شهید حسین معز غلامے³¹⁵
#رمان_هادےدلها 💔 #قسمت_سیزدهم 3⃣1⃣ راوی : خانم رضایـے صدای جیغ های زینب😭 کل معراج برداشته بود بدو
#رماݩ_هادےدلہا 💔
#قسمت_چهاردهم
#راوےتوسڪا
تومسیر مدرسه تا خونه فقط به حرفای خانم مقری فکر میکردم🤔
مامان: توسکا بیاا ناهار
_نمیخورم
نشستم روی تخت.
مگه خانم مقری نمیگه شماها زنده این؟
اگه واقعا زنده اید یه #نشونه یا #واقعه نشونم بدین
تنها کسی که میدونستم به #شهدا💔خیلی ارادت داره #زینبه
گوشیمو برداشتم پروفایلای زینیو باز کردم.
اولیش با #حسین بود تو یک دریاچه مصنوعی
نوشته بود👇
"بعد از تو با خاطراتمان چه کنم برادرم😢😔💔
بعدش یک عکس آقایی بودزیرش نوشته بود👇
#ابراهیم_هادے مراقب عزیزمن باش تو #سوریه جامونده😢😔
زوم کردم رو عکسش:مگه نمیگن زنده ای بهم نشون بده..
توهمین فکرا بود خوابیدم..😴
تویه بیابون ماسه ای بودم
یه آقا اومد گفت: این #چادر همون نشانه آشکار
_اسمتون چیه؟؟😯
_ #سلام_علےابراهیم.
ازخواب پریدم
فقط جیییییغ زدم که با سیلیربابا بیهوش شدم.
دیگه هیچی نفهمیدم.چند ساعت بعد که چشمامو باز کردم دیدم بیمارستانم🏥.
#راوےخانم_رضایے
نیمه های شب بود که یک دختر نوجوان آوردن بیمارستان میگفتن به اونم #شوک_عصبی واردشده
پرستار وقتی داشت بهش سرم میزد میگفت: نمیدونم والا چرا این دهه هفتادیا اینقدر عجیبن😕
شوک عصبی تواین سن یه مقداری عجیبه😐
در حالیکه موهای زینب رو نلز میکردم گفتم : اون دختر رو نمیدونم ولی زینب من برادرش رو گم کرده☹️
_کجا گم کرده؟؟
_برادرش توسوریه #شهید شده پیکرشم هنونجا مونده💔😔
_وای طفلک😢
#ادامہ_دارد..
#قلم_بانومینودری
#کپےاشکال_شرعے
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کتاب_عارفانه🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_چهاردهم
احمـ🌹ـدآقا در سنین نوجوانے الگوے ڪاملے از#اخلاق و #رفتار_اسلامے شد.
هرڪارے ڪه میڪرد یقیناً در دستورات دینے به آن #تاڪید شده بود.👌
یڪے ازویژگی هاے خاص ایشان احترام فوق العاده به #پدرومادرش بود
به طورے ڪه هر بار مادرش وارد اتاق میشد ایشان حتماً به احترام مادر از جا #بلند_میشد.🍃
این احترام تاجایے ادامه داشت ڪه یڪ بار دیدم احمـ🌹ـدآقا به مسجد آمده وناراحت هست❗️
باتعجب از علت #ناراحتے اوسوال ڪردم.
گفت : هر بار ڪه مادرم وارد اتاق میشد جلوے پایش بلند مے شدم.
تا اینڪه امروز مادرم به من اعتراض ڪرد ڪه چرا این ڪار را مے ڪنے؟
من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت مےشوم و...
✨✨✨
احمـ🌹ـد به صله رحم بسیار اهمیت مے داد.
وقتے دفتر خاطرات او را ورق مےزنیم بازندگے یک انسان #عادے مواجه مے شویم ، مثلا درجایـے آورده :
"امروز به خانه عمه رفتم و مشغول صحبت شدم بعد به خانه آمدم و رفتم نان خریدم و بعد ڪمے استراحت ڪردم.
مسجدرفتم ومشغول مطالعه شدم و..."
درمسجد هم ڪه بود همین روند ادامه داشت.ظاهر زندگے او #بسیار_عادے بود.
✨✨✨
احمـ🌹ـدآقا ادب را از استاد خود،آیت الحق
حاج آقا حق شناس فراگرفته بود.🕊
همیشه در سلام ڪردن #پیشقدم بود.
حتے در مقابل #بچه_هاے_ڪوچڪ.
هیچ گاه ندیدم ڪه احمـ🌹ـد در کوچه و خیابان چیزے بخورد.
مے ترسید ڪسی ڪه ندارد و مشڪل مالے دارد #ببیند_و_ناراحت_شود.🍃
احمــد آقا هر چه پول توجیبی از پدرش میگرفت یاهرچه ڪه ڪار ڪرده بود را
خرج دیگران مے ڪرد.
به خصوص ڪسانے ڪه میدانست مشکل مالے دارند.❣
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع: #نیمی از کتاب (عارفانه) از انتشارات شهیـد هادے با کسب اجــازه از
انتشارات براے تایــپ.
#تذکر❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.