✨🍃 از میان صحبتهای #مادر💕
شهید #مصطفی_صدرزاده🌹
وقتی بهش می گفتم #قربونت بشم
می گفت :
چرا من ؟ تا امام حسین هست ..😔 بعضی وقتا می گفت دوتایی فدای امام حسین . 🌹 یکی از آرزوهاش این بود که، با بهترین قیمت #خریداری بشه 😔و چقدر زیبا .درروز #تاسوعا روز #جمعه در #جبهه درحال جنگ برای
#رضای_خدا زبان #تشنه وبا عشق به #اهل_بیت خریداری شد😭🌹😭
@shahid_mostafasadrzadeh
🌹
همراه با صحبتهای #مادر
شهید #مصطفی صدرزاده
مصطفی خیلی مبادی آداب بود .👏 نسبت به بزرگترها مخصوصا #پدربزرگ و #مادربزرگ ها.... اگر در روز ده بار می رفت خدمت پدر بزرگ یا مادر بزرگ ،مقید بود دستشون ببوسه و قربون و صدقشون.بشه و همیشه می گفت خداوند سایه این بزرگان از ما نگیره که مایه ی خیر و #برکت هستند .🌹👏🌹 #مصطفی از کودکی با پدربزرگش #صمیمی بود ،
هروقت کوچکترین فرصتی پیش میومد، خدمت#بی_بی و بابا می رسید 🌹
و #فاطمه را ، از کودکی یاد داده بود مثل خودش احترام بذاره به بزرگترها....
🌹 ✨🍃🌹✨🌹✨
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
خاطره کوتاه از شهید صدرزاده
ارسال توسط یکی از دوستان شهید🌷
داشتیم برای حمله آماده میشدیم ، با سید راه افتادیم. شب #عملیات همان چهره همیشگی اش را داشت، آرام بود.
همیشه انگار با نگاهش دنبال چیزی میگشت ، کم کم در گیری ها بالا گرفت،
منم گرم در گیری شدم، اما یک لحظه وسط در گیری انگار صدای مانند اصابت گلوله شنیدم برگشتم
سید و دیدم که #ترکش به قسمتی از پاش خورد و از قسمتی دیگه بیرون زد.😔 خودمو بالا سرش رسوندم و گفتم: سید جان بزار برگردونیمت عقب،
دیدم حالت چهره اش عوض شد گفت: چی؟ من برم عقب و بچه ها مو #تنها بذارم؟؟؟ 😔😭😔 با #چفیهزخمشو بست و بلند شد وتا آخر موند و عقب نرفت .
اینقدر بچه ها رو دوست داشت ، وقتی وارد جمع میشد تشخیص اینکه فرمانده الان تو جمع هست
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
4.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الان بچه هایی هستن نه پدر دارن و نه تلویزیون رنگی!
🔸سکانسی زیبا از سريال «شوق پرواز» را ببينيد.
۱۵ مرداد سالروز شهادت شهید عباس بابایی
@shahid_mostafasadrzadeh
#آیه_های_زندگی🌱
🖤 فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ
▪️ قارون، نماد مدلینگ در قوم بنیاسرائیل بود. لباس زربافت میپوشید و مانور تجمل راه میانداخت. بعضیها هم میگفتند: خوش به حالش! کاش ما هم سرمایهدار بودیم! بترسیم از تمنای چیزهایی که «بال» نیست «وبال» است.
قصص آیه ۷۹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
خاطره ایی از مادر
شهید مصطفی صدرزاده:🌹💕🌹
سال گذشته اول ماه # مبارک رمضان ، مصطفی ایران بود ،
داشتم تدارک ماه رمضان رامی دیدم ، زنگ در به صدا دراومد #مصطفی بود.☺️ گفت: #مامان چقدر دلم برای سحرهای زمان بچگی هامون تنگ شده.😔 گفتم : از موقعی که شماها رفتید من و بابا برای #سحرها بیدار نمی شیم😔
احساس کردم کمی ناراحت شد،
گفت: گذشته :از #ثواب بلندشدن سحر,
مامان نگران سلامتی شما و بابا هستم.😔🌹 من از فرصت استفاده کردم گفتم باشه شما سحرها بیایید ،باهم #سحری بخوریم.
ولی افسوس که همان روزهای اول ماه رمضان رفت#سوریه نیامد،🌹😭 تا بعداز عید که برای، آخرین بار
#تیر به پایش خورد و برگشت.😭 هزاران #افسوس که دیگر فرصتی پیش نیامد تا سحری را باهم باشیم.😔🌹😔
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
برای اولین بار که مصطفی
#مجروح شده بود، آوردنش بیمارستان بقیه الله .
وقتی برای ملاقات رفتیم ، گفتیم #مصطفی صدرزاده اینجا بستری است؟
گفتن ما اینجا به این اسم کسی نداریم😳
وقتی تماس گرفتیم ،گفتن:
بگید #سید_ابراهیم_احمدی ☺️🌹 وقتی رفتیم داخل اتاق مصطفی ، کلی خندیدیم .☺️💕 بعد مصطفی دستبند بیمارستان را، به #باباش نشون داد ، گفت:
#دورت_بگردم مهم اینه که گفتم فرزند #محمدم👏💕👏 🌹 ✨🍃
@shahid_mostafasadrzadeh
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید یاد بگیریم حیدری بجنگیم...
#کليپ اموزش های شهید #مصطفی_صدرزاده ...
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh