🔴 #سبک_زندگی_شهدا
💠وقتی میومد خونه نمیذاشت کار کنم. زهرا رو میذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا میداد. با #مهربونی میگفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی». #مهمون هم که میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی میگفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» میگفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمیکردند؟
🔴 #شهید_آقاسی_زاده
📙شهاب، صفحه۷۴
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
« به #بسیجیها خیلے علاقه داشت☺️ و آنها را «دریا دل» مینامید او روی ڪارت شناسایی🔖 منطقهی جنگی خود ، علامتی کہ او را عضو سپاه معرفی میکرد ، خط زده❌ و در مقابل #بسیـج علامت ضربدر گذاشته بود »🙂 مادرش در همین ارتبـاط سخنی دارد پسرم می گفت « من خاڪ کف پای #بسیجیها هم نمی شوم🍃 ، ای ڪاش یک #بسیجی و در سنگرهای خط مقدم بودم✌️
راوے:حاج_صادق_آهنگران
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
📚صنوبرهای سرخ ص ۸۷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#یادی_از_شهدا
گنجشکی که نشانی از شهدا آورد
🌷🌷🌷 شهید علیرضا خاکپور از سرداران شهید «لشکر پنج نصر خراسان» از خطه گلستان، روستای پیرواش، متولد سال ۱۳۴۵، از خانواده ای روستائی و کشاورز، متاهل، وقتی «سمانه» تنها دخترش، «هشت ماهه» بود، در ششم اسفند سال «۱۳۶۵»در عملیات «کربلای پنج» مظلومانه شهید شد.
📝 شهید علیرضا خاکپور؛ در دفترچه خاطراتش آورده است:
منطقه ای چند بار بین ما و عراقی ها، توی شلمچه دست به دست شد.
نشسته بودم جلوی سنگر که گنجشکی آمد، چند متری ام روی تل خاکی نشست.
برُّ و بر نگاهم می کرد. به یکی از بچه ها که کنارم نشسته بود، گفتم: این گنجشک گرسنه است. بلند شدم چند دانه نان خشک شده را بردم یک متری اش، ریختم و برگشتم. نخورد.
یکی از بچه ها سنگی به طرفش پرتاب کرد که، گنجشکک من، برو خمپاره می خوری ها، پرید. چرخی زد و دوباره برگشت، همان نقطه نشست.
یکی دیگر از بچه ها سنگی دیگر برداشت، به طرفش پرتاب کرد. پرید و رفت، چند لحظه بعد، باز دوباره برگشت. همان نقطه نشست.
پریدم داخل سنگر، گفتم: بچه ها سر نیزه، یکی بیلچه آورد، یکی با سر نیزه زدیم به زمین، چند لحظه بعد، پوتین خون گرفته ای، پیدا شد، بیشتر کندیم….
بعثیهای ملعون، چهل و هشت شهید مظلوم بسیجی را یک جا روی هم دفن کرده بودند.🌷🌷🌷
#شهید_علی_رضا_خاکپور
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#ڪلام_شهید
🌼اگر آیندگان پرسیدند
که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم ؛
بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع)
در سرزمینی چون ڪربلا و در زمانی
چون عاشورا ، درسِ عشق و شهادت
و آزادمردی گرفتهام و معلم به من گفت:
«انی لا اری الموت الا السعادة و
الحیوة مع الضالمین الا...»
مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار،
و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست.
طلبه مجاهد و عارف
متولد روستای قناتغستان کرمان
شهادت : ۱۷ سالگی
۲۲ بهمن ۱۳۶۴
فاو ؛ عملیات والفجر ۸
#شهید_حسین_قاضیزاده
#روحش_شاد_با_ذکرصلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا 🌸🍃
ماشین را نگه داشت و پیاده شد ، دیدم زیر لب چیزی می گفت ، رفتم جلو و گفتم ،
حاج آقا مغفوری چیزی شده !؟
گفت ، خدایا مرا ببخش ، گناه بزرگی انجام دادم ،
گفتم ، آخه چه گناهی !؟ ، مگر چه کار کردی !؟
گفت ، سرعتم از 90 تا بیشتر بود ، آخه دستور دادند ماشین های سپاه سرعتشان بیشتر از 90 تا در ساعت نباشد !! ، ولی من سرگرم صبحبت شدم و حواسم پرت شد ....
#شهیدعبدالمهدی_مغفوری
📕 امام سجاد و شهدا ، ص26
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹شهیدی که دوست داشت حرّ امام حسین علیه السلام باشد🌹
#شهید_محمد_تقی_شمس
خواندن زیارت عاشورا شده بود کار هر روزش... شلمچه بود که چشماش مجروح شد.
کم کم بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد.. با ضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش می داد هم روضه.... توی ماه محرم حالش خراب شد.
پدرش می گفت : « هرروز می نشستم کنار تخت برایش زیارت عاشورا می خواندم...
اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم... 10 صبح بود که از من پرسید: بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟گفتم: روزعاشورا...
گفت : دعاکن من هم امروز حٌرّ امام حسین علیه السلام بشم...
ظهرکه شد.گفت: بابا! بی قرارم... بگو مادر بیاد...
بعدهم گفت :برایم سوره ی فجر بخون، سوره ی امام حسین(علیه السلام)...
شروع کردم به خوندن ... به آیه «یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد..
گفت: دوباره بخوان... 13 یا 14 بار براش خواندم... همین جورگریه می کرد...
هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه...
گفت: بابا! مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز...
گفت:پس خداحافظ...
قرآن روگذاشتم روی میز برگشتم... انگار سالها بود که جون داده...
تازه ظهرشده بود...ظهرعاشورا...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
خانوادگی_شهید_شدن_چه_صفایی_دارد
پسر اول گفت :
مادر جون برم جبہـہ ؟
گفت :
برو عزیزم ...
رفت و والفجر مقدماتـے شہید شد ! شہـید_احمد_تلخابـے🌷
پسر دوم گفت :
مادر ، داداش ڪہ رفت من هم برم ؟
گفت :
برو عزیزم ...
رفت و عملیات خیبر شہـید شد ! شہـید_ابوالقاسم_تلخابـے🌷
همسرش گفت :
حاج خانم بچہ ها ڪہ رفتند ،
ما هم بریم تفنگ بچہ ها روی زمین نمونہ ،
رفت و والفجر 8 شہـید شد ! شہـید_علے_تلخابـے🌷
مادر بہ خدا گفت :
همہ دنیام رو قبول ڪردے ،
خودم رو هم قبول ڪن
رفت و در حج خونین شہـید شد ! شہـیده_ڪبرے_تلخابے🌷
#شهید #محرم #اربعین
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅ وصیت #شهید حججی به بانوان:
همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید:
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به #پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز😭 ♥
#عفاف_و_حجاب
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌼یکی از بچهها به شوخی پتو رو پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر کاوه. کم مونده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون میآمد.
🔹با خودم گفتم: الانه که یه برخورد ناجوری با من کنه. چون خودم رو بی تقصیر میدونستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش رو بدم.
🔸دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون! این برخورد از صد تا سیلی برام سختتر بود!
🔹در حالی که دلم میسوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همونطور که میخندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده!
🔸همونطور که خونها رو پاک میکرد، گفت: این جا کردستانه، از این خونها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست.
چنان من رو شیفته خودش کرد که بعدها اگه میگفت: بمیر، میمردم!
#شهید_محمود_کاوه
#درس_اخلاق
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅ رسول خدا صلی الله علیه و آله
خداوند می فرمايد ،
من جانشين #شهيد در خانواده او هستم ، هر كس رضايت آنها را جلب كند رضايت مرا جلب كرده و هر كس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است......
📕 وسائل الشیعه ، ج11، ص9
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#وصیت_شهید
خدا نکند که حرف زدن و نگاه کردن به نامحرم برایتان عادی شود!
پناه میبرم به خدا از روزی که گناه ، فرهنگ و عادت مردمم شود !.....
#شهیدحمید_سیاهکالی_مرادی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا
می گفت ، من راضی نیستم شما برای پیشبرد کارها دست به هر کاری بزنید ! ، کارها تمام شدنی نیست ، نشنوم کسی در اجرای کاری تخلف بکند ! ،
من به شما می گویم که من آن کار را تایید نمی کنم ، اصلا هر کاری که خلاف شرح باشد را تایید نمی کنم !!....
#سردارشهیدمحمد_بروجردی
📕 امام سجاد و شهدا ، ص26
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره ای
شنیدنی از #دوران_کودکی #شهید
#عارف
*از زبان #مادر بزرگوارشان*
❤️❤️❤️
حتما ببینید
#شهادت
#شهیدانه
#شهید
#شهدا
#مدافع_حرم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔺میگویند کلمه #شهید بخاطر سهولت در خواندن رانندگان از تابلوهای شهری حذف شده؛ ولی از نظرشان تابلوهای «آیت الله هاشمی رفسنجانی» و «استاد محمدرضا شجریان» مزاحم دید راننده ها نیست!
🔺همین ها میگویند رنگ مشکی چادر و پرده و پرچم عزای محرم افسردگی آور است؛ اما «مشکی رنگ عشقه» رضا صادقی و لباس شب فلان بازیگر هالیوود و کت و شلوار مشکی فلان سلبریتی از نظرشان زیبا و روح افزاست!
🔺چادر را دست و پا گیر و مزاحم فعالیت می دانند؛ ولی وقتی خانم بازیگر یا فلان مدل با ساری هندی یا پوشش عجیب و غریب دنباله دار ظاهر شود، بعنوان پوشش خاص و جالب عکسش را منتشر می کنند.
❌این ها علامت یک بیماری روانیست...
به نام #نفاق!
🔻نفاق باعث شده مظاهر مؤمنانه دلشان را تنگ کند و هرچه مظهر تغایر با دین باشد، در نظرشان توجیه پذیر و خواستنی بیاید!
✅اگر در جامعه اسلامی منافقان آزاد باشند تا منویات درونشان را اجرا کنند، عزت از جامعه گرفته میشود.
پ. ن: حال و روز تابلوهای شهرداری که با حذف نام شهید بی آبرو شدند، نتیجه باز بودن دست نفاق است. آیا باید بایستیم و اجازه دهیم بی عزتمان کنند؟!
📝 #رها_عبداللهی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
📝 حرف هایی که نشنیده گرفته شد
🔺هشدار های چند سال قبل استاد #رائفی_پور در مورد حذف نام شهدا
#شهید #کوچه_شهید
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
« محو روضهی امام حسین » ...
هر هفته توی خونه روضه داشتیم
وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،
تا اسم امام حسین (ع) می اومد
حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده.
حال عجیبی میشد با روضه امام حسین(ع)
انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد....
یه بار وسطِ روضه . . .
مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛
متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!
گریهکنون اومد پیشِ من،
گفت: « بابا منو دوست نداره
هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»
روضه که تموم شد، گفتم:
«حاجی، مصطفی اینطوری میگه.»
با تعجب گفت:
« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم
نه صدایی شنیدم...»
از بس محوِ روضه بود ….
✍ راوی: همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#قائممقام_ستاد_لشکر۴۱ثارالله
#شهادت_عملیاتکربلایچهار۱۳۶۵
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾﷽﴿
🎥💚شهیدی که پس از 17 سال ، بعد از تفحص زنده شد🌷
🔺ماجرای جالبی را مشاهده میکنید از شهیدی که پس از گذشت 17 سال از شهادتش، زنده میشود و به یکی از اعضای کمیته تفحص شهدا کمک میکند تا مشکلاتش حل شود.
🔺پس از پایان جنگ تحمیلی، دهها هزار عدد ازپیکرهای شهدای دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی باقی مانده بود؛ یافتن این پیکرها از جهات مختلف سخت و زمانبر بود و به یک برنامهریزی دقیق و منظم نیاز داشت. به همین منظور کمیتهای با عنوان کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ایجاد شد تا این مسئولیت را بر عهده گیرد.
حجت الإسلام و المسلمین محمدمهدی ماندگاری سخنران و کارشناس امور دینی در یکی از قسمتهای برنامه سمت خدا ماجرای جالبی از یک شهید تازه تفحص شده نقل کرد.
🔺این ماجرا مربوط میشود به یکی از اعضای کمیته تفحص شهدا که در زندگی شخصی خود دچار مشکلاتی بود و در جریان جستجوی پیکر شهدا به شهیدی برمیخورد که پس از گذشت 17 سال از شهادتش، زنده میشود و به او کمک میکند تا مشکلاتش حل شود.
در ادامه ویدئوی صحبتهای حجت الإسلام و المسلمین ماندگاری در این خصوص را مشاهده میکنید.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#معتادی_که_حاجهمت_نجاتش_داد😳👇
ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز بود ۸ فروردین
۱۳۹۸ دایرکت صفحه را که باز کردم، عزیزی برای عکس استوری سیل هولناک شیراز نوشته بود این سیل یه «مهدی باکری» نیاز داره یه «مهدی زین الدین» «احمد کاظمی» #همت متوسلیان «خرازی» اصلاً خیلی حسی و دلی نوشته بود ازش پرسیدم با همۀ این شهدا آشنا هستید؟ گفت «خوشبختانه بله 🙂» اسمش علی بود ۳۷ ساله از «اسلامشهر» یکهو بی مقدمه گفت « من شفا گرفتۀ قبر خالی #شهید_همت هستم🙂 » ارادت عجیبی هم به حاج احمد متوسلیان داشت خلاصه ما گوش شدیم و او زبان که 😃 « ۱۲ سال اعتیاد داشتم از شهدا بدم می آمد😒؛ چون دلیل اعتیادم را انقلاب کردن آنها می دانستم آن روز با خانواده ام بحثم شد و از خانه زدم بیرون مقداری حشیش خریدم😶 و تصمیم گرفتم بروم گلزار شهدای بهشت زهرا گفتم می روم آنجا و با کشیدن حشیش به آنها اهانت و خرابشان می کنم برای اولین بار بود پایم را داخل گلزار شهدا می گذاشتم😞 زمان خدمت سربازی از زبان فرمانده مان یک چیزهایی از #همت شنیده بودم😇 و فقط از او خوشم می آمد😃 رفتم داخل که جایی برای نشستن پیدا کنم روی یک صندلی سیمانی نشستم نگاهی به دور و برم کردم که کسی نباشد حشیش را سیگاری بار کردم ناگهان دیدم بالای سر قبری، عکس #همت را زده اند😕 پیش خودم گفتم «برای چی عکس خود شهید را نزده اند و عکس #همت را زده اند☹️ ؟»؛ در حالیکه قشنگ بهم زل زده بود و نگاه خوشگلی داشت نگاهم که به سنگ قبر افتاد، واقعاً خشکم زد دیدم نوشته #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت خودش بود #همت آنجا قبر #همت بود😫 در حالیکه من اصلاً و ابداً نمی دانستم قبر او کجاست همانجا بهش گفتم