eitaa logo
🚩 یادگاه شهید قاسم سلیمانی
767 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
29 فایل
🚩 بِسْـمِ اللهِ قاٰصِـمِ الجَبّٰـاریٖݩ یادگاه شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 این‌ کانال‌ هیچگونه‌ ارتباطی‌ با خانواده‌ معظم‌ شهید و یا نیروی‌ قدس‌ سپاه‌ ندارد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷 دو هفته قبل از محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊 خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇 لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه." گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه." روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم. همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای علیه السلام نوشتم. به آقا نوشتم: "آقاجان.منتی ندارم سرتون. اما من محسنم رو سالم فرستادم،باید هم سالم بهم برگردونی ما بچه توی راهی داریم. این بار محسن برگرده،دفعه بعد شهید بشه!"😲 . از سوریه برام زنگ زد و گفت: "خانم، میخوان ما رو برگردونن. دارم میام ."😇 از خوشحالی بال درآوردم می خواستم جیغ بزنم.😍 فردا پس فرداش دوباره بهم زنگ زد گفت:" تهرانم. دارم میام سمت نجف آباد." ذوق زده بهش گفتم: "محسن می خواهیم تو کوچه برات بنر بزنیم."😉 فکر میکردم خوشش میاد و خوشحال میشود یکدفعه لحنش تغییر کرد.😶 گفت: "نکنین این کارو خانم. اگه بیام ببینم بنری یا پارچه ای زده اید و مردم چیزی از سوریه رفتن فهمیده‌اند از همون مسیری که اومدم برمیگردم."😔 می‌دانستم توی این جور چیزا محکم و روی حرفش می ایستد. تند تند گفتم: " باشه باشه. هرچی تو بگی."😉😇 بنر را نزدیم. فقط برایش یک گوسفند قربانی کردیم. 🙃 گوشتش را هم دادیم به فقرا.🤩💝 💢 همین که پایش را توی خانه گذاشت و سلام و احوالپرسی کرد شک کردم که اتفاقی برای گوش هایش افتاده‼️🤨 می‌گفتم: " خوبی محسن؟" الکی و بی ربط جواب میداد: "منم دلم براتون تنگ شده بود!"🤔 همانجا فهمیدم بله. کاسه ای زیر نیم کاسه است. تا اینکه یک اش را دعوت کرد خانه. آن بنده ی خدا هم یکهو سوتی داد و جلوی همه ما گفت: "محسن یادته اون موقع که تانکت موشک خورد؟ خدا بهت رحم کردها. "😅👌🏻 ما همه کپ کردیم. نفسمان بند آمد. تانک محسن و موشک‼️ یک دفعه محسن شد حسابی رنگ به رنگ شد. نمی‌خواست ما چیزی درباره مجروحیتش بدانیم. 😔نمی خواست بفهمیم که شنوایی یکی از گوشه هایش را را از دست داده.می دانست اگر بویی از این مسئله ببریم، دیگر نمی گذاریم به سوریه برود. 😭💙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🍃 @dokhtaranezahraei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ "از کریمان" با نوای مهدی مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام و با شعری از علی‌اکبر با موضوع امام رضا علیه‌السلام و حضرت فاطمۀ معصومه سلام‌الله‌علیها کریمۀ اهل‌بیت منتشر شد. از کریمان سنگ می‌خواهیم ما, زر می‌رسد در حرم از آنچه می‌خواهیم بهتر می‌رسد شب به شب در می‌زنم, چون در زدن مال من است دست سائل‌ها فقط تا حلقه در می‌رسد من فقط یک نوکرم,کار خودم را می‌کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می‌رسد خادمان آنقدر بى‌اصل و نسب هم نیستند نسبت ما یا به فضه یا به قنبر می‌رسد رزق در بین الطلوعین است, بین طوس و قم رزق از دو سفره موسى بن جعفر می‌رسد 🌸🍃 @dokhtaranezahraei
آن چه بر این آستان اشک تمنّا ریختم بخت یاری کرد و از هر قطـره گوهر یافتم 💠 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى 🌸🍃 @dokhtaranezahraei
💠 توصیه مقام معظم رهبری درباره : 🔹 من توصیه می کنم که عزیزان، جوان ها با این دعای بیستم صحیفه‌ی سجّادیّه آشنا بشوند . البتّه دعاهای صحیفه فوق‌العاده است؛ یعنی صحیفه‌ی سجّادیّه بحث یک دعا و دو دعا نیست . حالا دعای بیستم را من عرض کردم، دعای بیست‌ویکم هم به یک نحو دیگر دعای عجیبی است و دعاهای گوناگون دیگری که در این کتاب فوق‌العاده باارزش وجود دارد ... 🔸 حالا این دعای بیستم را که دعای است بخوانید ، به آن توجّه کنید ... 🌸🍃 @dokhtaranezahraei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈خداوند📿 مے فرماید : هرچه دیدے هیچے مگو ! من هم هرچه دیدم هیچے نمیگم ... 👈یعنے تو در مصائب صبور باش و چیزے نگو، منم در خطاهایت چیزے نمیگم ! 👈هرچه درد را آشکارتر ڪنے، دوا دیرتر پیدا میشود... اگر با ادب بودے و چیزے نگفتے راه را نشانت میدهد ... ☝️باید زبانت را ڪنترل کنے ولو اینڪه به تو سخت بگذرد ؛ چون با بیانش مشڪلاتت رو چند برابر میڪنے ! ⭐️صبور باش راه باز مے شود ... ⭐️ " حاج اسماعیل دولابے " 🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🧡🌤 وَ الصُّبح إذا ٺَنَفَّس" ٺڪویر18" و سوڱند بہ سپیده دم ڪه نفسْ ٺازه میڪنم هر صبح با عطر پیراهنٺ...[💜] 🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
ميڱم دلبر🎈 ؛ من از خيابونے ڪہ ٺهش بہ بغلِ ٺو نمےرسه ، مٺنفرم ! من از صبح‌هايے ڪہ با صداے ٺو شروع نميشه ، خسٺہ‌م ! من از ٺمومِ آدم‌هاے بعد از ٺو ، می‌ٺرسم ! من از ٺمومِ روزهاے بعد از ٺو ، ڪلافه‌ام ! پس ڪِےِ آرامشِ آغوشِ دلبرونہ‌اٺ !؟ 💚 🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🌈☀️ فے قانوُن الحب، الصباح الذےلاٺسمع فيہ‌صباح الخير ممن ٺحب؛ يبقےليلاًحٺےإشعارآخر! درقانونِ عشق، صبحے ڪہ از محبوبٺ[ صُبح بخير ] را نشنَوے ٺا اطلاعِ ثانوے شب اسٺ! ☔️💜 🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
و ڪأن للذَڪریاٺ قلباً لاینبضُ الا لیلاً 🌓 و گویے براے خاطراٺ ، قلبےسٺ ڪہ جز در شب نمیٺپد ...💜 ‌ 💚 🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
○━━─ ᴰᶦᵈ ᵘ ᵏᶰᵒʷ ᵘʳ ᵛᶜ ᶦᶳ ᵖᵉᵃᶜᵉᶠᵘˡˀ ─ ⇆ میدونِسٺے ڪہ صداٺ... آرامشِ محضہ!؟:) 💛🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
‏ڱفت: خداے من! ڪدام آفريده‌اٺ را بيش‌تر دوسٺ مےدارے؟ فرمود: آن ڪس را ڪہ چون محبوبش را از او بڱيرم(همچنان) با من آشتے باشد🌹🍃😊. 📚 میزان‌الحکمه 🧡🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
💁‍♀️💛 ٺو مردِ جنڱے، ولے من ٺورو همیشہ در حال بافٺن موهام ٺصور میڪنم...🎈👒 🧡🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
•𝓦𝓪𝓽𝓬𝓱𝓲𝓷𝓰 𝔂𝓸𝓾 𝓲𝓼 𝓪𝓬𝓽𝓾𝓪𝓵𝓵𝔂 𝔀𝓪𝓽𝓬𝓱𝓲𝓷𝓰 𝓱𝓮𝓪𝓿𝓮𝓷.. ٺماشاے ٺو درواقع ٺماشاے بِهشٺہ...♡ 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
"به فدای لب عطشان حسین (ع) اولین ذکر پس از افطار است" 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاحالاشده امام زمان(ع) تورانگاه کند ولذت ببرد... 🎤حجت‌الاسلام 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
hosseintaheri-@yaa_hossein.mp3
30.35M
روز جهانی 🎵وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد 🎤حسین 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
51.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز جهانی 🎥تا فتح قدس مانده یک یاحسین دیگر 🎤مهدی 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
🔴سخنرانی زنده رهبر انقلاب در روز جهانی 🔸با توجه به عدم برگزاری راهپیمایی روز جهانی قدس به دلیل محدودیتهای ناشی از ویروس کرونا و ضرورت پاسداشت موضوع فلسطین به عنوان مسأله اول جهان اسلام، امسال، رهبر انقلاب اسلامی به صورت زنده با مردم سخن خواهند گفت. 🔸روز جهانی قدس . جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ساعت ۱۲ 🔸شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی داخلی و بین‌المللی 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای‌روز 🎙 بــــــــاصـــــــــدای:حاج میثم 🔸 بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین. 🔹 خدایا زیاد کن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات وگرامى دار در آن به حاضر کردن ویا داشتن مسائل ونزدیک گردان در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنکه سرگرمش نکند اصرار وسماجت اصرار کنندگان. 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
گرامی باد «راهیان قدس» آتش فکنده دشمن جانی به جان قدس خواند سرود سرد جدایی زبان قدس آنجاست قبله‌گاه نخستین مسلمین حق است حافظ شرف جاودان قدس ای آفتاب نصر بتاب از افق که باز روشن شود ز پرتو تو آسمان قدس جای تأسف است که در سایهٔ نفاق دست یهود خیمه زده در مکان قدس بیگانه شد ز لانه چو مرغان آشنا ویرانه شد به دست زغن آشیان قدس آواره مردمان فلسطین چو گله‌اند قاصد خبر ببر برِ موسی، شبان قدس محرومی است قسمت یاران آن دیار مظلومی است سرسخن داستان قدس سازشگری نمود عرفات نفاق‌جو ای وای بر دو تیر‌گی سازمان قدس تنها به زیر سایهٔ قرآن رها شوند از بند ،خلقِ متحد و جان‌فشان قدس انوار حق هنوز درخشد ز کوه طور باقی بود به سینهٔ سینا نشان قدس بشتاب ای مؤذن خوش‌صوت انقلاب برخوان به بام مسجدالاقصی اذان قدس هر روز لاله روید از آن گلشن عزا بادا مصون ز شر خزان گلستان قدس حقا که راه قدس مقدس ز کربلاست بر کربلا روند کنون راهیان قدس انصار حق به امر خمینی مصمم‌اند تازند سوی معرکهٔ امتحان قدس افتاده پیش قافله چاووش کربلا از جبهه بسته بار سفر کاروان قدس استاد 💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺
بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین." رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍 دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ.😌 پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍👌🏻 قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔 رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟"😇😢 سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔 بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟" گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری." آرام شدم. خیلی آرام. 😌💙 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍 پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد."😌 همان روز بچه را برداشت و برد پیش که توی گوشش و بگوید.😇 ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم." حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم." تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑 فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش. حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود.🤦🏻‍♀️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 از وقتی از برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود. بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه و تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔 لحظه سکوت می‌کرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره می‌گفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭 دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه پیدا کرده بودم. 🤦🏻‍♀️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💙🌺🍃 @dokhtaranezahraei 🍃🌺