eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
155 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
📿📖 سلام ! میخواییم ان شاءالله با عنایت حضرت زهرا(س) ولطف اقا سید ابراهیم یه ختم قرآن داشته باشیم... به نیت ظهور وسلامتی امام زمان (عج) و هدیه به شهید مصطفی صدرزاده هرکی دلش ثواب میخواد بسم الله... جزء 1:✅ جزء 2:✅ جزء 3:✅ جزء 4:✅ جزء 5:✅ جزء 6:✅ جزء 7:✅ جزء 8:✅ جزء 9:✅ جزء 10:✅ جزء 11:✅ جزء 12:✅ جزء 13:✅ جزء 14:✅ جزء 15:✅ جزء 16:✅ جزء 17:✅ جزء 18:✅ جزء 19:✅ جزء 20:✅ جزء 21:✅ جزء 22:✅ جزء 23:✅ جزء 24:✅ جزء 25:✅ جزء 26:✅ جزء 27:✅ جزء 28:✅ جزء 29:✅ جزء 30:✅ هرکس مایله جزء انتخابی رو به ایدی خادم کانال اطلاع بده☺️ 👇👇👇 @Shahid_seyedebrahim التماس دعا یاعلی
2⃣ سید ابراهیم به عبادات اهمیت ویژه ای می دادند. اگه توی راه یا جایی بودند و اذان می خوند بدون مکث مقدمات نماز رو فراهم می کردند ، یکی از ویژگی های ایشون خواندن دعای فرج در بین بچه های فاطمیون بود. برای سوریه رفتن به شهدا توسل کرد و حاجت روا شد.. می گفتن خیلی توی شب زجه زدم تا به این راه ( مدافع حرم شدن) رسیدم. https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
پاسدار شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد 7 شهریور 1364 و دارای مهندسی برق که او داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار می‌شود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به شهادت می‌رسد. احمدآقا علاوه بر این که پاسدار بود، در مسجد محل فعالیت داشت. کتاب‌های فراوانی مثل کتاب‌های اخلاقی، عرفانی و سبک زندگی، خیلی مطالعه می‌کرد. به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود «هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان» و می‌گفت: «کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند.» خیلی مهمان نواز، با محبت، ساده زیست و به فکر دیگران بود. هنگامی هم که منزل بود، خیلی کمک می‌کرد. چند وقتی بود که برای دل بریدن از ما، تمرین می‌کرد و این کاملا مشخص بود. شب قبل از رفتن، بچه‌ها را خیلی بوسید. حدود یک ساعت، با بچه‌ها و سوار بر موتور در شهر، می‌گشتیم. تمام حرف‌هایی که در وصیت نامه‌اش نوشته را، آن شب به من گفت. شاید فکر می‌کرد که وصیت نامه‌اش به دست ما نرسد. می‌گفت:« به بچه‌ها خیلی محبت کن و خوب تربیت کن، دوست دارم بچه‌هایم طلبه ولایی شوند. بعد از رفتن من هم بی قراری نکنید.» ✍راوی همسر شهید شهید https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
4⃣ سیدابراهیم متولد شهرستان شوشترِ استان خوزستان بود، یکی از موردهایی که وجود داشت همراهی بچه های سپاه و بسیح مدافع حرم خوزستان با سپاه فاطمیون بود.( در سوریه) سیدابراهیم محبوبیت بین رزمندگان سپاه خوزستان و فاطمیون داشت ، یک دوستی خاص با بچه های خوزستانی داشت. هنوز هم در بین بچه های خوزستان بخصوص بین مدافعان حرمش ذکر خیرش هست. و در جلسات استان ختم قرآن و.. براش داریم. البته سیدابراهیم یک ویژگی داشت که با هر گروهی در هجوم ها و... شرکت می کرد بخاطر اون صفای باطنش نه تنها حبش بلکه شیوه رزمش زود توی دلا جا باز می کرد. بطوری که دوستانی رو میشناسم وصیتشون این هست که بعد از شهادت کنار سید در شهریار آرام بگیرن. https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
3⃣ یکی از ویژگی های فرمانده هان فاطمیون اینه اکثرا خودشون پشت فرمون ماشین می شینند و خودشون راننده ان. این مرام رو هم از فرمانده بزرگی به نام سردار شهید بنیانگذار سپاه فاطمیون یاد گرفتند ، از جمله کسانی که در این امر به ابوحامد اقتدا کردند بودند که راننده نمی گرفتند برای خودشون ، خب طبیعتا هیچ خوبی ای توی لشگر نبود الا اینکه داشت ، سیدابراهیم با توجه به سمت مهمش که رو بر عهده داشت نمی زاشتند کسی رانندشون بشن، توی لشگر به این شکل بود هر کسی مسئولیتش بالاتر بود تواضعشم بالاتر بود برای همین اون مقام بالاتر راننده می شد... میشه این شیوه رو بعنوان یکی از نشانه‌های این فرمانده نام برد. https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ویدیویی از شهید مقیسه در راه زیارت کربلا: هرچه هست آنجاست، بهشت آنجاست، بقیه هیچ است و هیچ است و هیچ   ‌‎ ╔═════ ೋ @koolebar_azsh ღೋ ═════╗. ویدیویی از شهید مقیسه در راه زیارت کربلا: هرچه هست آنجاست، بهشت آنجاست، بقیه هیچ است و هیچ است و هیچ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
‍ بسم رب الشهدا خاطره مادرشهید مصطفی صدرزاده سال اول  بود ،یک روز نشسته بودیم گفتم :مصطفی الان بهترین هدیه چیه ؟ گفت: باهم  بریم خیلی جالب بود و سریع جور شد.🌹 باهم کربلا رفتیم ،خیلی خوش گذشت البته جدا از یک سری  که بین راه پیش اومد. مصطفی از بچگی خیلی بد ماشین بود. کاملا انرژی اش گرفته میشد ولی از اون جای که مصطفی خیلی خوش مسافرت بود هرازگاهی یه لطیفه ایی می گفت، 🌹 ولی خیلی  شده بود ، چون خیلی در مسیر توقف داشتیم. به مرز که رسیدیم پیاده شدیم که بازرسی کنن افرادی که بازرسی میکردن جزء گروهک  بودن تا مصطفی رو دیدن برای بازرسی بردنش،  همه نگران شدیم مشکوک شدن گفتن این یا پاسدار یا استرس تمام وجودمون گرفت ، مصطفی و چندتا از دوستاشو برای بازجویی بردن ،در اون لحظه آنقدر به ما  گذشت . که فقط  شدیم به چهارده معصوم وبعد از باز جویی بچه ها را آزاد کردن  با تمام سختیهاش سفر پر استرس وخاطر انگیزی برامون شد . وقتی چهره بی حالشو یادم میاد خیلی بیقرارش میشم  تمام اون استرس ها درمقابل این فراق قطره ایی ازدریاست....  مدافع حرم بی بی زینب  تاسوعا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh