eitaa logo
روایتگری شهدا
24.1هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 🔻مجموعه روایتهای «» 🌼روایت شهید سلیمانی از سردار شهید محمد حسین یوسف الهی 🍀اورکت روی شانه هایش بود ، بدون جوراب . معلوم بود از نماز می اید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم. قبل از اینکه حرفی بزنم، با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده ی او به سرو وضعم برسم. 🌷 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷 🌷 🔹️(ره) 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹مهرماه گرامی باد . ⚘ 👈 دشمن بعثی در روز هشتم مهر ۱۳۵۹ از سمت جاده خرمشهر به چند کیلومتری اهواز رسیده بود. با هشدار حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 و شبیخون پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای مردمی به فرماندهی شهید 🌷 اصلی، قوای دشمن منهدم شد، ارتش تا دندان مسلح بعثی عقب نشینی کرد و اهواز از خطر سقوط نجات یافت. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂تسبيحات ص ۸۶ ✔امير سپهرنژاد 💚عنایت خداوند با تسبیحات حضرت زهرا(س)❤️ 🍂دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بي فايده بود. 🍂تا نيمه هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من ازصميمي ترين دوستم هيچ خبري نداشتم. 🍁@shahidabad313 🍂بعــد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. ســكوت عجيبــي در پادگان ابوذر حکم فرما بود. روي خاكهای محوطه نشستم. 🍂تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور مي شد.هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند. 🍂ناخــودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. تــوي گرگ و ميش هوا به چهرهآنها خيره شدم. يك دفعــه از جــا پريدم! خودش بود، يكــي از آنها ابراهيم بــود. 🍁@pmsh313 🍂دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم.خوشــحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم. 🍂ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف مي كرد: با يك نفربر رفته بوديم جلو، نمي دانستيم عراقيها تا كجا آمده اند.كنار يك تپه محاصره شــديم، نزديك به يكصد عراقــي از بالای تپه و از داخل دشت شليك مي كردند. 🍂ما پنج نفرهم دركنار تپه در چاله اي سنگر گرفتيم و شليك مي كرديم. تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا عراقيها عقب نشيني كردند. دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند. 🍂از سنگر بيرون آمديم، كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها رفتيم. در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم. 🍁@pmsh313 🍂بعد از نماز به دوســتانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت(س)را بگوئيد. بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را پيامبر(ص)، زماني به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند. 🍂بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم. خبري از عراقيها نبود. مهمات ما هم كم بود. يك دفعــه در كنــار تپه چندين جنــازه عراقي را ديدم. اســلحه و خشــاب و نارنجكهــاي آنها را برداشــتيم. مقداري آذوقه هم پيــدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟ 🍂هوا تاريك و در اطراف ما دشــتي صاف بود. تســبيحي در دست داشتم و مرتب ذكر مي گفتم. در ميان دشــمن، خستگي، شب تاريك و... اما آرامش عجيبي داشتيم! 🍁@pmsh313 🍂نيمه هاي شب در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم. به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت.چندين نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل مقر ديده مي شد. 🍂ما نمي دانســتيم در كجا هســتيم. هيــچ اميدي هم به زنــده ماندن خودمان نداشتيم، براي همين تصميم عجيبي گرفتيم! بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم! 🍂با ياري خدا توانســتيم با پرتاب نارنجك و شليك گلوله، آن مقر نظامي را به هم بريزيم. وقتي رادار از كار افتاد، هر ســه از آنجا دور شــديم. ســاعتي بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. 🍁@shahidabad313 🍂نزديك صبح محل امني را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم. باور كردني نبود، آرامش عجيبي داشــتيم. با تاريك شــدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياري خدا به نيروهاي خودي رسيديم. 🍂ابراهيــم ادامه داد: آنچــه ما در اين مــدت ديديم فقط عنايــات خدا بود. تسبيحات حضرت زهرا(س) گره بسياري از مشكلات ما را گشود. بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن ايمان، از نيروهاي ما مي ترسد. مــا بايد تا ميتوانيم نبردهاي نامنظم را گســترش دهيــم تا جلوي حملات دشمن گرفته شود. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 🔹 بخش چهارم 📹 تهرانِ متّقی! 🎙 به روایت حاج حسین یکتا 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چـہ ‌آرمیده اند ، آنان ڪہ‌روزے دوشـادوش هم ، جانانـہ رزمیدند.. تا آسیبے به و نرسد.. و جانشان شد ، بهای انقلاب... 🚩 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحت‌شاد بزرگمرد حقیقی..روحت شاد سردار دلها...با بودنت همه احساس امنیت داشتن وقتی بودی هیچ کفتاری جرات رجز خوانی و تهدید ایران رو نداشت... 🚩 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
توی محرم 🖤 دستش سوخته 😢 بود ولی...🙃 ادامه در عکس👆🙄 🍁 🍁 🍁 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊