فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آنچه که باید از قتل عام ۷۰ خلبان در یکروز بدانید/ گاف (گرای) اطلاعات محرمانه به صدام توسط هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه
ماجرای قتل عام ۷۰ خلبان در یکروز چه بود؟! وقتی که هاشمی رفسنجانی برای نشان دادن قدرت ایران در نماز جمعه گاف عجیبی داد و مسائل محرمانه شورای عالی امنیت ملی را بازگو کرد
بعضی خلبانان عراقی برای این که مردم کشته نشن ضامن موشکها رو نصب نمیکردن در نتیجه موشکها عمل نمیکرد، هاشمی رفسنجانی هم اومد این موضوع محرمانه رو توی نماز جمعه گفت و باعث شد صدام بفهمه و ۷۰ خلبان عراقی رو اعدام کنه!!!
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🇮🇷 @shahid_zahedlooee
✨🕊✨
با مهدی رفته بودیم مشهد پارک کوهسنگی، آقای را دیدیم که به نظام و بسیج خوشبین نبود و حرفهای ناخوشایندی به زبان می آورد. مهدی با آرامش به سمت او رفت و دلیل حرفهایش را پرسید: آیا خودت چیزی دیدهای؟ او هم توضیح داد اما پس از آن با دلایل و مستنداتی که مهدی آورد، نه تنها قانع شد بلکه نظرش به طور کلی تغییر کرد و قصد ثبت نام در بسیج کرد.
بله ✨آقا مهدی✨ ما اینچنین بود.
🩸✨۷روز تا پروازت✨
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🇮🇷 @shahid_zahedlooee
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️حاصل سه دروغ=#عیدالزهرا
این کلیپ را ببینید و به افراد بی اطلاع نشان دهید تا بازیچهی دست تفرقه افکنان نشوند.
#شیعه_انگلیسی
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🇮🇷 @shahid_zahedlooee
✨🌴✨
✨بسم رب الشهداء✨
°• سلام بر ابراهیم°•
#قسمت۴۱
مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10
مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را
نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود!
به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در
را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش
را بالاگرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش...
مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به
دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين
خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...
ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از
ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند.
خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم.
يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم .
دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي
ِ پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم
خوشحالي ام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟
نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.
گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست.
ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم.
رفتيم داخل ميدان غياثي) شهيد سعيدي( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن
قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر
بودند اما از دستشون فرار کردم.
آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم
شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي.
ادامه_دارد
کانال رسمی #شهیدمهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🇮🇷 @shahid_zahedlooee
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای خورشید دلها
ای امّید دنیا
ای رویای زیبا
یابنالحیدر، یابنالزهرا
#حاج_محمود_کریمی
کانال رسمی #شهید_مهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🇮🇷 @shahid_zahedlooee
May 11
✨پویش ختم روزانه قرآن مجید✨
به نیابت از #حضرت
🦋#زهرا_سلام_الله_علیها🦋
کانال رسمی #شهیدمهدی_زاهدلویی✨🌴✨
🇮🇷 @shahid_zahedlooee