eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت پنجاه و پنجم 📝چادر نمـــاز اولین هدیه تکلیف♡ 🌷 زمان جنگ تحمیلی بود و خاطرم هست که آن سال نُه سالم شده بود و به سنّ تکلیف رسیده بودم و همراه با بزرگترها به مسجد می رفتم 🌿چادرِ نماز مادرم را که بسیار برایم بزرگ بود را می پوشیدم و از ترسِ زمین نخوردن ؛گوشه های چادر را در مشت می گرفتم وبه زحمت با دستان کوچکم دور کمرم جمع میکردم وبه راه می افتادم  اما دو دقیقه بعد چادر زیر پایم می ریخت و دوباره این وضع تکرار میشد 🌷 یک روز وقتی از مسجد بیرون آمدم دیدم عمو هم داخل حیاط مسجد مشغول احوال پرسی با اهالی روستاست انگار تازه از جبهه به روستا بر می گشت و مثل همیشه ایستگاه دل چسبش مسجد بود، 🌿با ذوق صدایش زدم: سلام عمو محمّد! با شنیدن صدایم سرش را به طرف بالکن مسجد چرخاند سریعاً به طرفم آمد و مرا در آغوش کشید و بوسید و گفت: علیکم السلام عزیزِ دلِ عمو! 🌷 بعد لبخندی  زد وگفت: چقدر خوشحالم که تو را اینجا میبینم. گفتم: عمو! من به سنّ تکلیف رسیده ام :. پرسید .پس چرا با چادر خودت نیامدی؟ 🌿سرم را پایین انداختم و چیزی نگفتم  عمو دستم را گرفت به خانۀ مادربزرگ آمدیم. ولی حیف که عمو همیشه کم مرخّصی میگرفت و همۀ ما مدّت زمان طولانی را به شوق دیدار او منتظر می ماندیم و او همیشه دیر می آمد و زود میرفت. خلاصه چند روزی از آمدنش می گذشت، 🌷تااینکه یک شب عمو به منزلمان آمد و از داخل پلاستیک مشکی که همراهش بود دو بستۀ روزنامه پیچ در آورد و به من و خواهرم داد وقتی بسته ها را باز کردیم باورمان نمیشد عمو به ما دو قوارۀ چادریِ سفیدِ گُلدار که خیلی زیبا بود هدیه داد 🌿 با خوشحالی عمو را بوسیدیم و عمو به مادرم رو کرد و گفت: زن داداش! این پارچه ها را برایشان چادرِ نماز بدوز که اگر دفعۀ بعد آمدم بچه ها را با چادر نمازِ خودشان ببینم اینطور برای انجام واجباتشان اراده بیشتری خواهند داشت 🌷صبح شد و مادرمان پارچه ها را به خاله خیّاطِ روستا داد و پس از دو روز چادرها از خیّاط تحویل گرفتیم و پوشیدیم. با شادمانی به خانۀ ننه آقا [مادربزرگمان] آمدیم فریاد زدیم: عمو عمو! 🌿مادربزرگ روی پله های حیاط با کاسه ای خالی از آب نشسته بود و در حالی که اشک هایش را با گوشۀ چادرش پاک می کرد ؛ با صدایی گرفته و لرزان گفت: عمو رفت، برای آمدنش دعا کنید 🌷 گرچه آن روز با ناراحتی و ناامیدی به خانه آمدیم ولی از اینکه اولین تکلیف را از عمو شهید گرفته بودیم شوق زیادی برای نمازاول وقت در مسجد را داشتیم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰(۶) 🔸️بنا دارم تصویر دوستان و همرزمانی را که چهل سال پیش با هم در جبهه بودیم، بگذارم شاید که دوستان و همشهریانش او را بشناسند و به من اطلاع دهند. 🌿اسفند ۱۳۶۲ هنگامه عملیات خیبر اردوگاه سدّ دز - تیپ حضرت عبدالعظیم (ع) این عکس را  از این عزیز انداختم متاسفانه او را‌ که اهل تهران بود، کلا نامش را فراموش کردم. از همان ‌زمان دیگر او را ندیدم و ازش خبری ندارم هرکس او را شناخت و خبری از او دارد در اینستاگرام در دایرکت و در تلگرام و ایتا به این نشانی پیام بدهد 🍂صفحه شخصی برادر رزمنده حمید داودآبادی hdavodabadi ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌لوح | سنگ محکی برای زمینه سازی ظهور 🔸️مرحوم آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی نماینده سابق مردم شیراز در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه سابق شیراز (۱۳۹۶ ش) 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آیا حفظ حجاب برای بانوان یک مسئله شخصی است یا اجتماعی 🎙خانم محمد رضایی 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت پنجاه و ششم 📝کمک رســـــانی♡ 🌷 آن زمان وسیلۀ نقلیّه در روستا به راحتی پیدا نمی شد ولی بنده تراکتور و یک موتور سیکلتِ ترک دار داشتم که شکر خدا علاوه بر کارهای خودم به امور و سفارش مردم نیز رسیدگی می کردم 🌲  روزی کار مهمّی برای کسی پیش آمده بود. برای انجام کارش مجبور بودم مسیر روستا تا  شهر را موتورسواری کنم. ظهر بود و هوا گرم، محمّد هم با اصرار خودش مرا همراهی کرد و در  نتیجه برای رسیدن به مقصد دو نفره با موتور حرکت کردیم. 🌷من راننده بودم و محمّد پشت سرم نشسته بود. فاصلۀ روستا تا شهرمان حدود ده کیلومتر در جاده.ای خاکی و ناهموار بود در وسط راه یک دفعه موتور سیکلت خاموش شد، پیاده شدیم، صبح باکش را بنزین ریخته  بودم و مشکل سوخت نداشتیم، 🌲با کمی بررسی متوجّه شدم مشکل از شمع موتور است، هنوز تا شهر خیلی فاصله داشتیم. محمّد گفت: پیشنهادی دارم، گفتم: بگو می شنوم، گفت: داداش! شما موتور را سوار شو و من از ترکِ موتور را هُل میدهم. پیشنهاد خوبی بود بیچاره محمّد هل میداد و عرق می ریخت و باید تا شهر موتور را هل می داد. 🌷 سرانجام با  مشقّت بسیاری که برادرم کشید به شهر رسیدیم و به محض ورودمان خود را به تعمیرگاه رساندیم و پس از تعویض شمع موتور، کار را برای هم محلّی مان انجام دادیم 🌲 وقتی به منزل رسیدیم، اصلاً حرفی از سختی مسیر نزد و با تعریف و گزارش بنده جلو خانواده تنها جمله اش این بود: داداش! امروز هم خدا به شما توفیق داد تا گره از مشکل مسلمانی حلّ کنی و شرمندۀ خدا و خلقش نشوی، 🌷 اگر من نمی بودم، شخص دیگری مأمورِ بردن این ثواب می شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️مجموعه "عصرقیام" برگزیده ای از روایتگری سید مرتضی آوینی از مجموعه "روایت فتح" با موضوع می‌باشد. 🍁: اگر امام تنها نماند اسلام پیروز خواهد شد ... 🍂 | قسمت ۱ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰(۷) 🔸️بنا دارم تصویر دوستان و همرزمانی را که چهل سال پیش با هم در جبهه بودیم، بگذارم شاید که دوستان و همشهریانش او را بشناسند و به من اطلاع دهند. 💢بهمن ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۵ گردان حمزه - سه راه مرگ شلمچه متاسفانه او را‌ که اهل تهران بود، کلا نامش را فراموش کردم. این عکس را با این ژست و عینک دودی، در اوج نبرد و جنگ از او گرفتم. اصلا خودش هم همینجور باکلاس بود! از همان ‌زمان دیگر او را ندیدم و ازش خبری ندارم هرکس او را شناخت و خبری از او دارد در اینستاگرام در دایرکت و در تلگرام و ایتا به این نشانی پیام بدهد 🍂صفحه شخصی برادر رزمنده حمید داودآبادی hdavodabadi ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂ما قرار بود انقلابیِ بی‌قرار باشیم اما شدیم کارمند مستقر!! ⚡ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 این پل صراط نیست اما خیلی ها را به مقصد بینهایت رساند تا در صف محشر معطل نشوند🫀 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و سلام بر او که می گفت: «رهبرم! اگر در بین مردمان زمان، خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده ایم و آماده ایم تا سرمان برود و سرِ شما سلامت باشد» • شهید محسن حججی🕊• ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روایت اشک‌آلود رهبرمعظم انقلاب از فرمانده و همکار شهید خوش‌لفظ درباره «راهكار رسيدن به شهادت» ⚡شعرخوانی آقای اسفندقه تقدیم به شهید علی خوش‌لفظ در حضور رهبرمعظم انقلاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📸۱۱۹ شهید حزب‌الله در راه حمایت از قدس و غزه از ابتدای جنگ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «مادر شهید» 🍃همچون شمیم یاس تو ای مادر شهید از فاطمیه، صبر و صلابت به ما رسید ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰(۸) 🔸️بنا دارم تصویر دوستان و همرزمانی را که چهل سال پیش با هم در جبهه بودیم، بگذارم شاید که دوستان و همشهریانش او را بشناسند و به من اطلاع دهند. 💢تابستان ۱۳۶۲ شهر سقز، مقر روستای حسن سالاران نفر اول: سید ... نفر دوم: ... محمدی نفر سوم: ... شفیعی نام‌ کاملشان را فراموش کرده ام از همان ‌زمان دیگر آنها را ندیدم و ازشون خبر ندارم هرکس آنها را شناخت و خبری دارد در اینستاگرام در دایرکت و در تلگرام و ایتا به این نشانی پیام بدهد 🍂صفحه شخصی برادر رزمنده حمید داودآبادی hdavodabadi ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯