eitaa logo
کانال‌ رسمی‌ شهید‌ رضا حاجی‌ زاده
2.4هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
89 فایل
🇮🇷تنها رسانه رسمی پاسدار شهید مدافع حرم"رضا حاجی زاده" 🌟ولادت: ۱۳۶۶/۱۰/۰۶-آمل 💔شهادت: ۱۳۹۵/۰۲/۱۶-خان‌طومان سوریه روستای خالدیه 🕊بازگشت پیکر: ۱۳۹۹/۰۷/۲۴ ⚘️با حضور گرم خانواده محترم شهید 🥀مزار شهید: گلزار شهدای امامزاده ابراهیم‌(ع) آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال‌ رسمی‌ شهید‌ رضا حاجی‌ زاده
﷽ 📋 🕊شش شهید مدافع حرم روز ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ که به شهادت رسیدند را بیشتر بشناسیم... 📿هدیه به روح مطهر شهدا صلوات🕊 💐اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1024983162Cdeb48b15ca
﷽ 📸تصاویری از دیدار شهید حاج قاسم سلیمانی با خانواده های شهیدان مدافع حرم رضا حاجی زاده،مهدی قره محمدی و مصطفی زال نژاد💔 📆۲ اسفند ماه ۱۳۹۷ شهرستان بابل   🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1024983162Cdeb48b15ca
﷽ 📸تصویری از دست نوشته شهید حاج قاسم سلیمانی بر روی تصویر تکاور پاسدار شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده،که در دیدار با خانواده این شهید عزیز نوشته شده است: 👈🏻خداوند مرا از شفاعتش بهره مند فرما... ۱۳۹۷/۱۲/۰۲ 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1024983162Cdeb48b15ca
کانال‌ رسمی‌ شهید‌ رضا حاجی‌ زاده
﷽ 📸تصویری از دست نوشته شهید حاج قاسم سلیمانی بر روی تصویر تکاور پاسدار شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده،
🌱 ▫️۲ اسفند ماه ۱۳۹۷ قرار شده بود مراسمی در شهرستان بابل برگزار شود و از همه خانواده های شهدای مدافعان حرم استان مازندران دعوت کردند تا در این مراسم شرکت کنند.مراسم در بابل خیلی شلوغ بود.سردار سخنرانی کردو بعد از آن ما را برای صرف شام و دیدار خصوصی با سردار بردند. ▫️ما هم توقع داشتیم(خانواده های شهدا) سردار بره بالای چیزی و برامون سخنرانی کنه! ولی دیدیم که ۴۰ تا میز و صندلی گذاشتن و هر خانواده ای روی میز و صندلی خودش بنشیند. ▫️بعد سردار کنار تک تک میزها یه ربع می‌نشست تا با خانواده های شهدا درد ودل و دیدار خصوصی و... داشته باشد.خیلی چیز عجیب و جالبی بود! ▫️بالاخره نوبت به میز ما رسید.وقتی اومدند روی میزم نشستند، مریم جان(همسر شهید) وقتی سردار را دید بغضش ترکید و گریه میکرد و ساکت نمیشد. ▫️سردار رو به من کرد و گفت:حاج خانوم هوای دخترمو داری؟ گفتم تا دستم بر میاید بله. ▫️مریم جان ساکت نمیشد و گریه میگرد.بار دوم سردار رو به من کرد و دوباره گفت هوای دخترمو داری؟ من روم رو به طرف سردار کردم و گفتم:چیجوری من مواظبش باشم؟دوباره گرفتم عروسم کردم... ▫️وقتی گفتم دوباره مریم خانم را عروسم کردم، سردار تعجب کرد و از جا پرید. بعد سرشونو سمت چپ و راست میکردند و گفتن: داماد کو داماد کو😅 ▫️گفتم که داماد(رامین جان) داخل سپاه هستند.بعد سردار دستشونو داخل جیبشون گذاشتند.(ما چهل خانواده شهدای مدافع حرم استان مازندران بودیم،من تنها مادری بودم که سردار بهم انگشتر داده بودند) و یک انگشتر بهم هدیه دادند. ▫️در همین حال، فاطمه حلما انگشتر را از دستم میگیرد.سردار رو به فاطمه حلما کرد و گفت:فاطمه جان این انگشتر هدیه ی مادرجون هست(این هدیه انگشتر این هست که مریم جان را عروسم کردم). ▫️بعد سردار دستشونو به جیبشون کردند و یک انگشتر به داماد(رامین جان) و یک انگشتر هم به مریم جان دادند. بعد فاطمه حلما هم از سردار یک انگشتر گرفته بود. ▫️بعد عکس یادگاری با سردار گرفتیم و سردار به میزهای دیگری از خانواده شهدا رفتن... 🎙روایتی از مادر شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1024983162Cdeb48b15ca