💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید #حاج_قاسم سلیمانی:
انسان یکی از سه زوایای غیرت را باید داشته باشد؛
یا غیرت دینی،
یا غیرت انسانی،
یا غیرت ملی.
نمیشود کسی نام انسان برخود بگذارد فاقد این سه عنصر باشد.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید....
🎥کشف پیکر مطهر یک شهید در سالروز شهادت #شهید_بهشتی و یارانش و صحبت های سردار باقرزاده در لحظه کشف شهید
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از مراسم تشییع پیکر مطهر شهید سلیمانی در کاظمین
🏴 بهمناسبت شهادت حضرت جوادالائمه علیهالسلام
#امام_جواد
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ « سروِ شهید جوان » به مناسبت #شهادت_امام_جواد علیه السلام🏴
#السلامعلیکیاجوادالائمه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🖤امام جواد علیه السلام در زمان شهادت تنها 25 سال سن داشتند، از این رو جوان ترین امام در زمان شهادت هستند
در عنفوان عمر، خزان شد بهار تو
ای ارغوانِ گلشن سبز رضا، جواد
از کین فتاد شعله به جان مطهرت
با تو چه کرد آتش زهر جفا، جواد
◼️ شهادت مظلومانه باب المراد حضرت جوادالائمه را به حضرت رضا علیه السلام، امام زمان علیه السلام و همه شما تسلیت عرض می نمایم
#آوای_توحید
#شهادت_امام_جواد(ع)
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل چهارم : دفاع مقدس
🔸صفحه: 65
🔻قسمت پنجاه وششم: حاج یونس
✍درعملیات کربلای5که یکی ازسخت ترین عملیات های دفاع مقدس بود،حاج یونس زنگی آبادی که مسئول یکی ازمحورهابود،بدون آنکه هماهنگ کند،یاازقبل خبرداده باشدسراغ حاج قاسم آمدوبدون اینکه حرفی بزندسرش راروی پای اوگذاشت ودرازکشید.
چنددقیقه خوابیدوبعددوباره بدون هیچ حرفی بلندشدورفت.
سردارسلیمانی خیلی تعجب کرد.
ساعتی ازاین ماجراگذشت.
عراقی هاشدت آتش رابیشترکرده بودندکه دربی سیم خبردادند،حاج یونس شهیدشد.
🗣️سیدشجاع گلسرخی،نشریه اطلاعات
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت بیست و پنجم:زندان تک نفره بصره
♻️بالاخره بعد از چند جابجایی و تحمل سختیای مختلف به بصره رسیدیم. آیفا در مقر سپاه هفتم عراق توقف کرد. همون سپاهی که جلادی خوناشام بنام سپهبد ماهر عبدالرشید اونو فرماندهی می کرد. هوا تاریک شده بود. همان دو سرباز، دست و پاهامو گرفتن و مثل یه کیسه گچ انداختن پایین و از بخت بَد با پای زخمی ام خوردم زمین. هر بار مرگ رو با چشمام میدیدم و از خدا تقاضا میکردم خلاصم کنه. دیگه زندگی رو دوست نداشتم و مرگ برام شیرین تر شده بود. از خدا متضرعانه می خواستم زودتر به#شهادت برسم. بعد از دقایقی اومدن، دست و چشمامو باز کردن و مثل قاتلی که ببرنش پای چوبه اعدام، کتفامو گرفتن و با هُل، کتک و تحقیر به اتاقی با دری قلعه مانند بردن و پرتم کردن داخل و بعنوان حسن ختام و خداحافظی دو سه لگد به پشت و پهلوام کوبیدن و در رو بستن و رفتن.
♻️وقتی مطمئن شدم در بسته شده و فعلا کسی نیست. نگاهی به در و دیوار اتاق کردم. فهمیدم این اتاق بازداشتگاه موقت اسرای ایرانیه و آثارِ خونی که روی دیوارا مونده بود ، خون هموطنای منه.گوشه اتاق یک توالت وجود داشت. خدا خدا می کردم آب داشته باشه. خودمو کشوندم سمت توالت. یه شیر آب داخلش بود. شیرو وا کردم خوشبختانه آب داشت. دست و صورتمو شستم و با کف دست سیر آب خوردم. تو اون شرایط یه شیر آب از#گنج_قارون برام با ارزشتر بود. به محضِ خوردن آب از زخمام خونابه جاری شد ، می دونستم آب برام ضرر داره اما اصلا برام مهم نبود. تو سه شبانه روز گذشته غیر از اون قمقمه آب تو خط مقدم آبی نخورده بودم. نمازمو نشسته خوندم و مضطرب و منتظر ، چشم به در دوخته بودم که در ادامه چه خواهد شد!
♻️شب نهم بهمن سال ۶۵ وارد زندان تک نفره ی بصره شدم و تا شب دوازدهم بهمن تنها بودم و در حالیکه ایران غرق شادی جشنای دهه فجر و سالروز ورود امام خمینی(ره) به وطن بود ، من با تنهایی خودم می سوختم و می ساختم. کف اتاق مانند یخچال سرد بود. از شدت سرما کلافه شده بودم و به گوشه ای از اتاق پناه بردم و خودمو مچاله کردم که کمتر از سرما اذیت بشم. نه خبری از لباسِ گرم بود و نه از زیر انداز و غذا و بیمارستان. بعد از ساعاتی که سر درگریبان در افکار و سرنوشتِ خودم غوطه ور بودم و از دردِ زخمام به خودم می پیچیدم ، با سر و صدای زیاد در بزرگ و قلعه مانندِ اتاق باز شد و کشان کشان منو از اتاق بردن بیرون و با کتک و پس گردنی انداختن داخل یه اتاق که کفِش موزائیک بود و همه جای در و دیوارش خونمالی بود و مشخص بود اتاق شکنجه اس و اسرای قبلی رو تو این اتاق کتک کاری و شکنجه کرده بودن...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
~🕊
دخترم من متعلق بہ آن سپاهی هستم کہ
نمیخوابد و نباید بخوابد، تا دیگران در
آرامش بخوابند ..
بگذار آرامشِ من فداۍ آرامش آنان شود
و بخوابند !
#حاج_قاسم♥️🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯