#دلتنگی_شهدایی 😔💔
شنبه شد ...
پنجره از آمدنت وا مانده ...!
دوسه تا دلهره از جمعه ؛
ز تو جا مانده{💔}
جمعه و شنبه دگر فرق ندارد بی تو :(
تا میان من و تو فاصله بر جا مانده😔
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥
#دلتنگی_شهدایی 😔💔
جرمم این دان،
ڪــہ ز "جآن"
دوست ترت
مےدارم...♥️:)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#دلتنگی_شهدایی 😔💔
💠 پنجشنبه و باز دلتنگیهای بیوقفه ای که دست از سر دلم برنمیدارند
💚 تویی که هنوز نشناختمت...😢
وچه دیر! 💔
چه سخت!🖤
درپِی نشانه هایی از تو میدَوَم...😭
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
•
•┈┈•••✾•°♡♡♡♡♡♥️•✾•••┈┈•
#دلتنگے_شهدایے 🌿🖇
این حرفها را ڪاش مردم نمےخواندند...
سربسته میگویم: دلم تنگ است!
میدانے؟💔🥀
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#شهید_مرتضی_عطایی ♡
@shahid_mostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
هر چه پُل
پشتِ سرم هست
خرابش بِنما
تا به فِکرم نزند
از رَهِ تو بَرگردم... :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 🌿🌸
مجروح را جراحت و بیمار را مرض،
عشاق را مفارقت یار میکشد :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
ما را مگو حكايت شادی كه تا به حَشر
ماييم و سينهای كه در آن ماجرای توست...
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#اربعین
#امام_حسین
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شب و عاقبتتون شهدایی التماس دعا
#دلتنگی_شهدایی 💔
[من ازاینبندنخواهمبہدرآمدهمہعمر
بندِپایـےکہبہدستتوبوَد،تاجِسَراست💛]
عکس دیده نشده از داداش مصطفی 👆
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#فرزندی_مثل_مصطفی
#اربعین
#امام_حسین
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
همه ماندند و تو رفتی به سفر اما من ،
بسته ام بارِ سفر در پیِ " تو " (:
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️
#فرزندی_مثل_مصطفی
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
ای #ڪاش!!!
بہ جای همہ مےشد ڪہ
در این #شهر...
این حال بهم ریختہام را
#تــو ببینی...!!!
#شهیدحسنحسنپور
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 🌿🌸
نگاهم رو به روی تو بلا تکلیف می ماند
که از لبخند لبریزم
که از گریه فراوانم!
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#شهید_سجاد_عفتی💚
جانباز حاجی نصیری
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#کلام_یار |🎧🎤|
#دلتنگی_شهدایی ❤️
یک شب دیر آمد خانه به شدت از دستش عصبانی بودم، پشت در قدم میزدم تا بیاید، تا در را باز کرد سرش فریاد زدم کجا بودی تا این موقع شب؟! در اوج غرور جوانی خیلی آرام آمد جلو و دست من را بوسید و گفت بابا جان چرا عصبانی هستی من دو کلام با شما حرف دارم اگر حرف هایم شما را قانع کرد که هیچ اگر نه حق با شماست، هر تنبیهی در نظر داشتید من در خدمتم. پدر جان من جوانم و پر انرژی و باید آن را تخلیه کنم و حالا هم در مسجد محل برنامه های فرهنگی و گاهی ایست بازرسیهایی که میگذاریم سرم گرم است و به لطف خدا این نیروی جوانی را در این مسیر خرج میکنم. حالا اگر اشتباه میکنم شما بگویید چه کنم؟!
..پدرش گفت آنقدر مردانه حرف زد و محکم صحبت کرد که حرفی برای گفتن نداشتم گفتم هیچی حق با توست برو بخواب..😊✋
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
✍ راوی
پدر بزرگوار شهید
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh