🔮ازدواج
🌹 #خواهرشهیده
سبک ازدواج و زندگی خواهرم نمونهای کامل از سبک زندگی دینی است. بعد از خواستگاری همسرش و قبول ایشان مراسم خیلی سادهای برگزار شد. عصمت اهل قناعت بود. لباس عروسیاش مانتو و شلوار بود و یک چادر گلدار. شلواری را که همیشه استفاده میکرد شست و اتو کرد و همان را پوشید. به مادرم گفته بود من لباسهای مجلسی بیرون را نمیخواهم. همین لباس ساده را برای روز عروسیام میپوشم. برای عروسیاش آرایشگاه هم نرفت. فکر نمیکنم شما کسی را پیدا کنید که اینطور باشد. او به ظاهر توجه نمیکرد. همه حواسش به عرفان و اعتقادات طرف مقابلش بود. طرز فکرش به سمت خدا و تعالی بود. اینها برایش خیلی مهم بود. سبک ازدواجش باید مورد توجه دختران امروز ما قرار بگیرد.
وقتی میخواستند چادر عروسیاش را برش بزنند، عصمت زیر لب چیزی میگوید، مادر میپرسد: با خودت چه میگویی؟ عصمت در پاسخش میگوید: به خدا میگویم، خدایا من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم یا نه؟!
عصمت شب عروسیاش همراه همسرش رفت و در مراسم دعای کمیل شرکت کرد. زندگیاش را اینگونه آغاز کرد. در شرایطی که همه چیز زیر بمباران و توپخانههای دشمن بود رفت و در دعای کمیل شرکت کرد. آن زمان 19 سال داشت و تنها 66 روز بعد از ازدواجش به شهادت رسید.
🌷 #شهیده_عصمت_پورانوری
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_سی_و_هفت
🔘حاجات مردم و نعمت خدا ص ۱۸۷
✔جمعي از دوستان شهيد
💚سفارش آقا سید❤️
🔘...بيست و شش سال از شهادت ابراهيم گذشت در عالم رويا ابراهيم را ديدم. سوار بر يك خودرو نظامي به تهران آمده بود!
🍁@shahidabad313
🔘از شــوق نمي دانستم چه كنم. چهره ابراهيم بســيار نوراني بود. جلو رفتم و همديگر را در آغوش گرفتيم. از خوشحالي فرياد مي زدم و مي گفتم: بچه ها بيائيد، آقا ابراهيم برگشته!
🔘ابراهيم گفت: بيا ســوار شــو، خيلي كار داريم. به همــراه هم به كنار يك ساختمان مرتفع رفتيم.
مهندسين و صاحب ساختمان همگي با آقا ابراهيم سالم واحوال پرسي كردند.
🍁@pmsh313
🔘همه او را خوب مي شناختند. ابراهيم رو به صاحب ساختمان كرد وگفت: من آمده ام ســفارش اين آقا ســيد را بكنم. يكي از اين واحدها را به نامش كن. بعد شخصي كه دورتر از ما ايستاده بود را نشان داد.
🔘صاحب ساختمان گفت: آقا ابرام، اين بابا نه پول داره نه ميتونه وام بگيره. من چه جوري يك واحد به او بدم؟!
🔘مــن هم حرفش را تأييد كردم و گفتم: ابرام جــون، دوران اين كارها تموم شد، الان همه اسكناس رو مي شناسند!
🍁@shahidabad313
🔘ابراهيم نگاه معني داري به من كرد و گفت: من اگر برگشــتم به خاطر اين بود كه مشكل چند نفر مثل ايشان را حل كنم، وگرنه من اينجا كاري ندارم!
🔘بعد به سمت ماشــين حركت كرد. من هم به دنبالش راه افتادم كه يك دفعه تلفن همراه من به صدا درآمد و از خواب پريدم!
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
25.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷مُزد جَهاد میشه شَهادت..
🔹️#حاجحسینیکتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💢سه توصیه#حاج_قاسم به جوانان؛
┅═✧❁﷽❁✧═┅
1⃣تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم میتواند باشد، منشأ همه آنها سحر است.سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی،لذت آن موجب میشود به آن تمسک یابی.
2⃣زیربنای تمام بدیها و زشتیها دروغ است.
3⃣احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛
《به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی،هم آنها را شاد میکنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد.》
#دهه_فجر
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۲. رسم برادری
🍂رسم برادری این است. شانه به شانه و دوشادوش زیستن و جنگیدن و زیارت رفتن و در آخر هم با هم پرکشیدن...
🍂توی عراق که یکیشان را تنها می دیدند ناراحت میشدند که نکند برای یکی دگرشان اتفاقی افتاده که با هم نیستند.
🍂توی آن زیارتهای دونفره، نماز جماعتهای دونفره، عکسهای دو نفره چه قرار و مداری با هم گذاشتند که اینگونه پرکشیدند و خاطره شدند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
👈#بهشت_در_حوالی
🍂روایاتی عاشقانه از ارادت#سردار_دلها به محضر مادران شهدا(۴)
💢#لقمه_گیری
✍بعد از یادواره،گفت برای پدر و مادر شهید در یک اتاق دیگر سفره بیندازید.خودش هم رفت تا با هم غذا بخورند.
🔸دیدم که نشسته بود بین پدر و مادر شهید و برای شان لقمه می گرفت؛یک لقمه برای مادر،یک لقمه برای پدر، و می گفت من را به عنوان پسر کوچک تان قبول کنید.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️#چراغ_راه
🌺 مدیریت تاثیرگذار از نظر شهید #حاج_قاسم سلیمانی کدام است؟
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فجر انقلاب اسلامی در مکتب حاج قاسم سلیمانی
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#فجر_سلیمانی
#کلیپ
#دهه_فجر
#موکب_سلیمانی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى
🎙به روایت حاج حسین یکتا
📌 سوره سبأ آیه ۴۶:
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ
/ ﺑﮕﻮ: ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻣﻰﺩﻫﻢ [ﻭ ﺁﻥ] ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﻭتا ﺩﻭتا ﻭ یکی یکی ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﻗﻴﺎم ﻛﻨﻴﺪ...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_اربابمــــــــ「♥️」✋
تا می کشیم از سینه
آهی کربلاییم
ما را بخوانی و بخواهی کربلاییم
بی بال و پر هم سبقت
از فطرس گرفتیم
با هر سلام صبح گاهی کربلاییم
#صبحٺون_حسینۍ 🌤
#حسینجانم♥️
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جای خالی مرد میدان در جشن انقلاب
🔺در جشن سالگرد انقلاب اسلامی، جای خالی قهرمان سردار سلیمانی بیشتر از پیش حس میشود.
🔺سرداری که هر ساله حضورش در راهپمایی و تجدید عهد با آرمان های انقلاب به چشم میخورد.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🔹شهید هادی همیشه میگفت:
💕 بعد از توکل به خداوند، توسل به حضرات معصومین خصوصاً «حضرت زهرا س»، حلال مشکلات است...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅هر چیزی سر جای خودش
💓به روایت معصومهی سبکخیز همسر #شهید_برونسی:
در یکی از عملیاتها، 💍انگشترم را #نذر کردم و گفتم «اگر انشاءالله به سلامتی برگرده، همین انگشتر رو میاندازم تو ضریح امام رضا (ع)». شهید برونسی در همان عملیات مجروح شد، اما زخمش زیاد کاری نبود و سالم به خانه برگشت.
جریان نذر انگشتر را برایش گفتم خندید و گفت «وقتی نذر میکنی، برای جبهه نذر کن»
پرسیدم «چرا؟!» گفت «چون امام هشتم احتیاجی ندارند، اما جبهه الان خیلی احتیاج داره؛ حالا هم نمیخواد انگشترت رو ببری حرم بندازی».
از دستش دلخور شدم😕😔 اما چیزی نگفتم...
عبدالحسین در عملیات بعدی به سختی مجروح شد، او را به بیمارستان کرج برده بودند؛ از همان جا به ما اطلاع دادند و فهمیدیم که حالش اصلا خوب نیست بطوریکه اصلا نمیتوانست صحبت کند.
فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد. زود پرسیدم «چه خبر، حالش خوبه؟» گفت «خوبتر از اونی که فکرش رو بکنی الان هم یک پیغام خیلی مهم هم برای شما داشت،اولاً که سلام رساند، دوماً گفت اون انگشتری رو که عملیات قبل نذر کرده بودی، همین حالا برو حرم، بندازش در ضریح»
گیج شده بودم😢، حساب کار از دستم در رفته بود؛ گفتم «او که میگفت این کار را نکنم!» گفت:
💫 «وقتی ما رسیدیم بالای سرش، هنوز به هوش نیامده بود. هم تختیهاش میگفتند توی عالم بیهوشی داشت با پنج تن آل عبا (ع) حرف میزد، آن هم با چه سوز و گدازی! تکتک آن بزرگوارها را به اسم صدا میزد…
وقتی به هوش آمد، جریان را از خودش پرسیدیم. اولش که طفره رفت، بعد خیلی غمگین شروع کرد به گفتن؛ توی عالم بیهوشی، دیدم #پنج_تن_آل_عبا(ع) بالای سر من تشریف آوردند. احوالم را پرسیدند و دست میکشیدند روی زخمهای من و میفرمودند عبدالحسین خوشگذشته(به خیر گذشته)، انشاءالله زود خوب میشه. بعد یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر خانمم را نشانم دادند و فرمودند👈 بگویید آن انگشتر💍 را بیندازند توی ضریح».
فهمیدم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح؛ فرمایش همانهایی بود که به خاطرشان میجنگید و شاید هم یادآوری این نکته که هر چیز به جای خودش نیکوست…
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#نذر
#امام_رضا
📚 کتاب خاک های نرم کوشک
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📷 تصویر منتشرنشده از #حاج_قاسم سلیمانی در آغوش رهبر انقلاب با حضور مرحوم رمضان عبدالله و زیاد نخاله
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ادای احترام رئیس قوه قضائیه ایران به مقام شهیدان قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در محل ترور آنها
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_سی_و_هشت
💚خمس❤️ص ۱۸۸
✔مصطفي صفار هرندي
◀️از علمائــي كه ابراهيم به او ارادت خاصي داشــت مرحوم حاج آقا هرندي(ره)بود.اين عالم بزرگوار غير از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشي بود.
◀️اواخر تابســتان 1361 بود. به همراه ابراهيم خدمت حاج آقا رفتيم. مقداري پارچه به اندازه دو دست پيراهن گرفت.
◀️هفته بعد موقع نماز ديدم كه ابراهيم آمده مسجد و رفت پيش حاج آقا. من هم رفتم ببينم چي شــده. ابراهيم مشــغول حســاب ســال بود و خمس اموالش را حساب مي كرد!
🍁@shahidabad313
◀️خنده ام گرفت! او براي خودش چيزي نگه نمي داشت. هر چه داشت خرج ديگران مي كرد.پس مي خواهد خمس چه چيزي را حساب كند؟!
◀️حاج آقا حساب ســال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما مي شود. بعد ادامه داد: من با اجازه اي كه از آقايان مراجع دارم و با شناختي كه از شما دارم آن را مي بخشم.
◀️امــا ابراهيم اصرار داشــت كه اين واجب دينــي را پرداخت كند. بالاخره خمس را پرداخت.كار ابراهيــم مرا به ياد حديثي از امام صــادق(ع) انداخت كه مي فرمايد: »كســي كه حق خداوند)مانند خمس(را نپردازد دو برابــر آن را در راه باطل صرف خواهد كرد
⚡(آثارالصادقين ج۵ ص۴۶۶)
◀️بعــد از نماز با ابراهيم به مغازه حاج آقا رفتيم. به حاجي گفت: دو تا پارچه پيراهني مثل دفعه قبل مي خوام.حاجي با تعجب نگاهي كرد وگفت: پســرم، تــو تازه از من پارچه گرفتي.
🍁@pmsh313
◀️اينها پارچه دولتيه، ما اجازه نداريم بيش از اندازه به كسي پارچه بدهيم.ابراهيم چيزي نگفت. ولي من قضيه را مي دانستم و گفتم: حاج آقا، اين آقا ابراهيم پيراهن هاي قبلي را انفاق كرده!
◀️بعضي از بچه هاي زورخانه هستند كه لباس آستين كوتاه مي پوشند يا وضع مالي شان خوب نيست. ابراهيم براي همين پيراهن را به آنها مي بخشد!
◀️حاجي در حالي كه با تعجب به حرفهاي من گوش مي كرد، نگاه عميقي به صورت ابراهيم انداخت وگفت: اين دفعه براي خودت پارچه را ميبُرم، حق نداري به كسي ببخشي. هركسي كه خواست بفرستش اينجا.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
👈#بهشت_در_حوالی
🍂روایاتی عاشقانه از ارادت#سردار_دلها به محضر مادران شهدا(۵)
💢#صبح_زود
✍شب، از ماموریت بر می گشتند؛گفت:حالا که این جا هستیم،برویم و به مادر شهید سر بزنیم.
🔹وقتی دید چراغ خانه خاموش است،شب را در سپاه شهر ماهان خوابید تا صبح زود خودش را به مادر برساند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۳. نجوای سامرا
💢دستت قفل شده در گرههای پنجره مشبک موقت. لبهایت تکان خورده. حرف زدی. قول دادی، کمک خواستی و بعد انگار یک توافق را شفاهی امضا کرده باشد.
💢ضریح چوبی را کمی فشار میداد با انگشتهایش همانگونه که وقت خداحافظی دست را کمی محکم تر میفشارند... کار که گره میخورد اینجوری خلوت میکردی...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
گاهی که چادرم خاکی می شود...
از طعنه های مردم شهر...
یاد چفیه هایی میفتم...
که برای چادری ماندنم خونی شدند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
•°🌿🌼🌿.:.••°❈
..:✨حـــــاج حسین یڪـــــتا:
این شـــــہدا اوݪ مراقبتـــــــ..
ازدلشـــــون ڪـــــردݩ،
بعـــــد مدافع حـــــڕم شـــــدند..
چون قڵبـــــــ خونـــــہ ے خـــــداسٺـــــــ..
از حڕم خـــــــدا خوبـــــــ دفـــــاع ڪـــــردند..
ڪـــــه بهشـــــوݩ لیاقٺـــــــ دفـــــاع از حــڕم حضڕتـــــــ زینبـــــ«س» رو دادنــــــــــد..🌿.:.°••
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊