eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
شصت و پنجم داستان دنباله دار فرار از جهنم: ماشاء الله نمی دونستم چطور باید رفتار کنم … رفتار مسلمان ها رو با همسران شون دیده بودم اما اینو هم یاد گرفته بودم که بین بیرون و داخل از منزل فرقی هست … اون اولین خانواده من بود … کسی که با تمام وجود می خواستم تا ابد با من باشه … خیلی می ترسیدم … نکنه حرفی بزنم یا کاری بکنم که محبتش رو از دست بدم … بالاخره مراسم شروع شد … بچه ها کل مسجد و فضای سبز جلوش رو چراغونی کردن … چند نفر هم به عنوان هدیه، گل آرایی کرده بودند … هر کسی یه گوشه ای از کار رو گرفته بود … عروس با لباس سفیدش وارد مسجد شد … کنارم نشست… و خوندن خطبه شروع شد … . همه میومدن سمتم … تبریک می گفتن و مصافحه می کردن … هرگز احساس اون لحظاتم رو فراموش نمی کنم … بودن در کنار افرادی که شاید هیچ کدوم خانواده من نبودند اما واقعا برادران من بودند … حتی اگر در پس این دنیا، دنیایی نبود … حتی اگر بهشتی وجود نداشت … قطعا اونجا بهشت بود و من در میان بهشت زندگی می کردم …  دورم که کمی خلوت شد، حاجی بهم نزدیک شد… دست کرد توی جیبش و یه پاکت در آورد … داد دستم و گفت: شرمنده که به اندازه سخاوتت نبود … پیشانیم رو بوسید و گفت … ماشاء الله … گیج می خوردم … دست کردم توی پاکت … دو تا بلیط هواپیما و رسید رزرو یک هفته ای هتل بود … . @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🔱فریاد ابلیس در روز غدیر 🔴 اگر با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیستید قطعا سرباز شیطان هستید 🎤حجت الاسلام و المسلمین 🦋کانال نهج البلاغه 🦋 @shahid_mostafasadrzadeh
❣ همه باهم دعای فرج به نیت فرج مولامون 🤲 هرکس هر کانالی هر گروهی داره اصن هر رفیقی که دوسش داره اینو براش بفرسته... @shahid_mostafasadrzadeh
❣🌸 🔔سعادتمند کيست⁉️ ✨وَ السَّعِيدُ مَنْ وُعِظَ بِغَيْرِهِ 💠سعادتمند آن کسى است که از سرنوشت ديگران پند و اندرز گيرد.» ✍بى شک، حوادث تلخ زندگى و تجربه هاى دردناک، وسيله هوشيارى و مايه پند و اندرز انسان است; ولى چه بهتر اينکه انسان به جاى آنکه خودش اشتباهات را تجربه کند و به نتايج تلخ آن برسد، از سرنوشت ديگران که وضع مشابهى با او داشته اند، عبرت گيرد و تجربه بيندوزد. 📚 ۸۶ @shahid_mostafasadrzadeh
▪️رمزگشایی از شباهت بعضی از شخصیتهای سریال با بعضی از چهره‌های سیاسی در کشور @shahid_mostafasadrzadeh
💚کانال منتظران ظهور💚 - @yamahdi_fateme313.mp3
3.64M
؟❣🌺 ⭕️ تاریکی و شبهات در آخرالزمان بیداد میکنه! راه نجات چیست❔ 🔰 سه روایت درباره نجات در آخرالزمان 🎤 🔔 @shahid_mostafasadrzadeh
گله‌مندم.mp3
1.72M
❣💬 گلایه‌ی رهبر انقلاب از بی‌توجهی به پ.ن: هرگونه بی‌توجهی نسبت به بکارگیری کلمات فارسی می‌تواند ضربه‌ای به فرهنگ و ادب این مرز و بوم باشد. ما تبیینی‌ها متعهد می‌شویم از توجه ویژه‌ای به بکارگیری کلمات فارسی داشته باشیم و این تعهد را گسترش دهیم. در اولین قدم، کلمات فارسی زیر را به‌جای کلمات بیگانه بکار خواهیم گرفت: به جای "دانلود" ⬅️ بارگیری به جای "آپلود" ⬅️ بارگزاری به جای "ادمین" ⬅️ مدیر به جای "آنلاین" ⬅️ برخط به جای "سرچ" ⬅️ جستجو @shahid_mostafasadrzadeh
❣🌸 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده : برادارن و خواهران من و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد ، ما که رفتیم. @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 عید غدیر
شهید مصطفی صدرزاده
#قسمت شصت و پنجم داستان دنباله دار فرار از جهنم: ماشاء الله نمی دونستم چطور باید رفتار کنم … رفتار
شصت و ششم داستان دنباله دار فرار از جهنم: تو رحمت خدایی اولین صبح زندگی مشترک مون … بعد از نماز صبح، رفته بود توی آشپزخونه و داشت با وجد و ذوق خاصی صبحانه آماده می کرد … گل های تازه ای رو که از دیشب مونده بود رو با سلیقه مرتب می کرد و توی گلدون می گذاشت … من ایستاده بودم و نگاهش می کردم … حس داشتن خانواده … همسری که دوستم داشت … مهم نبود اون صبحانه چی بود، مهم نبود اون گل ها زیبا می شدن یا نه … چه چیزی از محبت و اشتیاق اون باارزش تر بود … . بهش نگاه می کردم … رنجی که تمام این سال ها کشیده بودم هنوز جلوی چشم هام بود … حسنا و عشقش هدیه خدا به من بود … بیشتر انسان هایی که زندگی هایی عادی داشتند، قدرت دیدن و درک این نعمت ها رو نداشتند اما من، خیلی خوب می فهمیدم و حس می کردم … من رو که دید با خوشحالی سمتم دوید و دستم رو گرفت … چه به موقع پاشدی. یه صبحانه عالی درست کردم … صندلی رو برام عقب کشید … با اشتیاق خاصی غذاها رو جلوی من میزاشت … با خنده گفت: فقط مواظب انگشت هات باش … من هنوز بخیه زدن یاد نگرفتم … با اولین لقمه غذا، ناخودآگاه … اشک از چشمم پایین اومد… بیش از 30 سال از زندگی من می گذشت … و من برای اولین بار، طعم خالص عشق رو احساس می کردم … حسنا با تعجب و نگرانی به من نگاه می کرد … استنلی چی شده؟ … چه اتفاقی افتاد؟ … من کاری کردم؟ … سعی می کردم خودم رو کنترل کنم اما فایده نداشت … احساس و اشک ها به اختیار من نبودن … . با چشم های خیس از بهش نگاه می کردم … به زحمت برای چند لحظه خودم رو کنترل کردم … - حسنا، تا امروز … هرگز… تا این حد … لطف و رحمت خدا رو حس نکرده بودم … تمام زندگیم … این زندگی … تو رحمت خدایی حسنا … دیگه نتونستم ادامه بدم … حسنا هم گریه اش گرفته بود… بلند شد و سر من رو توی بغلش گرفت … دیگه اختیاری برای کنترل اشک هام نداشتم … . @shahid_mostafasadrzadeh