شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
✨💎نفر دوم از سمت راست (کاپشن زرد) گل سر سبد خواهرِ شهید آقا مهدی جان💎✨
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
🩵خواهر کوچولو و عزیزِ دل شهید والامقام آقا مهدی جانِ عزیز🩵
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ فصل سوم ⭕️ تولد یک پروانه #قسمت_۸ ویار شوهر پیدا کرده بودم. از بوی رجب حا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
فصل سوم
⭕️ تولد یک پروانه
#قسمت_۹
زنی که جرئت نمی کرد نزدیک شوهرش شود، آن شب به خاطر من سر تا پای آقای ترابی را ماچ و بوسه کرد تا اجازه بدهد شب را کنار من بماند. رجب و وجیه الله رفتند دنبال قابله.
هر لحظه حالم بدتر می شد. فهمیدم تا قابله خودش را برساند، کار تمام است. مریم آب گرم و حوله ی تمیز آماده کرد. نایلون بزرگی داخل اتاق پهن کرد و روی آن نشستم.
از شدت درد به دستان مریم چنگ می انداختم. بنده خدا صدایش درنمی آمد. یا زهرا (علیها السلام) گفتم و از حال رفتم. علی، سحر دهمین روز از فروردین ۴۶ به دنیا آمد.
بند ناف دور گردنش پیچیده بود؛ صدایش درنمی آمد! چشم که باز کردم، در آغوش مریم بود. بند ناف را از دور گردنش باز کرد و با یکی دو ضربه گریهاش را ذوق زده شده بود و قربان صدقه علی میرفت.
بی حال گفتم: «ناف... نافش رو ببُر.» - چه جوری زهرا؟! من فقط بلدم ناف گوسفند رو ببرم! تو دهات یه وجب می ذاشتیم و قیچی می کردیم. - هر جور که بلدی ببر. ناف علی را قیچی کرد و درد دوباره در جانم پیچید؛ از حال رفتم.
قابله رسید بالای سرم. ناف علی را بررسی کرد و گفت: «مشکلی نداره.» ساعتی بعد مریم برگشت خانه اش.
من ماندم با دو بچه کوچک و شوهری که حس خاصی نداشت و دنبال بساط صبحانه برای خودش بود! هر چقدر که رجب بی احساس بود، وجیه الله با خوش حالی اش از تولد علی دلم را شاد کرد. خیلی نیاز به محبت همسرم داشتم؛ اما آداب ناز کشیدن زن زائو را نمی دانست. هر بار می خواستم از بی تفاوتی اش شکایت کنم، یاد کودکی پُردردش می افتادم خودم را دلداری می دادم و دهانم را می بستم.
ادامه دارد...
🥀 روایت زندگی بانو زهرا همایونی؛ مادر شهیدان✨ #امیر_و_علی_شاه_آبادی✨
📙#قصه_ننه_علی
📎|ڪانال رسمی شہیدمهدے زاهدلویے|°
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🆔@shahid_zahedlooee
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🍃دعای فرج 🍃هر شب ساعت ۲۱،به نیابت از شهدای عزیزمون و رهبر کبیر انقلاب.
📎|ڪانال رسمی شہیدمهدے زاهدلویے|°
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🆔@shahid_zahedlooee
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
عرض سلام و احترام خدمت شما گرامیان
شبتون مهدوی
با عرض پوزش، سال تولد شهید عزیز علی آقای شاه آبادی که از شهدای دفاع مقدس هستند به اشتباه ۶۴ تایپ شده بود که در واقع سال(۴۶) بوده و تصحیح شد.
ضمن سپاس از دوست ارجمندمون، از همراهی شما خوبان به خصوص خانواده های معزز شهدای والامقام طلب عفو و دعای فرج داریم.
همچنین، ایرادات خادمین خودتون رو جهت ارتقاء کانال شهید عزیزمون، گوشزد فرمایید.
سرافراز و خرسندیم از بودنتون🌸🌹🌹🌸