eitaa logo
کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار
292 دنبال‌کننده
875 عکس
142 ویدیو
15 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن پاسدار مصطفی«کمیل»صفری تبار شهادت:1390/06/13 شمالغرب کشور_ارتفاعات جاسوسان درگیری با گروهک تروریستی پژاک صفحه اینستاگرام شهید:👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar ادمین کانال همسرشهید👇: @my_ma97618
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار
#شهدای_مدافع_وطن شهید حسین رضایی شهید صمد امیدپور شهید علی بریهی #شهید_مدافع_حرم شهید مهدی قره مح
: در سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۹۰ گروه پیشتازی به فرماندهی سردار جعفرخانی به کوه جاسوسان حمله می کنند به قدری حسین نترس و دلیر بود که تا بالای ارتفاع روی کانال نیروهای پژاک می رود و به صورت ایستاده شروع به شلیک گلوله می کند و تعداد زیادی از نیروهای پژاک را به رگبار بست و این امر باعث غافل گیری اولیه نیروهای پژاک از این عمل شد تا اینکه از داخل غار یکی از نیروهای پژاک خارج شده و از سمت راست به پهلوی حسین تیر اندازی می کند و حسین را به شهادت می رسانند . فراری از وصیت نامه : همیشه پشتیان ولایت فقیه باشید تا پیروزی در دستتان باشد و همین پشتیبانی ولی فقیه برای شما کافی و بس است و اگر شهید شدم برایم گریه نکنید. همه شما باید خوشحال باشید وگرنه من ناراحت می شوم دوست دارم که شهید شوم, ولی تا یار که را خواهد و خواهان که باشد . : مهدی دفعه اول که می خواست  سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت «شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم» و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم» گفتم رضایت می‌دهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی مجروح برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریت های رزمی باز بماند در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرد و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد . : روحیه‌ای جمعی، و رفتاری صمیمانه و مهربان داشت, اخلاق و برخورد بسیار خوبی داشت و خیلی زود با مردم دوست می شد. برای نظم و انضباط اتاقش اهمیتِ ویژه‌ای قائل بود و همواره در ایجاد نظم در آسایشگاه پیش‌قدم می‌شد. بچه‌های بقیه گردان‌ها هم هر وقت به آسایشگاه گردان ما می‌آمدند مستقیم به اتاقِ عبدالزهرا می رفتند؛ چون او هم بسیار مهمان نواز و شوخ‌طبع بود و هم بساط چایش همیشه به راه بود 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
ایستاده مردن بهتر از زانوزده زیستن است! خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفسی نشد و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند خوشا به حال آنان که... خوشا به حال ما، اگر شهید شویم... 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
آیین رونمایی از خاطرات سردار جواد (غلامعلی)نژاد اکبر به قلم 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
در زمانه‌ای که بیشتر ما در خم کوچه اول مانده‌ایم و حیرانیم هنوز که برای چه آمده‌ایم تو بر فراز قله‌های معرفت پرچم افراشته‌ای، آماده‌ای برای شهادت، آماده‌ای برای خون دادن خاصیت عشق در شبیه شدن است تویی که همانند مادری که عمری برایش گریستی با پهلوی شکسته شهید شدی... و مزار خاکی طبق وصیت خودت به همسرت... و چون اربابت خونین لب به دیدار پروردگارت شتافتی... و تویی که وقتی روضه حضرت رقیه س را میشنیدی گریه امانت نمیداد آری تو شایسته شهادت بودی . این عکس مربوط به بعد از روضه حضرت رقیه بوده چشم هایی که گواهی میدهند چقدر گریه کرده ای . .  🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیین رونمایی از خاطرات سردار به قلم : چهارشنبه 5 شهریور,ساعت 18 : مازندران, بابل, کمربندی‌ شرقی, محوطه حسینیه شهرک صالحین 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
بچه های یگان صابرین برخی با یکدیگر آنقدر نزدیک بودند که عقد اخوت می بستند تا در صورت شهادت یکی، شفاعت دیگری را در صحرای محشر برعهده بگیرد در این میان اما دو شهید، چنان به یکدیگر وابسته شدند که نتوانستند دوری هم را حتی برای چند لحظه تحمل کنند در آخرین ماموریت این دو شهید در ارتفاعات جاسوسان سردشت، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت می کند, او با بستن چفیه اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری کند, اما دوست و در حقیقت برادرش مصطفی (کمیل) صفری تبار متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف محرابی پناه حرکت می کند و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند، گلوله خمپاره ای نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانی محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد و راهی دیار قرب نماید 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
36.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع حضرت امام حسین ع با حضرت زینب س و حضرت سکینه س 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
. در شگفتم چگونه از دلبستگی هایت گذشتی و پل زدی! پلی از زمین تا آسمان,پروازی عاشقانه تا خدا! نگاهت برق درخشانی داشت, دلت بزرگ و مهربان بود, به بزرگی آسمان... چهره ات معصوم و پاک اما در سر آرزوی پرواز داشتی... همین ها کافی بود تا خیلی ها با تو انس بگیرند یکی بیراه رفت و دستش را گرفتی یکی در آرزوی داشتن فرزند بود و به تو متوسل شد و جواب گرفت یکی گرفتار بود یکی مریض دار بود, یکی مشکل مالی داشت, یکی کربلا خواست, یکی در آرزوی خواستن همسری صالح, گاهی هم شدی سنگ صبور خیلی ها که با تو درد و دل میکردند و آرام میشدند در این نه سال از پرواز آسمانیت بارها و بارها شاهدش بودم که چگونه از تو یاری خواستند و تو دست رد به آنها نزدی... و اما... کسانی هم بودند که داغ شهادتت آتش بر جانشان زد که خاموشی نداشت,و در آرزوی شهادت آنقدر دویدند تا رسیدند که بر سر مزارت آمد و نوشت به یادش باشی که بعد از شهادتت بیقرار بود و میگفت بعد از تو قلبش آرام ندارد و در آرزوی وصال تو هست که عکس تو را در خانه اش نگه داشت و از تو و تازه دامادی ات برای همسرش تعریف میکرد و غصه میخورد که عکس ها و فیلم های تو را به همسرش نشان میداد و میگفت میخواهم بعد از شهادتم مثل همسر این شهید صبور باشی که بر سر مزارت آمد و سینه میزد پور که به مراسمت آمد و از تو میگفت و از دیدن چهره معصومت اشک میریخت که به عشق تو عکست را همیشه با خود داشت و با حسرت میگفت از آن قافله جا ماندم که همسرش میگفت وقتی به مازندران می آمد اول بر سر مزارت حاضر میشد که پدرش میگفت بعد شهادتت غصه میخورد و میگفت تو را در جلوی چشمانش شهید کردند که به عشق تو نام مستعار خود را کمیل گذاشت و.... پس مگر میشود با تو مأنوس نشد!؟ این است انس با شهدا و طی نمودن مسیر آنها خوشا به حال شهدا که همه زندگی شان رنگ و بوی حسینی داشت سلام بر مردان جبهه حق و حقیقت و سلام بر سید وسالار شهیدان آقا ابا عبدالله الحسین ع به دل پاکتان قسمتان میدهیم ما را رها نکنید که سخت محتاج نگاهتان هستیم.... 13 شهریور نهمین سالگرد شهادت شهید مدافع وطن مصطفی (کمیل) صفری تبار و یازده نفر از همرزمانش را گرامی میداریم 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
38.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر مزار شهید مدافع وطن مصطفی (کمیل) صفری تبار 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
به پیرانشهر (ارومیه) برای شناسایی رفته بودند صبح زود که برای نماز بیدار می‌شود، بخاطر حس ششم قوی که داشت متوجه می‌شود محاصره شدند می رود گشتی بزند، دوستانش بی خبر بودند و مانع می‌شوند، ولی علی می‌رود صد متری که دور می‌شود، دوستانش با شنیدن صدای تیراندازی برای کمک می‌روند او در 1390/5/3 در ساعت 5:45 دقیقه, بعد از اقامه نماز صبح در کوههای قندیل پیرانشهر بعد از رشادتی بی نظیر و کشتن دوازده نفر از منافقان،در اثر اصابت تیرمستقیم به پیشانی به شهادت میرسد همچنین اون در یگان ویژه صابرین به معروف بود 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
🌷نردبانی به سوی خدا🌷 روایت: شکرالله احسان نیا کتابخانه آماده شده بود. تابلوی سر در کتابخانه را هم آورده بودند که نصب کنند. همه اصرار میکردند که محمدعلی خودش تابلو را نصب کند چون از ایده تا اجرای این کار به عهده‌ی او بوده. قبول نمی کرد ، اما اصرار بچه ها او را قانع کرد. از نردبان بالا رفت و یک سمت تابلو را نصب کرد و سریع پایین آمد، طوری که انگار اتفاق بدی افتاده، همه متعجب شدیم. و پرسیدیم: -چرا پایین اومدی؟ اون طرف تابلو رو نصب میکردی دیگه! سکوت کرده بود. بهم گفت: شکرالله برو بالا، اون طرف رو تو نصب کن! ـ به شوخی گفتم :آقا محمدعلی،کار را آن کرد که تمام کرد، دست خودت و می‌بوسه! نگاه جدی محمدعلی خیلی سنگین بود. با تاکید گفت: «خودت برو.» ـ ای بابا، حالا چرا من برم؟ هر کاری که برای رضای خدا باشه یه ثوابی داره، حتی اگر نصب یه تابلو باشه، معطل نکن برو بالا، ثواب این کار مال تو! بر گرفته از کتاب یادداشت های یک غواص و غواص دریادل. (نشر شهید کاظمی) 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ٍ🌹به بهانه افتتاح کتابخانه شهید علی بابایی در روستایی بیشه سر بابل🌹 (هدیه 60 عنوان کتاب کودک برای دومین بار بعد از 34 سال به نیت شهید محمد علی معصومیان توسط خانواده شهید به کتابخانه بسیجی شهید علی بابایی) 🌷هدیه کتاب🌷 10 فروردین سال 1365 می باشد ، رفتم شهراهواز. حدود شصت تا کتاب کودکان به قیمت 263 تومان خریدم و به محل کتابخانه شهید بابایی پست کردم و هدیه فرستادم. ؛ یکمرتبه نیمه های شب، صدای رگبار مسلسل و مارش حمله از بلندگوی گردان بلند شد. همه ریختیم بیرون. ساعت 15/12 نیمه شب را نشان می داد. به رزم شبانه رفتیم. بعد از نماز که دوباره خوابیدیم، خواب شهید علی بابایی را دیدم. آمد پیش من. چهره ای بسیار نورانی داشت. گفت: «محمدعلی، من علی هستم.» خیلی خوشحال شدم. با گریه او را بغل کردم و گفتم: «همین طور به خانه نرو... بگذار من یک تلفن کنم.» و خیلی چیزهای دیگر! والسلام محمدعلی معصومیان 1365/1/26 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar