جز8.mp3
4.12M
✾طرح تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے✾
#تحدیر (تندخوانے) جزء هشتم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
زمان : 33دقیقہ
🌸ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸
🌸 #شهید_صیاد_شیرازی🌸🍃
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۸۴)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و هشتاد و چهارم:یگانه نماز جمعۀ اسارت
♦️همیشه سرم درد میکرد برای کارهای جدید و ابتکاری، دوست داشتم هم برای خودم و هم بقیه دوستان یه تنوع ایجاد بشه. یکی دو هفته پایانی بود که فکر برگزاری یه#نماز_جمعه تو ذهنم جرقه زد. به نظرم رسید الآن وقتشه.با چند نفر مشورت کردم و نظر مثبتشون رو گرفتم. کاندیدم برای#امام_جمعه حاج علیرضا باطنی بود که همه قبولش داشتن. رفتم پیش ایشون و گفتم: علی آقا چیزی ازت میخوام نه نیار تو قضیه.
📌گفت: خیره انشاءالله.گفتم: میخوام یه نماز جمعه برگزار کنیم و زحمت امامت جمعه رو شما بکشید و من هم زمینه رو آماده میکنم.مقداری مردد بود. بحث جواز شرعی برگزاری نماز جمعه و مشکل احتمالی امنیتی و غیره. نهایتاً گفتم: فوقش ما اعلام میکنیم نماز جمعه ولی شما#نماز_وحدت بخون و ان شاءالله مشکلی پیش نمیاد و از عراقیها مجوز میگیریم. ایشون هم قبول کرد. به شوخی گفت: آقا رحمان اسلحه از کجا بیاریم. از نگهبان عراقی می گیری؟
🔹️گفتم: علی آقا اسلحه آهنه و اون لوله هم آهنه. یکی از اونها رو بعنوان اسلحه دستت بگیر. خندید و قبول کرد. زمینهی برگزاری نماز جمعه توسط افراد شاخص فراهم شد و از دوستان بند ۲ هم که اکثرا ارتشی بودن هماهنگی شد. مونده بود گرفتن مجوز از فرمانده اردوگاه. وقتیکه فرمانده وارد اردوگاه شد با#احترام بلند شدیم و با استفاده از یکی از دوستان عربزبان تقاضا رو البته نه به عنوان نماز جمعه، بلکه یه نماز وحدت و یادگاری اواخر اسارت مطرح کردیم.
🔸️اونها هم هنوز قضیه شورش ما و مجالس ختم شهید پیراینده که دو هفته قبلش اتفاق افتاده بود جلو نظرشون بود، مقداری گردنشو پیچ داد و گفت مشروط بر اینکه تضمین بدید با آرامش و بدون شلوغکاری و#شعار باشه، موافقت میکنم. ما هم قول دادیم که دردسری پیش نیاد. روز جمعه شد. بچهها یه جایگاه رو شبیه تربیون روبروی آسایشگاه یک و حمومها آماده کردن و یه لوله آهنی هم بجای تفنگ دادیم دست حاج آقا باطنی. ایشون دو خطبه کوتاه خوند و یگانه نماز جمعۀ کل دوران اسارت در اردوگاه ملحق ۱۸ و در یکی دو هفته مونده به آزادیمون با شکوه خاصی برگزار شد.
💥همۀ بچههای اردوگاه روی پتوهایی که تو هواخوری پهن شده بود نماز رو به آقای باطنی اقتدا کردن. نگهبانها از روی برجکها با تعجب خیرهکنندهای این منظره باشکوه رو تماشا میکردن و شاید بعضی ازشون خصوصا شیعهها دلشون میخواست تو این نماز جمعه ما شرکت کنن!نماز با آرامش کامل برگزار شد و طبق قولی که به فرمانده داده بودیم سریع پتوها رو جمع کردیم، تکوندیم و رفتیم سراغ ناهار تو آسایشگاهامون...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢ماجرای شهادت نوجوانی که پای برهنه مقابل چشمان پدرش شهید شد.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔍دعاها و مناجات های منتخب
💠 جرعهای عاشقانه ...
🌸خدايا خشنودم گردان بدانچه روزیام كردهای كه ديگر از هيچكس چيزی نخواهم.🌸
📖 فرازی از دعای ابوحمزهثمالی
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#حدیث_گرافی
#ابوحمزه_ثمالی
#ماه_مبارک_رمضان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
32.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقا مجید
📻 روایتی کوتاه از شهید مجید صنعتی
به روایت حاج حسین یکتا | اسفند ۱۳۹۶
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢#قصه_های_سرباز_قاسم(۵)
📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم
🔸️غربت
✍تاکسی ما چهار نفر را سوار کرد به سمت خواجو راه افتاد کمتر از چند دقیقه آخرین نقطه شهر کرمان بودیم از تاکسی پیاده شدیم و براساس راه بلدی نوروز به سمت خانه عبدالله راه افتادیم به سختی می توانستم کوله ام را حمل کنم به هر صورت به خانه عبدالله رسیدیم سه چهار نفر دیگر هم از همشهری ها آنجا بودند عبدالله به خوبی استقبالمان کرد با دیدن عبدالله سعدی گل از گلمان شگفت بوی همشهری ها،بوی مادرم،فامیلم،بوی ده را استشمام کردم و از غربت بیرون آمدم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔍دعاها و مناجات های منتخب(۷)
💠 جرعهای عاشقانه ...
❤️ خدایا، گناه کردنم به این خاطر نبود که ناظر و آگاه بودنت را سبک میشمردم، بلکه تو را بهترین پوشاننده گناهان میدانم
📖 فرازی از دعای ابوحمزهثمالی
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#حدیث_گرافی
#ابوحمزه_ثمالی
#ماه_مبارک_رمضان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯