#حدیث_روز
✍امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود:
✅مكارم اخلاق ده چيز است:
۱- راستگوئى
۲- نوميدى راستين از غير خدا
۳- بخشش به نيازمندان
۴- خوش خلقى
۵-پاداش در برابر خدمات ديگران
۶- پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان
۷- حمايت از همسايه
۸-توجّه به حقوق دوستان
۹-مهمان نوازى
۱۰-و مهمترين اينها شرم و حياء است.
📚تاريخ يعقوبى، ج۲، ص۲۱۵
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽
✍🏼از استادفرشچیان سؤال شد
❓چگونه است که برخلاف تمام نقاشان چهره مبارک امامرضاعلیهالسّلام را به تصویرکشیدید؟
🔰فرشچیان پاسخ داد:
سال ۵۹ برای عمل قلب به آمریکا رفته بودم.
دکترها اصرار داشتند که حتماً عمل قلب انجام دهم و چندین نوبت آزمایش گرفتند و من در این فواصل متوسل بودم به امام هشتم که «آقا کمکم کنید».
در آخرین آزمایش دکترها شگفتزده گفتند که شما طی این مدت نزد کدام دکتر دیگر رفتهای؟!
هر چه گفتم جایی نرفتم باور نمیکردند و به من گفتند که قلب شما کامل سالم است و نیازی به عمل ندارد.
شما درمان شدهاید!
پس از این اتفاق در همانجا که برای طولانی مدت در هتل بودم، تصمیم گرفتم تابلوی «ضامن آهو» را بکشم.
تابلو
🧮 شش ماه طول کشید.
وقتی به قسمتهای چهره مبارک حضرت رسید، به دلم افتاد که تمثال ایشان را بکشم.
لذا متوسل شدم
و
همان شب در خواب
❤️⃢⃢⃢⃢ صورت مبارک حضرت را دیدم و
🟩 ایشان با مهربانی فرمودند من را ببین و بکش!
وقتی بیدار شدم
چیزی از چهره مبارک حضرت در ذهنم نمانده بود.
مجدد متوسل شدم و باز هم در شب دوم حضرت تشریف آوردند و این اتفاق تا سه شب تکرار شد و این افتخار را داشتم که چهره حضرت را در نور بکشم.
هنرمند متعهد قلمت و نفست گرم
هدایت شده از فاطمه رضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗
دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رضا داری....😍
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
📚#عاقبتتحقیرمؤمن!
🔹یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
✍روزی مرحوم مرشد چلوییه معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت :
داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟
قبلا وضع ما خیلی خوب بود، روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند،
🔸اما یک باره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود...!
شیخ تأملی کرد و فرمود:
« تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی »!
🔹مرشد گفت :
من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
شیخ فرمود:
آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و با تحقیر از در مغازه بیرون کردی؟!
گرفتار همان کار هستی!
🔸مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست.
و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود.
🔸داستان ضرب المثل ها
📘#حکایت_آش_نخورده و #دهن_سوخته
✍روزی مردی به خانه یکی از آشنایان خود رفت.
صاحبخانه برای او کاسهای آش داغ آورد.
میهمان هنوز دست به کاسه آش نبرده بود که دندانش بشدت درد گرفت و دستش را روی دهان خود گذاشت.
🔸صاحبخانه به خیال آنکه او از آن آش داغ خورده و دهانش سوخته است،
گفت صبر میکردی تا آش کمی سرد میشد و بعد میخوردی تا دهنت نسوزه !
🔹میهمان که هم از درد دندان رنج میبرد و هم از حرف صاحبخانه شرمگین شده بود،
گفت: بله، آش نخورده و دهن سوخته!
🔴 چگونه در این خیابان ها رفت و آمد می کنید؟!
♻️ چگونه خوابتان می برد؟!
🔻از برخی مسئولین باید پرسید که هر روز که در این خیابان ها رفت و آمد می کنید و این صحنه های دردناک کشف حجاب و بی بند و باری به چشمتان می خورد، واقعاً قلبتان درد نمی گیرد؟!
برای وجب به وجب این خیابان ها و این آب و خاک، هزاران شهید داده ایم؛ خون دل خورده ایم تا فساد و بی بند و باری زمان شاه را از کف خیابان ها جمع کنیم. آنگاه به همین راحتی اجازه می دهید عده ای در خیابان های جمهوری اسلامی اینگونه جسارت و پرده دری کنند؟!
واقعاً چگونه خواب به چشم برخی از مسئولین می آید؟!!!
در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی
بعضی را هرچند نزدیک،
اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی
روی بعضی هر چند صمیمی،
اما نباید حساب کرد
میفهمی بعضی را هر چند آشنا،
اما نمیتوان شناخت
و این اصلاً تلخ نیست،
شکست نیست،
آگاه شدن نام دارد
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است...
اما تلخ هرگز