس و استدلالهایی در نهایت ضعیف در این مورد ارائه می دهند. آنان بر همین اساس در مقابل استدلال ابراهیم و سؤالات او گفتند: «ما پدران خود را در عبادت بتها یافتیم!».
#ابتکار_ابراهیم_علیه_السّلام_و_شکستن_بتها
منبع: کتاب قصه های قرآن
----------------🌱🪴🌱-------------
═✧❁🌸❁✧═
@shahid_modafe_haram_miladheidari
═✧❁🌸❁✧═
📖آیه امروز 📖
سوره بقره(۲)
آیه ۵۵
آیه پنجاه و پنجم
البقره
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﺪ : ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ ! ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻳﻢ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ [ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ] ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ . ﭘﺲ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺩﻳﺪﻳﺪ .(٥٥)
#ختم_قرآن
تفسیر👇
پيروان حضرت موسى دو گروه شدند:
الف: گروهى برگزيده كه همراه موسى عليه السلام براى مناجات و شنيدن كلام خداوند به كوه طور آمدند، ولى وقتى گفتگوى خدا و موسى را شنيدند، گفتند: از كجا بدانيم كه اين صدا از خداست، بايد خدا را با چشم ببينيم تا بپذيريم.
جلد 1 - صفحه 120
ب: گروهى كه با هارون ماندند و در غياب حضرت موسى، گوسالهپرست شدند. آيه 154 سوره اعراف در مورد كسانى كه ديدن خدا را طلب كردند، مىفرمايد: «أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» آنها را زمين لرزه گرفت. شايد صاعقهاى كه در اين آيه مطرح است، همراه با زمين لرزه بوده و آنها با اين صاعقه از دنيا رفتند. چون آيه بعد مىفرمايد: شما را بعد از مرگ دوباره برانگيختيم.
اين آيه پيامبر اسلام را تسلّى و دلدارى مىدهد كه از درخواستهاى بيهوده مردم نگران مباش. زيرا مردم از موسى درخواستهاى خطرناكتر داشتند.
پیام ها
1- از عاقبت لجاجت، جسارت، بىادبى و توقّعات نابجاى گذشتگان، عبرت بگيريد. «لَنْ نُؤْمِنَ ... فَأَخَذَتْكُمُ»
2- براى گروهى منطق و استدلال و موعظه كافى است، ولى براى گروهى قهر و غلبه لازم است. «فَأَخَذَتْكُمُ»
3- اگر خداوند نيست تا او را ببينيد، امّا آثار او كه ديدنى است. چرا با ديدن آنها ايمان نمىآوريد. «فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»
@shahid_modafe_haram_miladheidari