eitaa logo
روایتگری شهدا
22.9هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل ششم : غزه و لبنان 🔸صفحه : ۹۶ 🔻قسمت هشتاد و هفتم: درست می شود ✍در بحبوحه ی جنگ ۳۳روزه و در آن کوران حوادث سخت، یکی از برادران حزب الله که اهل تدین و تشرّع و در جنوب،عهده دار مسئولیتی بود، در حالت خواب و بیداری، منظره ی رویاگونه ای را مشاهده می کند. گفت: دیدم یه بانویی اومد و یک یا دو بانوی دیگه هم کنارش بودند.من تو عالم خواب حس کردم حضرت زهرا (سلام الله علیه) هستند.رفتم به سمت پاهای مبارکشان.به ایشان گفتم ببینید وضع ما رو ، ببینید ما چه روزگاری داریم!حضرت فرمودند: درست می شه. گفتم: نه. ادامه دارد.... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شهیدی که در راه اجرای فتوای امام خمینی (ره) درباره نویسنده کتاب آیات شیطانی جانش را فدا کرد. یادی کنیم از شهید مصطفی مازح ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت هفتاد:جارو گوشتی 🔹️وقتی که وارد اردوگاه شدیم محوطه پر از سنگ و تیغ و ناهموار بود. عرض اردوگاه حدود ۱۵۰ متر بود. صبح قبل از هر کاری ما رو از آسایشگاها با اولدنگی و کابل بیرون می آوردن و بصورت دشتبانی به خط می کردن و میبایست زمین پر از خار و سنگ رو با کف دست جارو میکردیم. هوا آنقدر سرد بود که دستامون بعد از چند دقیقه مثل چوب خشک و کبود می شد. کف دست بعضی بچه ها زخمی می شد  و گاهی خون با خاکهای محوطه قاطی می شد و سنگریزه ها وارد زخم می شدن. 🔹️بعثیا هم با کابل پشت سر ما حرکت می کردند و منتظر بودند که یه ریزه سنگ پشت سر کسی جا بمونه. مشاهده یه ریزه سنگ همون و فرود آمدن کابل بر کمر و کتف اون بی نوا همون. ما خیلی مراقبت می کردیم چیزی پشت سرمون جا نمونه و این باعث میشد بعضی افراد مقداری عقب بیفتن، اینهم بهانه خوبی بود که به جرم تنبلی و جا موندن از بقیه مثل گله گرگ به جونش بیفتن. بعد از مدتها هم که یه جفت دمپایی دادند ، گر چه این خوبی رو داشت که کف پامونو از سرما و سنگ های محوطه تا حدودی نگهداری می کرد ، اما بعضی وقتا همین دمپایی باعث گرفتاری ما می شد و باعث میشد با حرکت دمپایی یه سنگ ریزه کوچک از زمین کنده بشه و پشت سرمون دیده بشه. اینم بهانه دیگه ای بود برای هجوم به سمت اون فرد و کتک کاری. 🔹️خلاصه از هر فرصت و بهانه ای برای انتقامگیری و کتک کاری بچه ها نهایت استفاده رو می کردن. یه بار یکی از بچه ها تکه مقوایی رو دست گرفته و با اون جارو می زد همینکه متوجه شدند به شدت کتکش زدند. الزاما میبایست با کف دست جارو می زدیم. فقط یکی از نگهبانا که کمی انسانتر بود در شیفت خودش اجازه میداد از تکه های مقوا استفاده کنیم. 🔹️حدود دو ماه این وضعیت جارو کردن محوطه با کف دست ادامه داشت و بهانه خوبی بود برای اذیت کردن بچه ها. بعد از اون گروهی از دوستان کار تخت و تراز کردن محوطه را بر عهده گرفتند و ابزار کارشون تکه های تیز سنگ برای کندن سنگ ها، نخ کناره پتو برای اندازه گیری و هر کدوم یه دونه آجر بعنوان غلتک برای کوبیدن خاک بود. این گروه مدتهای طولانی وظیفه تخت و تراز کردن محوطه رو انجام دادند و بقیه از جارو کردن با دست معاف شدند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 🎥 تنها شهید ایرانی واقعه عاشورا 🔸️اسلم دیلمی مردی از دیار قزوین 🏴  @shahidabad313 ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊🥀🕊🥀 🍃خَسته‌ام خَسته از این‌گونه دَوام آوردن کاش دست دل های ما را هم بگیرند بلندمان کنند از این همه زمینی بودن 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
‌‌ای‌کسانی‌که‌این‌نوشته‌را‌می‌خوانید، اگرمن‌به‌آرزویم‌رسیدم‌و‌دل‌از‌این‌دنیا‌کَندم، بدانید‌که می‌توانند‌به‌خواست‌ِاو، به‌بالاترین‌ درجات‌دست‌یابند..! البته‌در‌ایـن‌امر‌شکی‌نیست‌ولےبار‌دیگر به‌عینه‌دیده‌اید‌که‌یك‌بنده‌ی‌گنھکارِخدا به‌آرزویش‌رسیدھ‌اسـٺ:)🥀! - فرازی‌ازوصیت‌نامه‌‌ی 🥀 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
•﷽• هیچکس نیست که راهی کربلا نیست ، مگر نه این است که کربلا قیامت است و ما راهیان قیامت!!! ترس ما از مرگ ، همان فاصله ماست تا کربلا ، و فاصله ی ما از کربلا همان دوری ما از شهادت است!!! اگر کربلا میروی ، دلت را ببر و اگر باز میگردی ، نیاور!!!!.... شهیدسیدمرتضی_آوینی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
پول و طلاهایش را داد و خداحافظی کرد تا بره !! داشت از در ستاد پشتیبانی جنگ میرفت بیرون که ، مسئول ستاد گفت ، مادر ! ، رسیدتون رو نمی گیرید ؟! پیرزن لبخندی زد و گفت ، من برای دادن شوهر و دو تا پسرام ، از کسی رسید نگرفتم ! ، اینا که دیگه چیزی نیست !! .... 📕 ستارگان خاکی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل ششم : غزه و لبنان 🔸صفحه : ۹۶ 🔻ادامه قسمت هشتاد و هفتم : درست می شود ✍اصرار داشتم به پای ایشان بیفتم و از دست مبارکشان چیزی بگیرم . بعد از اصرار زیاد فرمودند: درست میشه و یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکون دادند و فرمودند: تموم شد. چند لحظه بعد یک بالگرد اسرائیلی با موشک منفجر شد و سقوط کرد. بعد از آن ، زدن تانک ها شروع شد. و این نقطه آغاز شکست رژیم صهیونیستی در جنگ بود. از اینجا بود که معادله ی جدید به وجود آمد. اولین موشک های کورنت در این جنگ رونمایی شد و برای اولین بار تانک های مرکاوای اسراییلی که تا حالا به این شکل زده نشده بودند، منهدم شدند. نزدیک به هفت تانک در یک روز منهدم شد. 🗣️خاطره سردارحاج قاسم سلیمانی درنشریه مسیربه نقل ازنشریه خط حزب الله ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯