eitaa logo
آقــاسَـجّــادٌ
556 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
981 ویدیو
15 فایل
بسم رب المهدی(عج) ولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۹ شهادت: ۱۳۹۵/۰۷/۰۷ محل شهادت:جنوب حلب مزار #شهید_سجاد_زبرجدے💛: گلزار شهدای تهران، قطعه۵۰ ردیف۱۱۷ شماره۱۴ "تنها کانال رسـمی شهید سجاد زبرجدی در پیام رسان ایتا"
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرفه یادگار حسین(ع) بـرای اهـل منـاجـات ... تقدیر این بود که سجاد(ع) بماند تا شرح این مناجات را بنویسد شد صحیفه سجادیه... |آقاسجّاد| 🆔 @shahid_sajad_zebarjady
حسین جـان آنها اگر تو را می خواستند نـامـه نمی نوشتند که "بیا" خـودشـان می آمدند مسلم را بگـو بـرگـردد ... |آقاسجّاد| 🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
هدایت شده از آقــاسَـجّــادٌ
آقــاسَـجّــادٌ: #قرار_شبانه هر شب قبل از خوابمون خوندن #سوره_ی_واقعه شبيه #شهدا رفتار كنيم 🌷شهيد سجاد زبرجدي🌷 @shahid_sajad_zebarjady
همه آرام گرفتند و شــــب از نیمه گذشت .. آنچه در خــواب نرفت ، چـشم من و یاد تو بود . . . 🌷سردار شهید محسن نورانی🌷 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 📎شبـتــون شهــدایــی🌺 @shahid_sajad_zebarjady
اذان صبح ب افق تهران🌺 دل به تــو سـجده میکند قبله اگر چه نیستی .... 🌷شهید مهدی زین الدین🌷 #حی_علی_خیرالعمل التماس_دعای فرج 🍀اللهم عجل لولیک الفرج 🍀 @shahid_sajad_zebarjady
بهشت، همیشہ نباید درختانے داشته بـــــاشد ڪہ رودهایے از پـــایینش جـــــریان دارند..! گاهے بیــــابانیست ڪہ #خون_شهـدا در آن جاریست... #شهید_محمد_کامران🌷 🌺شادی روحش صلوات 🌺 #صبحتون_منور ب نور شهدا 🌹 🍀اللهم عجل لولیک الفرج 🍀 @shahid_sajad_zebarjady
✨ خوشابحال #حججی ها که در #عرفه به #شناخت رسیدند و #مقبول_معبود شدند تا #قربان را در مقام #قرب الهی به #عید بنشینند 🌸 پروردگارا در این روز #شناخت خودت را روزیمان گردان و #کمک_کن_در_میدان_عمل_کم_نیاوریم🌸 @shahid_sajad_zebarjady
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مدافع حرم شهید مرتضی عطایی 🌷
🕊 شهادت از زبان دوست و همرزمش، روز عرفه گفتم حاجی حالا اين عمليات رو بيخيال شو برو با بچه هات خوش بگذرون و زيارت، عمليات بازم هست، اما مرتضی ميدونست قضيه از چه قراره... ☀️ صبح روز عرفه پيام داد : ☺️ دارم ميرم عروسی ✅ و بهش گفتم : ساقدوشت نيستم كه برات نسخه بپيچم، پس مواظب خودت باش... اون روز حال و هوای دلها خيلي فرق ميكرد، يجورايی همه نگران بوديم، آخه حدودا بيست روز قبلش هم يكی ديگه از رفقا خواب ديده بود مرتضی ميپره ... يادم نميره وقتي خواب رو براش گفتم چه حالي داشت و يكسره ميگفت خدا كنه، كه خدا براش تقدير كرد... ⏰ حدودا ساعت دوازده بود، دقيقا يادم نيست كه يكی از رفقا از سوريه زنگ زد. تلفن رو برداشتم : سلام سيد خوبی؟ به سلام آقا ... چطوری مومن؟ سيد خبر داری؟ چيو داداش؟ چيزی شده؟ آره امروز پرستو داشتيم ... يا ابالفضل ، دروغ ميگی؟ نگو مرتضی... آره سيد، بالاخره مرتضی هم كربلايی شد ... 😭 يا جده ی سادات گفتم و پاهام سست شد حس بدی بود نميدونستم برای دامادي رفيقم بايد بخندم و شاد باشم؟! يا بايد برای تنها شدنم و جاموندنم گريه كنم ... هرچی بود انگار يك هجده چرخ از روم رد شده بود و اطرافيانم بدو بدو اومدن سمتم... 😔 هر جوری بود بخاطر بقيه خودم رو جمع و جور كردم كه مثلا همه چی خوبه... ما را آفریده اند...🌷 🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 @shahid_sajad_zebarjady