هر انسانی لبخندی از خداوند است
سلام بر تو ای شهید که زیباترین لبخند خدایی...
🌷زیارت نامه شهدا🌷
✨ بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم✨
《اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَاللہ وَاَحِبّائَہُ، اَلسَّلامُ عَلَیـڪُم یَـا اَصـفِـیَـآءَ اللہ و َاَوِدّآئَـہُ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصَـارَ دینِ اللہِ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ، اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِالعالَمینَ ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُـحَـمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـےّ الـوَلِـےّ النّـاصِحِ، اَلسَّـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبـدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّـے طِبتُم وَ طابَـتِ الاَرضُ الَّتی فیهـا دُفِنتُم، وَ فُـزتُم فَـوزًا عَظیـمًا فَیـا لَیتَنـے کُنـتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم.》
♻️شادی ارواح طیبه شهدا صلوات♻️
✨اللهم صل علی محمدوآل محمد
وعجل فرجهم ✨
#سواد___رسانه 🔻
🔻 قدرتمندترین سلاحی که انسان تاکنون اختراع کرده است چیست؟
🔻تصور نکنید بمب اتم یا هیدروژن است ، بلکه تلفن همراه است .
🔻تلفن همراه نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت .آن قدر قدرتمند است که:
۱- تلفن ثابت را قطع کرد
۲- تلویزیون را کشت
۳- کامپیوتر را حذف کرد
۴- ساعت را از چرخش انداخت
۵- دوربین را بی رنگ کرد
۶- رادیو را از صدا انداخت
۷- چراغ قوه را خاموش کرد
۸- آینه را شکست
۹- روزنامه ها ، مجلات و کتاب ها را پاره کرد
۱۰- بازی ویدیویی رو از بین برد
۱۱- کیف پول جیبی را محو کرد
۱۲- تقویم رومیزی و یادداشت را از میان برداشت
۱۳- کارت اعتباری را ساقط کرد
۱۴-هنر عکاسی و چاپ عکس را از بین برد
🔻و بدترین لطمه آن ، این است که ...
۱- زوج های زیادی را از هم جدا کرد
۲-بسیاری از خانواده ها و دوستی های خانوادگی را از بین برد
۳- دانش آموزان را بی رمق و آن ها را از مسیر موفقیت دور کرد و مانند پَر در مسیر باد قرار داد
🔻کم کم متوجه میشویم که چشم مان را هم کشته ، ستون فقرات ما را شکسته
و ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و خواهد کشت .
🔻این وسیله قاتلی است که خود ما با جان و دل پذیرایش گشته ایم و اگر مراقب نباشیم جان و روح مان را مچاله میکند .
🔻او در راه از بین بردن نسل بعدی است.
#سوادرسانه
📝 ریچارد مدرست، خبرنگار بریتانیایی:
« اسرائیلی ها امروز را "روز استقلال" می نامند. معما اینجاست که آنها از چه کسانی استقلال یافتند در حالی که آنها از قاره دیگری آمدند، با کشتن 800000 فلسطینی نژاد آنها را از بین بردند، خانه های آنها را غارت کردند و با سلاخی اعراب و نیروهای نظامی بریتانیا تروریسم مدرن ایجاد کردند.
این است معنی « روز نکبت ».»
#غزه
#اسرائیل
#روز_نکبت
به تو سلام میدهم
و به معنی سلام فکر میکنم
سلام یعنی آرزوی سلامتی*
سلام آقا جان
جانت سلامت عزیز دل ما
#روزت_را_زیبا_کن!
عادت سلام کردن به امام زمان را نشر می دهیم.
پن:
*لغت نامه دهخدا
هر انسانی لبخندی از خداوند است
سلام بر تو ای شهید که زیباترین لبخند خدایی...
🌷زیارت نامه شهدا🌷
✨ بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم✨
《اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَاللہ وَاَحِبّائَہُ، اَلسَّلامُ عَلَیـڪُم یَـا اَصـفِـیَـآءَ اللہ و َاَوِدّآئَـہُ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصَـارَ دینِ اللہِ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ، اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِالعالَمینَ ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُـحَـمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـےّ الـوَلِـےّ النّـاصِحِ، اَلسَّـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبـدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّـے طِبتُم وَ طابَـتِ الاَرضُ الَّتی فیهـا دُفِنتُم، وَ فُـزتُم فَـوزًا عَظیـمًا فَیـا لَیتَنـے کُنـتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم.》
♻️شادی ارواح طیبه شهدا صلوات♻️
✨اللهم صل علی محمدوآل محمد
وعجل فرجهم ✨
در سالروز شهادت سید مجتبی هاشمی به دست منافقین کوردل در خیابان وحدت اسلامی جا دارد یادی از این شهید والامقام داشته باشیم
شهیدی که تمام املاک ومستغلات ودارایی خودش را فروخت وخرج انقلاب وجنگ کرد
فرماندهی بسیار خوش برخورد بود.داستان
لات هایی که به جبهه می رفتند و هیچ گردانی حاضر به پذیرش آنها نمیشد. بسیاری از کسانی که از مراکز دیگر رانده شده بودند، جذب سیدمجتبی می شدند. سید هم از میان آنها رزمندگانی شجاع تربیت می کرد .
سید مجتبی به همه فرماندهان گروهها می گفت: برای گروههای خودتان، اسم انتخاب کنید و به نیروهایتان کارت شناسائی بدهید.
شیران درنده، عقابان آتشین، اینها نام گروه های چریکی بود. شاهرخ(شاهرخ ضرغام گنده لاتی که حر شد.) هم نام گروهش را گذاشت: آدمخوارها!!
در آبادان شخصی بود که به مجید گاوی مشهور بود. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود. هرجا می رفت، یک کیف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هیچکدام از واحدهای نظامی او را نپذیرفتند تا اینکه سید او را تحویل شاهرخ داد.
شاهرخ هم در مقابل این افراد مثل خودشان رفتار می کرد. کمی به چهره مجید نگاه کرد. با همان زبان عامیانه گفت: ببینم، می گن یه روزی گنده لات آبادان بودی. می گن خیلی هم جیگر داری، درسته!؟ بعد مکثی کرد و گفت:اما امشب معلوم می شه، با هم می ریم جلو ببینم چیکاره ای!
شب از مواضع نیروهای خودی عبور کردیم. به سنگرهای عراقی ها نزدیک شدیم. شاهرخ مجید را صدا کرد و گفت: میری تو سنگراشون، یه افسر عراقی رو می کشی و اسلحه اش رو می یاری. اگه دیدم دل و جرات داری می یارمت تو گروه خودم.
مجید یه چاقو از تو کیفش برداشت و حرکت کرد.دو ساعت گذشت و خبری از مجید نشد. به شاهرخ گفتم: این پسر دفعه اولش بود. نباید می فرستادیش جلو، هنوز حرفم تمام نشده بود که در تاریکی شب احساس کردم کسی به سمت ما می آید. اسلحه ام را برداشتم. یکدفعه مجید داد زد: نزن منم مجید!
پرید داخل سنگر و گفت: بفرمائید این هم اسلحه، شاهرخ نگاهش کرد و با حالت تمسخرگفت: بچه،اینو از کجا دزدیدی!؟
مجید یکدفعه دستش رو داخل کوله پشتی و چیزی شبیه توپ را آورد جلو ، در تاریکی شب سرم را جلو آوردم. یکدفعه داد زدم: وای!! با دست جلوی دهانم را گرفتم، سر بریده یک عراقی در دستان مجید بود. شاهرخ که خیلی عادی به مجید نگاه می کرد گفت: سر کدوم سرباز بدبخت رو بریدی ؟ پسر !گفتم برو کلاه بیار نگفتم سر بیار!! سر این سرباز مادر مرده عراقی رو چرا بریدی مجید گفت : نگران نباش داش شاهرخ من مظلوم کش نیستم یارو افسره ! شاهرخ گفت: چطور؟ مجید دست کرد جیبش و درجه های افسری را نشان شاهرخ داد. بیا این هم درجه هاش،از رو دوشش کَندهم تکه پارچه ای که نشانه درجه بود را به ما داد.
شاهرخ سری به علامت تائید تکان داد و گفت: حالا شد، تو دیگه نیروی ما هستی. مجید فردا به آبادان رفت و چند نفر دیگر از رفقایش را آورد. مصطفی ریش، حسین کره ای، علی تریاکی و… هر کدامشان ماجراهائی داشتند، اما جالب بود که همه این نیروها مدیریت شاهرخ را قبول کرده بودند و روی حرف او حرفی نمی زدند.
مثلاً علی تریاکی اصالتاً همدانی بود. قبل از انقلاب هم دانشجو بود و به زبان انگلیسی مسلط بود. با توافق سید یکی از اتاقهای هتل را داروخانه کردیم و علی مسئول آنجا شد. شاهرخ هم اسمش را گذاشت؛ علی دکتر!! علی بعدها مواد را ترک کرد و به یکی از رزمندگان خوب و شجاع تبدیل شد. علی در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
اصغر شعله ور ، که برای دزدی از خانه های مردم راهی خرمشهر شده بود. او بعد از مدتی با سید آشنا می شود و چون مکانی برای تامین غذا نداشت به سراغ سید می آید. رفاقت او با سید به جائی رسید که همه کارهای گذشته را کنار گذاشت. او به یکی از رزمنده های خوب گروه شاهرخ تبدیل شد.
روحشان شاد یادشان گرامی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_سید_مجتبی_هاشمی