🖼مجموعه پوستر
🔰 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد؛
روایت هایی از دلدادگی شهدا به امام زمان (عج) 🌹🌹
♦️شهید جعفر احمدی میانجی
#روز_امید
#امام_زمان(عج)
#مهدویت
#شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | «حُبُّ المهديّ .. حُبّ الله»
🌟 بهمناسبت نیمه شعبان و میلاد امام زمان (عج)
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۶۲)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و شصت و دوم:روزهای سخت دانشجویان فراری (۲)
♦️بعد از چند روز منتقلمون کردن به اتاقی نزدیک همون بیمارستان که ازش فرار کرده بودیم. اونجا بشدت فلک شدیم و تا سر حد مرگ شکنجه مون کردن طوریکه من کاملا بیحال شدم. صبح بی حرکت بودم رفتن پرستار آوردن و یه سُرم به من وصل شد و مقداری حال اومدم. مسعود و هاشم رو شب قبلش از پیش من برده بودن و من براشون نگران بودم. بعد از مدتی دوتاشونو آوردن. مدت زیادی توی همون اتاق ردهه بودیم.
📌یه روز روی یکی از ظرفهای غذا«قُصعه» کلماتی رو حک کردیم و برای بچههای قلعه پیام فرستادم. بعد از مدتی جواب پیام اومد و مطمئن شدیم بچه ها از زنده بودنمون با خبر شدن. بعد از چند روز یه دست لباس تمیز برامون اوردن و سوار یه ماشینمون کردن. سه چهار ساعت تو راه بودیم. متوجه شدیم که برمون گردوندن اردوگاه تکریت ۱۱ و انداختنمون داخل سلولهای انفرادی.
⚡شب یکی از نگهبانها اومد و ما رو بشارت داد به شکنجههای فردا. دوباره برگشته بودیم به اردوگاه مخوف تکریت 11 با اون نگهبانها و شکنجهگرای معروف و سنگدل. من و مسعود رو هر کدوم تو یه سلول انداختن و هاشم رو بخاطر شکستگی دست تو راهرو رها کردن و رفتن. همین برای ما شد یه نعمت.
📍هاشم وقتی مطمئن شد دیگه نگهبانها برنمیگردن اومد در سلولهای من و مسعود رو وا کرد و سه نفری شروع کردیم به بحث و نقشه کشیدن. قرار شد خودمون رو به مریضی بزنیم. من با استفراغ خونی و اونها با اسهال خونی. هماهنگ کردیم که وقتی درها وا شد من وانمود کنم نمیتونم بیرون برم و هاشم بگه که حالش خرابه.
⚡داخل سلول بشدت بوی تعفن میداد و بعثیها حاضر نبودن بیان تو و منو ببرن. هاشم و مسعود رو فرستادن و اونها هم زیر بغلمو گرفتن و کشیدن بیرون. قبلش زبونمو گاز گرفته بودم و دهنم پر از خون بود و مقداری شوربا هم کردم تو دهانم و به محض اینکه بچه ها منو بیرون آوردن شروع کردم به استفراغ خونی تصنعی و خودمو انداختم. مقداری زدن دیدن بی فایدهس. فرمانده گفت «هذا دا ایموت راح نبتلی خابروا الدکتور» بابا این داره میمیره حالا گرفتار میشیم برید دکتر رو خبرکنید.
💥نقشهم گرفته بود و آخرش منتقلم کردن بیمارستان بدون اینکه شکنجه بشم. فقط چند تا لگد و کابل خوردم. یه هفته بستری شدم و بعدش به لطف خدا واقعاً مریض شدم و یه هفته دیگه تمدید شد. توی اون شرایط مریضی نعمت بزرگی بود و منو از مرگ نجات میداد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل نهم: مردم داری
🔸صفحه: ۱۶۸
🔻قسمت صدونودودوم:اسطوره
✍بسیاری ازدیپلمات های دنیاازسردارسلیمانی به عنوان قهرمان واسطوره یادمیکردند.
وزیر خارجه اروگوئه چندسال به من گفت:این قاسم سلیمانی کیست که هر جای دنیا میروم از رشادت های او می گویند؟ قهرمان داستان های تولستوی و ویکتورهوگواست؟
قهرمان داستان های اساطیری است؟
سپس از من درخواست کرد که قاسم سلیمانی راببیند.
هماهنگ کردم و این دیدار محقق شد.
حاج قاسم با نگاهی دور اندیشانه می گفت که باید از جریان چپ آمریکای لاتین حمایت کنیم.
🗣صادق خرازی فعال سیاسی،نشریه رایحه
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
ای شهیدان، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایقها و ای آلالهها
دیدگانم دشت مفتون شماست...
باز پنچ شنبه ویاد #شهدا با ذکر صلوات
#صبح_وعاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
وسط معرکھ نبرد با داعش ، از عراق زنگ زد و گفت : شنیدم تهران برف اومده . . گفت برو فلان پادگان سپاه ، آهوها از کوه میان پایین بخاطر غذا ..
براشون علوفه و آب تهیہ کن ، حیوونا بیآب و غذا نمونن !
به شوخی گفتم حاجی! وسط جنگ با داعش بھ آهوها چیکار داری!؟
گفت من به دعایِ آهوها نیاز دارم :)🌱
| #جان_فدا . #حاج_قاسم♥️ |
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🖼مجموعه پوستر
🔰 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد؛
روایت هایی از دلدادگی شهدا به امام زمان (عج) 🌹🌹
♦️شهید آیتالله سید اسدالله مدنی
#روز_امید
#امام_زمان(عج)
#مهدویت
#شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۶۳)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و شصت و سوم:روزهای سخت دانشجویان فراری (۳)
🍂بعد از دو هفته از بیمارستان ترخیص شدم، اما دوباره یه فیلم جدی رو بازی کردم تا رسیدم نزدیک اردوگاه مقداری شربت سفید رنگ آلمنیوم.ام.جی رو که از قبل ریخته بودم توی دهانم بالا آوردم. نگهبان اردوگاه گفت اینکه خوب نشده چرا آوردینش اینجا؟ بُردنم اتاق «ردهه». بهیاری اردوگاه و دکتر دستور داد همونجا بستری بشم.
🔹️مقداری خورش کرفس خوردم و مبتلا به اسهال شدم و دوباره اعزام شدم بیمارستان. خلاصه با دوز و کلکی که بود یه ماه بدون شکنجه در بیمارستان بستری شدم و هاشم و مسعود رو هم بخاطر اسهال خونی بستری کرده بودن. بعد از یه ماه منتقل شدیم به انفرادی. هر روز از سلول می بردنمون بیرون توی هواخوری مقداری کتک میزدن و دیگه اینقدر کتک خورده بودیم پوستمون کلفت شده بود و اگه روزی اتفاقی کتک نمیخوردیم تعجب میکردیم. تقریبا تموم بهار رو تو اون انفرادی سر کردیم و ماه رمضان سال ۶۹ رو هم کامل توی سلول انفرادی بودیم.
🔅 انتگرال آبکی و ناتموم
📌برای وقت گذرونی داخل سلول با مسعود و هاشم ریاضی کار میکردم زمین کاغذمون بود و قلم هم یه تکه چوب بود که کمی پارچه سرش بسته بودم و داخل آب می زدم و انتگرال می کشیدم. ولی تا مسئله به انتها می رسید اولش بخار میشد. آخرش نشد یه مسئله رو کامل روی زمین بکشم و به انتها برسه تازه حالا قدرِ مداد و دفتر رو می دونستیم. تموم این مدت چند ماه ما رنگ حموم به خودمون ندیدیم.
💥گاهی که نیاز به غسل پیدا میکردیم. در اوقاتیکه میبردنمون توالت سریع به نیت غسل سرمون رو زیر شیر می گرفتیم و بقیه غسل رو با یه لیوان آب و یه تکه اسفنج داخل سلول انجام میدادیم. چند ماه بعد ما رو به اتاقکی در مجاورت انفرادی منتقل کردن که حدود نه متر مربع بود و این برای ما به نسبت انفرادی، بهشت بود. بعد از مدتی منتقلِ مون کردن به زندانِ ملحق تکریت ۱۱ و اونجا اوضاع کمکم عادی شد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
روایتگری شهدا
🌍#کهکشانیها 📌شهدا همیشه برای ما شبیه اسطورههای فرازمینی بودن که انگار در برههای از زمان ماموریت
🌍#کهکشانیها
📌شهدا همیشه برای ما شبیه اسطورههای فرازمینی بودن که انگار در برههای از زمان ماموریت زمینی پیدا کردن تا با ما زندگی کنن و یه گوشه از تاریخ برای همیشه تو حافظههای جمعی سرزمینمون ثبت بشن
🔹️در کهکشانیها بخشی از روایات و سبک زندگی شهدا رو با شما به اشتراک بذاریم، خاطرات و نکتههای کوچیکی که عمل بهشون میتونه نتیجههای بزرگ رو رقم بزنه
🔸خاطرهای از شهید مهدی باکری
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡
📖 روایت «#هزار_و_دوازدهمین_نفر»
🔸٢٠٠ خاطره🔸️از#سردار_سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی
🔺فصل نهم: مردم داری
🔸صفحه: ۱۶۹
🔻قسمت صد و نود و سوم: دخترم گریه نکن
✍چند روز مانده به عید نوروز، روزها و شب های خیس و غرق شده در سیل را در خوزستان سپری می کردیم، خبری از عید نبود. شهر پیراهن ژنده ی گل آلود برتن کرده بود. نمی دانستم حواسم به خوزستان همیشه سرافراز باشد که اکنون سیل بی رحمانه به جنگش آمده بود یا به ارتباط های زنده ای باشد که دقیقه به دقیقه با شبکه داشتم. در همین حال و هوا با خبر شدیم سردار سلیمانی به منطقه آمده است. من باید با سردار سرافراز سپاه اسلام مصاحبه می کردم. شب ها و روزها گذشت. کار آسانی نبود، ولی اصرار داشتم که مصاحبه انجام شود.
ادامه دارد.......
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
دفتر نوشته هایم را سفید می گذارم
مولا جان
بی تو بودن که نوشتن ندارد
درد دارد😭
#اللهمعجللولیڪالفرج
#صبحتون_مهدوی💚
#عاقبتتو_شهدایی🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
وقتی براۍ خدا باشی ،
تو را آنقدر مشهور مـےکند کھ
عالم تو را بشناسد ..
ثمره اخلاص و معامله با خدا این است .
#شهیدِخوشنام . #شهید_ابراهیم_هادی ♥
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید حاج قاسم سلمیانی:
«خدایا! به محمّد و آل محمّد
به عظمت این جمع و
قلب های ارزشمند در این جمع
قسَمت میدهیم این انقلاب
و نظام مقدس را تا تحویل
آن به آن "موعود حق"
#امام_زمان(عج) حفظ بفرما»
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✍شهید سید مرتضی آوینی:
منتظران موعود اهل مبارزهاند و میدانند خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار مىکشند تا فرمان چه در رسد.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🖼مجموعه پوستر
🔰 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد؛
روایت هایی از دلدادگی شهدا به امام زمان (عج) 🌹🌹
♦️شهید ابراهیم امیرعباسی
#روز_امید
#امام_زمان(عج)
#مهدویت
#شهدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۶۴)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و شصت و چهارم:روزهای سخت دانشجویان فراری(۴)
♦️محاکمۀ نگهبانان بیمارستان ردهه و کرامت ایرانی اسلامی
🔸️یه روز طبق معمول چشمامونو بستن و گفتن خیلی سریع آماده شید میخوایم ببریمتون بغداد تا در یه دادگاه نظامی محاکمه بشید. همه اعضای دادگاه نظامی بودن. ما سه نفر رو نشوندن روی زمین و متهمین(نگهبانهای عراقی) داخل یه قفسه آهنی به بلندی تقریبا ۷۰ سانت مثل گله گوسفند جا داده بودن. اونها کسانی بودن که در شب فرار ما در بیمارستان بودن و مسئولیتی داشتن. متهم اصلی نجم همون نگهبان شکنجهگر بود که به قصد کشت ما رو شکنجه کرده بود و میخواست با اسپری منو خفه کنه.
🔹️قاضی از من پرسید کسی از این جماعت با شما همکاری داشت؟ یاد شکنجههای بیرحمانۀ نجم افتادم. حالا وقت#انتقام بود و با یه کلمه بله میرفت پای چوبه اعدام و بقیه هم به زندان های طولانی محکوم می شدن. ولی وجدانم قبول نکرد و یاد این حدیث افتادم که «النجاه فی الصدق» گفتم نه هیچکدوم از اینها خبر نداشتن و هاشم و مسعود هم همینو گفتن. بعد از شور و مشورت برای نجم و بقیه ۹ ماه زندان مشخص شد که با التماس و پادرمیونی یکی از افسرهای بعثی که میگفت قربان اینها زن و بچه دارن و عائله شهدا «کشتههای عراقی» هستن به ۶ ماه تقلیل پیدا کرد.
📌بعد از صدور حکم و اتمام دادگاه، قاضی که یه سرتیپ بود با غرور رو به اطرافیاش کرد و گفت: سربازهای خمینی همه بیسواد هستن و اینها رو که میبینید و#عاشق خمینی هستن، شرط می بندم که بی سوادن و روشو به من کرد و پرسید: چند کلاس سواد داری؟ گفتم دانشجوی سال سوم رشته مهندسی برقِ دانشگاه علم و صنعت ایران هستم. از عصبانیت صورتش قرمز شد و داشت از منفجر می شد.
💥توی همین حال با اشاره به مسعود و هاشم گفتم قربان این دو نفر هم دانشجو هستن. با عصبانیت گفت: گم شید و دستور داد ما رو از دادگاه بیرون انداختن. اون روز بجای حس انتقام، خداوند رحمت و عفو رو در دل ما قرار داد و باعث شد#صداقت ما اون نگونبختها رو نجات بده و اعدام از سرشون گذشت. دوباره ما رو سوار کردن و برگردوندن به اردوگاه تکریت ۱۱ و تا زمان آزادی در اونجا موندیم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯