eitaa logo
🏴شهــــیــــد ســیـد عـلــی زنـجـانی🏴
1.3هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
2 فایل
♡ به کانال شهید عشق ❤️ ،سیدعلی زنجانی خوش اومدی...🌱 سید خیلی رفیقاشو دوست داره،شماهم میتونید باهاش رفیق شید...😍🌱 میتونید اینجا ( https://eitaa.com/shahid_seyed_ali_zanjani/6 ) با شهید عشق آشناشید...
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی داشتن خانم حضرت رقیه رو میبردن، اگه اشتباه نکنم زجر لعنت الله علیه مسئول شتر سه ساله ی سیدالشهداء بود، شب بود ، تاریک بود، یهو زجر نگاه کرد دید حضرت رقیه رو شتر نیست، با عصبانیت دویید طرف امیرش، گفت امیر ، دخترِ حسین نیست، امیرش هم عصبانی شد ، محکم زد تو گوشش... گفت برو هرجا هست بگرد پیداش کنه...
زجر عصبانی بود، سیلی خورده بود، با عصبانیت رفت دنبالِ حضرت رقیه...😭 میگن اون محله ای که سه ساله ی سیدالشهداگم شده بود، بازارِ شیشه فروش ها بود...😭💔
این ملعون غلافِ شمشیرشو میزد به دل این بوته ها، تا حضرت رقیه رو پیدا کنه،💔😭 کلی گشت، خسته و عصبانی بود، زجر هم میدونید که مرد جنگی بوده...
یجا شنید داره از پشت بوته صدای دردودل دختر بچه میاد،😭😭 بدو بدو رفت با لگد زد به بوته، یهو شنید از پشت بوته صدا اومد، سه ساله ی حسین گفت آخ پهلوم😭😭😭 يا زهرا 😭💔💔
گفتم بازارِ شیشه بُرها بوده بخاطر اینجا بود، زجر از کاروان عقب افتاده بود، حضرت رقیه رو با پای برهنه، میکشوند رو زمین، الهى بمیرم 😭😭😭 تو محله ی شیشه فروش ها سه ساله ی سیدالشهدا رو کِشون کِشون میببرد..💔💔💔
هعی... دورت بگردم رقیه خاتون...😭😭
انگشتر باباشو دستِ یه نفر دیگه دید، گوشواره های خودشو دست دخترای شامیا دید...😭😭😭
خیلی سخته نه؟ فک کن ی دختر سه ساله از امروز بی تابیش شروع میشه:😭
تا دید خرابه شلوغ شد زن و بچه ریختن به هم یه چیزی انداختن رو خاک ، همه چی همون اول دستگیرش شد..
سرُ انداختن جلوش تا سرُ انداختن؛ عقیلۀ بنی هاشم و بقیه دویدن جلوی رقیه شاید سرُ نبینه .. خواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه تا سرُ نبینه😭
برید کنار میخوام سر رو ببینم زخمای روز آخرو ببینم
جلو چشامو نگیرید که میخوام پارگیای حنجرو ببینم ..😭