#تلنگر🌱
برایِنفسخودتوننقشهبکشید؛
وگرنهنفسبرایِشمانقشهمیکشه!.
+حاجحسینیکتا
@shahid_modafe_haram_miladheidari
بسم الله الرحمن الرحیم❤️!
این پس هر شب تکرار میشود
#استغفارهفتادبندیمولاعلی(ع)
_بندسیودوم_🌱
📌بهنیابتاز#شهید_احمد_علی_کردمیر
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَعَنْتُ عَلَيْهِ بِحِيلَةٍ تُدْنِي مِنْ غَضَبِكَ أَوِ اسْتَظْهَرْتُ بِنَيْلِهِ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِكَ أَوِ اسْتَمَلْتُ بِهِ أَحَداً إِلَى مَعْصِيَتِكَ أَوْ رَائَيْتُ فِيهِ عِبَادَكَ أَوْ لَبَسْتُ عَلَيْهِمْ بِفِعَالِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کمک نقشه ای که مرا به غضب تو نزدیک میکرد به آن دست یافتم، یا با آن بر اهل طاعتت غلبه کردم، یا کسی را با آن به معصیتت مایل نمودم، یا با آن خود را نزد بندگانت خوب نشان دادم، یا با کردارم خود را نزد آنها وارونه جلوه دادم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
اجرتون با امیرالمومنین(ع)🌻!
التماسدعا🤲🏻
@shahid_modafe_haram_miladheidari
شهید احمدعلی کردمیر در تاریخ 10/10/1331 دیده به این کره خاکی گشود، کسی وسعت فردای این طفل کوچک را نمی توانست دریابد. در دوران طفولیت سایه و حمایت پدر را از دست
داد امافقدان پدر با تمام دشواری هایش نتوانست مانع رشد تعالی او گردد. هرچند در 18 سالگی به علت فقر مالی و جهت امرار معاش مجبور شد زادگاهش کرمانشاه را به قصد تهران ترک نماید.
فعالیت
اما وی در سراسر زندگی پر فراز و نشیبش هدف را به درستی شناخت و جهت دستیابی به آن هدف بزرگ عاشقانه نه تنها دل بلکه سر سپرد و هدف و راهش، راه اسلام و امام (ره) بود. و در سال 52 و 53 وارد مبارزات رژیم گردید و در یکی از همین مبارزات در نزدیکی اصفهان دستگیر شد و چنان مورد شکنجه قرار گرفت که تا زمان شهادت آثار شکنجه روی بدنش نمایان بود.
وی در سال 56 همزمان با اوج گرفتن جریان انقلاب در راهپیمایی های خیابانی و تکثیر اعلامیه ها شرکت نمود و در 21 بهمن به همراه همرزمانش به باغ شاه حمله ور شدند قسمتی از پادگان را به تصرف درآورده و مهمات پادگان را به مسجد منتقل کردند و با یک قبضه تیربار MCC پادگان جی را تصرف نمودند. و در سال 57 به زادگاهش کرمانشاه مراجعت نمود و در همان سال وارد کمیته پویای مسجد نورالحسین (ع) شد و در سال 59 با خانواده ای متدین وصلت نمود. او در درگیری های پاوه همراه با دکتر چمران مزدوران دموکرات را تار و مار کرد و همچنین در کامیاران و کردستان ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان گوش فرا داد و این پلیدان را از صحنه روزگار محو و نابود کردند
شهادت
سپس این ناله عاشق غلطان به خون و آیات قرآن بر لب در 28 صفر سال 1360 مصادف با وفات پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) در جبهه های غرب تنگه حاجیان بدن پاکش مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و قطعه قطعه گردید.
@shahid_modafe_haram_miladheidari
وصیت نامه
برادرانم من خود به قصد سرکشی و کمک رسانی با شوق و ذوق به جبهه سومار می روم تا شاید با انجام این امر خیر خداوند و امام امت از من راضی و خشنود باشد. برادران و خواهرانم به شما توصیه می کنم در مقابل بی خدایان با کمال قاطعیت برخورد کنید. به مادرم بگویید پسرت در راه خدا رفت و شهید شد مثل تمام خانواده شهدا برایم گریه نکنید و غم مخورید و هرگاه به یاد من افتادید برایم قرآن بخوانید.
می روم من از پی اجرای فرمان می روم در پی اجرای دستورات قرآن می روم
می روم من در پی کشتـار قوم اهریـمـن در پــی آزادی اسـلام و قـرآن مـی روم
به این کره خاکی گشود، کسی وسعت فردای این طفل کوچک را نمی توانست دریابد. در دوران طفولیت سایه و حمایت پدر را از دست داد امافقدان پدر با تمام دشواری هایش نتوانست مانع رشد تعالی او گردد. هرچند در 18 سالگی به علت فقر مالی و جهت امرار معاش مجبور شد زادگاهش کرمانشاه را به قصد تهران ترک نماید. اما وی در سراسر زندگی پر فراز و نشیبش هدف را به درستی شناخت و جهت دستیابی به آن هدف بزرگ عاشقانه نه تنها دل بلکه سر سپرد و هدف و راهش، راه اسلام و امام (ره) بود. و در سال 52 و 53 وارد مبارزات رژیم گردید و در یکی از همین مبارزات در نزدیکی اصفهان دستگیر شد و چنان مورد شکنجه قرار گرفت که تا زمان شهادت آثار شکنجه روی بدنش نمایان بود.
این چند کلمه که برای بازماندگانم مخصوصاً همسرم به جای می گذارم و اگر سعادت یاری کرد و شهید شدم روشن شود بدهکاریهایم و وضع فکریم بعد از من برادرم درویشعلی وعلی اصغر وثوقی نظر اختیارات را دارند. برادرانم من فردا به قصد سرکشی و کمک رسانی به سومار می روم با شوق و ذوق خاصی و با خواهش و تمنا من بر این امر خیر می روم شاید خداوند و امام و امت مسلمان از ما راضی و خشنودند هر چند کاری از دستمان یعنی از دستم برنمی آید برادران و خواهرانم به شماها توصیه می کنم در راه خدا و خط امام که همان خط اسلام است جدی عمل کنید سازش کار نباشید به حرف بی خدایان گوش ندهید و جوابشان را با کمال قاطعیت بدهید همانطور مثل گذشته پیرو راستین امام خمینی این نور خدا باشید. به مادرم بگویید پسرت در راه خدا رفت و شهید شد مثل تمام خانواده شهیدان صبور باشید به همگی توصیه می کنم برایم گریه نکنید. بدهکاریم به این شرح است:
ـ 50000 ریال به سپاه بدهکارم.
ـ 50000 ریال به حاج آقا زرندی بدهکارم.
ـ 50000 ریال از بانک صادرات شعبه وکیل آقا و مبلغی به حاج آقا شمسائی در تهران بدهکارم.
این را هم می دانم کسی غیر سپاه نمی تواند پرداخت بکند چون چیزی ندارم غیر از عقیده ام و از سپاه خواهشمندم اینها را جبران بکند و مبلغی نیز در درون دفترچه می باشد آن را به وکیلهایم بدهند یعنی بگیرند و خلاصه اگر صاحب فرزندی شدم هر کسی سرپرستی او را تحویل گرفت وجدانش قاضی است و اگر دختر بود صدیقه و اگر پسر بود روح الله نام گذاری کنید.در ضمن شناسنامه ام در ثبت احوال پیش اقای لواسانی است که جهت تعویض آن را داده ام و آن را بگیرید این وکالت را به برادرم درویشعلی کردامیر می دهم که کلیه مبلغی که در بانک دارم می تواند از بانک بگیرد و به خانواده ام بدهداین وکالت را به آقای علی اصغر وثوقی نظر جهت حقوق و کارهای سپاه می دهم که حقوقم را بگیرد به خانواده ام بدهد و در مورد تعاون نیز می تواند اقدام کند.
و از اینها نیز طلب کارم
از محمد اسماعیل سعیدی که برای زمین گرفته یعنی شرکات مبلع 24500 تومان
از الکتریکی 50000 ریال
از بانک صادرات شعبه وکیل آقا 10000 ریال
تعاون سیاه 10000 ریال
بسم الرب الشهدا والصدیقین
حمد وشکروثنا پروردگار یکتا را که نفس وتوانی داد که بتوانم قدمی در این مسیر بزرگ وغیر قابل وصف بگذارم ازکودکی با عکس ویاد شهدا بزرگ شده ام باشد که روزی سعادتی پیدا کنم ودر مسیر این عزیزان و در راه کشورم شهید شوم.
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🌿🌿🌷🌿🌿
🌷🌿🌿🌷
🌿🌷🌿
🌷🌿
🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_ابراهیم علیه السلام #قسمت_پنجم
🔹تهدید ابراهیم علیه السّلام🔹
آنگاه که ابراهیم راه حق را به آزر پیشنهاد کرد و او را پند داد، آزر زیر بار پیروی از رأی او نرفت، بر کفر و عناد خود اصرار ورزید و با لجاجت و پرخاش و دشمنی با ابراهیم برخورد کرد و رسالت او را منکر شد، مهربانی و لطف ابراهیم را نادیده گرفت و روی خود را درهم کشید و با بی اعتنایی به مقام ابراهیم و اظهار تعجب از دعوت او و انکار رسالت وی، به ابراهیم گفت: آیا تو از پرستش خدایان من سرپیچی کرده ای؟
اگر دست از این روش برنداری، و از این رویه بازنگردی و به راه عقلایی و طریق قوم خود رجوع نکنی، تو را سنگسار می کنم. تو سزاوار هر ناسزایی هستی، از عواقب خشم و غضب من بپرهیز و برای مدتی طولانی از من دور شو، زیرا در منزل من جایی برای تو نیست و تو در قلب من اثری از مهربانی و احسان نخواهی یافت.
ابراهیم علیه السّلام تهدید آزر را با آغوشی باز و روحی مطمئن پذیرفت. سپس با تواضع و فروتنی که نشان از اخلاص او داشت روبه آزر کرد و گفت: «درود بر تو، بزودی برای تو از پروردگارم طلب آمرزش می کنم زیرا او نسبت به من مهربان است. از شما و آنچه غیر از خدای یکتاست کناره گیری می کنم و پروردگار خود را می خوانم، شاید که دعای من نزد او مستجاب باشد».
ابراهیم علیه السّلام که از ارشاد آزر ناامید گشته بود، با او وداع و از او کناره گیری کرد و در این هنگام با دلی آزرده و قلبی اندوهگین بازگشت، زیرا او گوشهایی شنوا در آزر نیافته بود، ابراهیم او را ترک کرد تا حد اقل در کفر وی شریک نباشد و در شرک با او همراهی نکند.
#تهدید_ابراهیم_علیه_السّلام
منبع: کتاب قصه های قرآن
----------------🌱🪴🌱-------------
═✧❁🌸❁✧═
@shahid_modafe_haram_miladheidari
═✧❁🌸❁✧═