شهید حسین معز غلامے³¹⁵
💔بسم رب الحسیݩ💔
#چهل_روز_تا_محرم→رسیدیم الحمدالله..🤚🏻🏴
یکی از رفقا عادت داشت اذان مغرب #اول_محرمُ که میگفتن شروع میکرد به پیامک گروهی ارسال کردن📲 اون وقتا نرم افزار اجتماعی مد نبود مضمون پیام ها به این صورت بود
شب اول گذشت کاش عاشورا رو درک کنیم😔
شب دوم گذشت کاش زنده باشیم شب سوم
شب سوم گذشت. و زنده ایم😞
شب نهم علمداریا جایی روضه خصوصی ندارن خون بریزیم😭
شب دهم مکن ای صبح طلوع (هر نیم ساعت یه بار) 💔😭
خلاصه محرم که تموم میشد سوژه عوض میشد
220 روز مونده تا محرم🏴
210 روز مونده تا مستی
186 روز مونده تا کاروان بیاد سمت کربلا ◾️
40 روز مونده ...
همیشه به اینجای کار که میرسید و محمد حسین گوشیشو نگاه میکرد یادمه یه آهی میکشید ازبچه های خونه قول میگرفت برای احیای چله عاشورای بعد نماز صبح 🍂
محمدحسین چله میگرفت اخه
میترسید اونجور که میخواد وارد شهر محرم نشه
یادمه در کنار چله ی زیارت عاشورا خونیش تو هفته دوسه باری دیگِ عدس پلو رو بار میذاشت🍛 میگفت عدس اشک آوره ❗️
محمدحسین دوست داشت از همه بیشتر گریه کنه.
محمدحسین الان ...
همچين شبى بود تو خونه محمد حسين بوديم
بعد از سينه زنى محمد حسين هيچ جور آروم نميشد 😞
بهش گفتم محمد حسين بيا بريم تو كار شام
گفت: فلانی آخه يه اربعين مونده تا محرم🥀
گفت:خدایا یعنی زندهايم تا مراسم #شب_اول_محرم لباس مشكيامون رو دوباره تو محرم بپوشيم و دوباره برا اربابمون عزاداری کنیم؟؟◼️
#شهیدمحمدحسین_محمدخانے
#عمارحلب
#فدایےزینب🌴
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
#سبک_زندگی_شهدا
#چگونه_مثل_شهداباشیم👇
عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگیاش جاری بود، هر کجای زندگیاش سرک میکشیدی، میدیدیشان.
خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب میکرد برای عکس شهدا.
در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکسها را چسبانده بود.
مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه میگفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بیاعتنا نبود، سعی میکرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شبها که میخوابید.
📚 کتاب عمارحلب، صفحه ۲۰۱
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#مدافعان_حرم #قصه_دلبری
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
---❁•°🕊️•°❁---
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
---❁•°🕊️•°❁---