eitaa logo
کانال شهید سید حسن روح الامینی
99 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
8 فایل
شهدا⚘️ خاطرات شهدا🌹 عکس نوشته🌱 مطالب مذهبی🇮🇷 استوری مذهبی📿
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ـ▄▀▀▀▀▄ 🤲🏼 دعـایِ مـادرانـه ـ▀▄▄▄▄▀ دعـای سفـارش شده 🌹حضـرت زهـرا سلام الله علیها ۞ ۩ روزِ شـنـبـه ۩۞ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨ ٱفْـتَـحْ لَـنـٰا خَـزٰائِـنَ رَحْـمَـتِـکَ وَهَـبْ لَـنـٰا 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨ رَحْـمَـةََ لٰا تُـعَـذِّبُـنـٰا بَـعْـدَهـٰا فـِۍٱݪـدُّنـیـٰا وَٱلْـآخِـرَةِ وَٱرْزُقْـنـٰا مِــنْ فَـضْـلِـکَ ٱلْـوٰاسِـعِ رِزْقـََٱ حَـلٰالََـٱ طَـیّـِبـََٱ وَ لٰا تُـحَـوِجْـنـٰا وَ لٰا تُـفْـقِـرْنـٰا اِلـیٰ اَحَـدِِ سِـوٰاکَ وَ زِدْنـٰا لَـکَ شُـکْـرََٱ وَ اِلَـیْـکَ فَـقْـرََٱ وَ فـٰاقَـةََ وَ بِـکَ عَـمّـَنْ سِـوٰاکَ غِـنـََٱ وَ تَـعَـفّـُفـََٱ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨ وَسّـِِعْ عَـلَـیْـنـٰا فـِۍٱݪـدُّنـیـٰا 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨ اِنّـٰا نَـعُـوذُ بِـکَ اَنْ تَـزْویَٖ وَجْـهَـکَ عَـنّـٰا فـِۍٱلْـحـٰالِِ وَ نَـحْـنُ نَـرْغَـبُ اِلَـیْـکَ فـیٖـهِ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ✨صَـلِ‏ّ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدِِ وَ آلِ مُـحَـمَّـدِِ ✨ وَ اَعْـطِـنـٰا مـٰا تُـحِـبُّ وَٱجْـعَـلْـهُ لَـنـٰا قُـوَّةََ فـیٖـمـٰا تُـحِـبُّ یـٰا اَرْحَـمَ ٱݪـرّٰاحِـمـیٖـنَ. ๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑ ♥️ خـداوندا گنجهای رحمتت را بر ما بگشـا ♥️ خــدایا بر ما رحمتـی ارزانـی دار که پس از آن در دنیا و آخـرت ما را عذاب نفرمائـی و از فضلِ گسترده ات،‌ رزق و روزیِ ما را حلال و پاک فرما، و ما را حاجتمند و نیازمند به غیر خـود مکن، بر شُکر ما به خـود بیافـزا و فقر و نیاز ما را نسبت به خـود افزون فرما، و ما را از غیرِ خـود بی نیاز نما. ♥️ خـداوندا رحمتِ خویش را در دنیا بر ما بگستران. ♥️ خــدایا به تو پناه می بریم از این که در هـر حالـی، رویت را از ما برگردانـی در حالـی که ما روی به سوی تو و میل به تو داریم. ♥️ خــدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و آنچه دوست می‌داری به ما عطا فرما، و آن را عامل قدرت ،‌ و توانایـی ما را در آنچه که دوست می‌داری قـرار ده! ای مهربانترین مهربانان. 📚
🌹شهیدمجیدزین الدین🌹 آخرین بار که به مرخصی آمده بود ، قبل از رفتن همه ‌ی عکس ‌هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند . همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نداشتیم . همیشه پنهان ‌کار بود . حتی زخمی ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌کرد . یک بار که به مرخصی آمده بود ، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می‌ کند ، ولی چیزی را بروز نداد . وقت نماز شد . وضو که گرفت ، رفت توی اتاق و در را قفل کرد . از این کارش تعجب کردم . خواهرش که کنجکاو شده بود ، از بالای در ، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می ‌خواند . مجید از ناحیه ‌ی پا مجروح شده بود ، اما اجازه نداد حتی ما که خانواده ‌اش بودیم متوجه شویم . ترجمان شجاعت؛ یک شب ، مجید به همراه شش نیروی دیگر برای شناسایی وارد خاک عراق می‌ شود . در حین شناسایی ، نیرو های عراقی سرمی ‌رسند .به محض پیدا شدن سر و کله ‌ی نیرو های عراقی ، همراهان مجید سلاح ‌های خود را می ‌گذارند و فرار می ‌کنند ، اما مجید برای این که هم سلاح‌ ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، می‌ ماند . برای این که از چشم دشمن پنهان بماند ، وارد کانالی که در همان نزدیکی بوده می ‌شود . کانالی که پر بوده از آب گندیده و جسد های بوگرفته ‌ی عراقی‌ ها . خودش را در کانال نگه می ‌دارد و بالاخره عراقی‌ ها دور می ‌شوند . مجید هم پس از پایان کار شناسایی به همراه سلاح ‌ها برمی ‌گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ‌ی کانال تمام بدنش زخم می‌ شود . زمانی که به خانه برگشت دهان و حتی روده ‌هایش تاول زده بود . به طوری که نمی ‌توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش کند و تنها مایعات را ، آن هم با سختی زیاد وارد دهانش می‌ کردیم .
🌹شهید مجید زین الدین : شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند🌹 فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر 17علی‌بن ابیطالب(ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) درسال 1343ه ش در تهران متولد شد و در خانواده ای مبارز و منتظر که در روزگار دراز ستم شاهی زندگی را در حال تعب و شدائد گذرانده و چشم براه انقلابی بودند که به این دوران خمودی و سیاهی پایان بخشد تربیت گردید. مجید بیش ازسیزده سال نداشت که در کوران حوادث انقلاب علیه طاغوت قرار گرفت و با کمک برادرش شهید مهدی زین الدین به انتشار اعلامیه ها و نوارهای امام مدظله که پدرش در اختیارش قرار می داد پرداخته و در درگیری های خیابانی و تظاهرات در شهر مقدس قم شرکت فعال می نمودند…… حوادث فشرده پس از به ثمر رسیدن انقلاب خونین اسلامی یکی پس از دیگری فرا رسیدند. حوادثی که هرکدام برای یک قرن زمان کافی بود و در مدتی کوتاه خود را نمایاند. در یوزگان استکبار و غلامان حلقه بگوش استعمار در صبح پیروزی انقلاب بر سینه ملت بپا خاسته تاختند و نیزه های خود را بر قلب امت ما و بر خاک شهرهای بی دفاع ما فروبردند. شهید مجید زین الدین که از یکسو سازنده انقلاب بود نتوانست نسبت به مسائل انقلاب بی تفاوت بماند و از این روی دوره دبیرستان را با دغدغه جنگ و حضور در جبهه های مختلف گذرانده بود. پس از آن به عضویت سپاه پاسداران در لشگر علی ابن ابیطالب (ع) که برادرش مهدی فرماندهی آن را بعهده داشت درآمد و به واسطه آن جوش و خروش و استعدادی که در وی بود بسرعت مراحل کمال را در ابعاد مختلف خصوصا در بعد رزمی طی کرد و در قسمت اطلاعات و عملیات مشغول فعالیت گردیده و در لشگر 17 مسئولیت فرماندهی یکی از تیپ ها را بعهده گرفت. او در بین رزمندگان چهره ای محجوب ،موثر، و در بین دوستان و خویشان و خانواده مایه آرامش وغمخوار دیگران بشمار میرفت. قدرت بدنی و بازوان پرقدرتش، تبحر وی در فنون مختلف رزمی انفرادی وی را از دیگران متمایز ساخته بود و همه این صفات همراه با شجاعت و تقوی و ایمان قلبی اش از او مجاهدی ساخته بود که یک تنه تا عمق مواضع دشمن نفوذ می کرد، از جنگلها و کوهها و دشت ها در زیر دید دشمن عبور می نمود و به جمع آوری اطلاعات و شناسایی مواضع دشمن می پرداخت. شهید مجید زین الدین در پی شرکت در بسیاری از عملیاتها که آخرین آنها عملیات غرورآفرین خیبر بود ایثار و اخلاص خود را به اوج مراتب رساند و عاقبت به منزلگه مقصود شتافت و بهمراه برادرش مهدی زین الدین بسوی دیار قرب الهی پرگشود و به جمع محفل عاشقان الله پیوستند.
🕊 🕊 پدرش روضه‌خوان و مداح (ع) بود. مادرش نیز اهل دعا و راز و نیاز. حسین در سن نوجوانی همراه مادر و خانواده به اشتهارد آمد و ۱۵ سال در این شهر زندگی کرد. او با کار سنگ‎کاری و کاشی‎کاری ساختمان خرج خود و خانواده‌اش را درمی آورد. حسین به مسجد علاقه بسیاری داشت و اوقات فراغتش را با خواندن قرآن و کتاب‌های مذهبی سپری می‌کرد. سرانجام دلش هوای رفتن به سوریه کرد و از دفاع از حرم (س) از او آرام و قرار گرفت. برای اعزام ثبت‌نام کرد. شب قبل از رفتن، به گلزار شهدای اشتهارد رفت و در کنار شهدا گریست. قبل از حرکت به خواهرش گفت: «خواهر جان! من خواب دیده‌ام شهید می‌شوم و جلوی در خانه مان پلاکارد شهادتم نصب می‌شود. نکند در آن روز ناراحت باشی و گریه کنی! باید افتخار کنی و از صبر حضرت زینب (س) الگو بگیری.» 1393/9/25 🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از خادم سامراء
بفرمائید چای گلاب
هدایت شده از 𝒔𝒂𝒅𝒂𝒕
◼️ شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها برای دعا کنندگان برای فرج 🔵 کسی که برای فرج امام زمان عجل الله فرجه بسیار دعا میکند ، شفاعت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در صحرای محشر شامل حالش خواهد شد. 📚 مکیال المکارم جلد ۱ صفحه۵۵۳
هدایت شده از محمود جعفری کوهبنانی
✨🌴✨ ✨بسم رب الشهداء✨ ‌°• سلام بر ابراهیم°• انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غلام علی پيچك در جبهه گيلان غرب همه ما را متأسف كرد. به محض رسيدن به ارتفاعات انار، يكي از بچه ها با لهجه مشهدي به سمت من آمد و گفت: حاج حسين، خبر داري ابراهيم رو زدن!! بدنم يكدفعه لرزيد. آب دهانم را فرو دادم وگفتم: چي شده؟! جواب داد: يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم. رنگم پريد. ســرم داغ شــد. ناخودآگاه به سمت ســنگرهاي مقابل دويدم. در راه تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشــتم در ذهنم مرور ميشد، وارد سنگر امدادگرشدم و بالای سرش آمدم. گلوله اي به عضلات گردن ابراهيم خورده بود. خون زيادي از او می رفت. جواد را پيدا كردم و پرسيدم: ابرام چي شده؟! با كمي مكث گفت: نميدونم چي بگم. گفتم: يعني چي؟! جواب داد: با فرماندهان ارتش صحبت كرديم كه چطور به تپه حمله كنيم. عراقي ها شــديدًا مقاومــت ميكردند. نيروي زيادي روي تپــه و اطراف آن داشتند. هر طرحي داديم به نتيجه نرسيد. نزديك اذان صبح بود و بايد كاري ميكرديم، اما نميدانســتيم چه كاري بهتره. يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقي ها حركت كرد و بعد روي تخته سنگي به سمت قبله ايستاد! بــا صداي بلند شــروع به گفتن اذان صبح كرد! ما هــر چه داد ميزديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقي ها تو رو ميزنن، فايده نداشت. تقريبًا تا آخر اذان را گفت. با تعجب ديديم كه صداي تيراندازي عراقي ها قطع شده! ولي همان موقع يك گلوله شليك شد و به ابراهيم اصابت كرد. ما هم آورديمش عقب! ادامه_دارد... نثار ارواح طیبه شهدا شهید عزیز ابراهیم هادی و شهدای مظلوم کانال کمیل بخوانید فاتحه مع الصوات ۳۱۳یا زهرا
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ سلام بر تو ای مظلوم (و دارای عصمت) که حق تو را غصب کردند سلام بر تو ای ستم کشیده و مقهور دشمنان دین...💔