eitaa logo
🚩 یادگاه شهید قاسم سلیمانی
768 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
29 فایل
🚩 بِسْـمِ اللهِ قاٰصِـمِ الجَبّٰـاریٖݩ یادگاه شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 این‌ کانال‌ هیچگونه‌ ارتباطی‌ با خانواده‌ معظم‌ شهید و یا نیروی‌ قدس‌ سپاه‌ ندارد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاحالاشده امام زمان(ع) تورانگاه کند ولذت ببرد... 🎤حجت‌الاسلام 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
hosseintaheri-@yaa_hossein.mp3
30.35M
روز جهانی 🎵وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد 🎤حسین 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
51.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز جهانی 🎥تا فتح قدس مانده یک یاحسین دیگر 🎤مهدی 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🔴سخنرانی زنده رهبر انقلاب در روز جهانی 🔸با توجه به عدم برگزاری راهپیمایی روز جهانی قدس به دلیل محدودیتهای ناشی از ویروس کرونا و ضرورت پاسداشت موضوع فلسطین به عنوان مسأله اول جهان اسلام، امسال، رهبر انقلاب اسلامی به صورت زنده با مردم سخن خواهند گفت. 🔸روز جهانی قدس . جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ساعت ۱۲ 🔸شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی داخلی و بین‌المللی 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای‌روز 🎙 بــــــــاصـــــــــدای:حاج میثم 🔸 بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین. 🔹 خدایا زیاد کن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات وگرامى دار در آن به حاضر کردن ویا داشتن مسائل ونزدیک گردان در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنکه سرگرمش نکند اصرار وسماجت اصرار کنندگان. 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
گرامی باد «راهیان قدس» آتش فکنده دشمن جانی به جان قدس خواند سرود سرد جدایی زبان قدس آنجاست قبله‌گاه نخستین مسلمین حق است حافظ شرف جاودان قدس ای آفتاب نصر بتاب از افق که باز روشن شود ز پرتو تو آسمان قدس جای تأسف است که در سایهٔ نفاق دست یهود خیمه زده در مکان قدس بیگانه شد ز لانه چو مرغان آشنا ویرانه شد به دست زغن آشیان قدس آواره مردمان فلسطین چو گله‌اند قاصد خبر ببر برِ موسی، شبان قدس محرومی است قسمت یاران آن دیار مظلومی است سرسخن داستان قدس سازشگری نمود عرفات نفاق‌جو ای وای بر دو تیر‌گی سازمان قدس تنها به زیر سایهٔ قرآن رها شوند از بند ،خلقِ متحد و جان‌فشان قدس انوار حق هنوز درخشد ز کوه طور باقی بود به سینهٔ سینا نشان قدس بشتاب ای مؤذن خوش‌صوت انقلاب برخوان به بام مسجدالاقصی اذان قدس هر روز لاله روید از آن گلشن عزا بادا مصون ز شر خزان گلستان قدس حقا که راه قدس مقدس ز کربلاست بر کربلا روند کنون راهیان قدس انصار حق به امر خمینی مصمم‌اند تازند سوی معرکهٔ امتحان قدس افتاده پیش قافله چاووش کربلا از جبهه بسته بار سفر کاروان قدس استاد 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین." رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍 دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ.😌 پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍👌🏻 قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔 رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟"😇😢 سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔 بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟" گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری." آرام شدم. خیلی آرام. 😌💙 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍 پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد."😌 همان روز بچه را برداشت و برد پیش که توی گوشش و بگوید.😇 ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم." حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم." تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑 فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش. حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود.🤦🏻‍♀️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 از وقتی از برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود. بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه و تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔 لحظه سکوت می‌کرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره می‌گفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭 دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه پیدا کرده بودم. 🤦🏻‍♀️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
❣رژیم صهیونیستی محکوم به زوال است.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
آخر ماه رمضان که می شود، فقط یک حسـرت عجیب ... دلـم را می سوزاند؛ کاش برای ظهور شمـ❤️ـا ... بیشتر دعا می کردم. 😔😔 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🌹🍃 یـڪ نفـرآمده دنـیـاے مرا سبـز ڪند🍃 خـوابــ وبـیـدارے و رویـاے مرا سبـز ڪـند💚 و به یمنِ نفسِ سـبز و اهـورایـی عـشـق❣ از سراپا تا به ثریاے مـرا سـبز کند💚 🌺🍃 @dokhtaranezahraei
💕🍃 من‌ نِميدانم؟🤔 تاریخ‌ و ادَبیاتــ📚 چه‌ میخواهد ازجانَم ؟ 🔫☹️ مـن همین‌فلسفه‌چَشــمانت 💙 راپاس‌ ڪنم📝 برایَم‌ڪافیست!👌 💍 @dokhtaranezahraei
🌺 🍃 براے دورے از ریا، لاحول‌ولاقوةالاباللہ🌸 را زیاد بگویید ... براے درمان عصبانیت ، صلوات🌺 زیاد بفرستید ... براے تمرڪز فڪر ، لاالہ‌الااللہ🌼 زیاد بگویید ... اگر مےخواهید در ڪارتان گرہ نیفتد ؛ تا مےتوانید استغفار🍃 ڪنید 🌺 @dokhtaranezahraei
🌸 🔹 هر وقت جر و بحث و یا دعوا کردید و آن دعوا تمام شد، همان جا و برای همیشه تمامش کنید. هیچ وقت مطلبی که مربوط به ماه‌ها پیش است را دوباره پیش نکشید. 🔸 این رفتار علاوه بر این که باعث ناراحتی فوق‌العاده همسرتان می‌شود، به او این حس را القا می‌کند که شما همیشه از حرف‌هایشان سواستفاده می‌کنید. 🔹 اگر همسرتان کاری انجام می‌دهد که باعث عصبانیت شما می‌شود، با او درباره این رفتارش صحبت کنید. ✅ به زبان دیگر، هر کاری که می‌خواهید، بعد از هر دعوا و ناراحتی انجام دهید، هیچ وقت پای گذشته‌ها را به میان نکشیده و آن‌ را یادآوری نکنید. ❤️ @dokhtaranezahraei
عيناڪِ جميــلة،🌺 ڪجمالَ القدس ألف عدو يتمنّے إحتلالــها...! چشمانت زيباست،💞 به زيبایے 🙃 ڪه هزاران دشمن در آرزوےِ اشغالِ آنھاست...🤗 😍❤️ 💚🍃 @dokhtaranezahraei
💠وداع جمعه آخر از جابر بن عبد اللّه انصارى منقول است كه گفت: رفتم به خدمت حضرت رسول اکرم (صلّى اللّه عليه و آله) در جمعه آخر ماه رمضان ، چون نظر آن حضرت بر من افتاد فرمود : اين آخرين جمعه‌اى است از ماه مبارك رمضان پس آن را وداع كن و بگو: «اللّهمّ لا تجعله آخر العهد من صيامنا إيّاه فإن جعلته فاجعلني مرحوما و لا تجعلني محروما» زيرا هركه اين دعا را در اين روز بخواند به يكى از دو خصلت نيكو ظفر مى‌يابد؛ يا به رسيدن ماه رمضان آينده يا به آمرزش خدا و رحمت بى‌انتها. 📖 اقبال الاعمال، ص 243. 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓❓از کجا بفهمیم روزه های ما مورد قبول واقع شده است؟ ✅اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، ✅شب‌های احیایی را گذراندیم، ✅روزه‌های متوالی را گذراندیم 🔵و بعد از  در دل خودمان احساس کردیم که: ✅ بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، ✅بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلّط هستیم، ✅بر چشم خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلّط هستیم، ✅و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلّط هستیم و می‌توانیم جلو نفس امّاره را بگیریم، ♦این علامت قبولی روزه ماست... 📒 استاد شهید مطهری،آزادی معنوی، ص۵۰ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
دوست دارم به توّلاے تو بنویسم عشق آه خورشید به پهناے تو بنویسم عشق دستْخطم به قشنگے خط وخالت نیست تا به زیبایی لب هاے تو بنویسم عشق دوست دارم که شبےروےفرج نامه ےتان با همه مردم دنیاے تو بنویسم عشق دَر و دیوار دلم پرُ شده از یا مهدے چقدر از غم شب هاے تو بنویسم عشق ذکر یابن الحسنے گفتم و رفتم سرداب تا به یاد دلِ تنهاے تو بنویسم عشق.... التماس دعای فرج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🚩 یادگاه شهید قاسم سلیمانی
#نفس #علی_عباسی 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
مي شود آرام بگويم " " و تو بلند بلند مرا در آغوش بكشی؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای‌روز 🎙 بــــــــاصـــــدای:حاج حسن 🔸 بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین. 🔹 خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى کن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاک کن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود. 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا حافظ اے ماه راز و نیاز خداحافظ اے گریه ها در نماز خدا حافظ اے یا علے و عظیم خدا حافظ اے ماه رب ڪریم خداحافظ اے جوشن و هم مجیر شب قدر و صد ناله، عبد حقیر خداحافظ اے نیمه شب تا سحر ابو حمزه، قرآن به سر، چشم تر خدا حافظ اے ماه برهان حق ڪه یک آیه ختمے ز قرآن حق خداحافظ اے ماه مهمان شدن همه مورد لطف یزدان شدن 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🌷🌷 😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم . تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢 بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم." میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭 به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای . گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌 دنبالش میرفتم و برای خودم میکردم و زار میزدم. برگشت. بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭 گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با چیکار کنم؟"😩 رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام باشم." فهمیدم میخواهد اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به . سرخ بود و پف کرده بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭 ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم."😍 افتاد و پای و ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه میکردند.😭 همه بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش.😔یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ." ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ رفتیم برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود. تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد. پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. 😌 نگاهمان کرد و گفت: "جوانان ، داره می ره! " همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭 . 🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃 هر روز محسن با می رفت به آن شش سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇👌🏻 چون توی ، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند.🙋🏻‍♂️ به چشم یک نگاهش میکردند.😲 بچه های و به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙 یک میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت. خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.😑😄 او را پیش خودشان نگه می داشتند. می‌گفتند: "جابر هم ماست و هم توی این بیابان ، ماست."😍😇 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱ یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم بشیم، بعدش بشیم."😖 نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای مثل بوییدن یک خوشبو است."😌👌🏻 خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام." بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. و !"😉 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿ شهدای نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗 بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه."😌 بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳 ♥ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🌹🍃 امام_صـــ🌷ــادق(ع): 🔰| همانا گردنبندے است، نیڪ بنگر کہ چہ گردنبندے را بہ گردنٺـــ آویزان مے کنے.|🔰 📚 وسائل الشیعہ، ج20، ص33. 💞 @dokhtaranezahraei
ساعات آخر است گدا را حلال کن ... این هم بساطِ بنده بی دست و پای تو 💔 🙏 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺