🌷🕊🍃
در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات✨
✨اللهم صل علی محمدوآل محمد
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #کــلامشهـــید
🌹 شهـــید مهدی باغیشنی:
خواهرانم!
شما با حجاب خود مشت محکمی بر دهان ابرقدرتها بکوبید
و بگوئید ای از خدا بیخبران!
ما مانند حضرت زهرا (س) و حضرت زینب کبری (س) هستیم
و هرگز از راهی که آنان رفتهاند، برنمیگردیم و با تمام توان راه آنها را ادامه میدهیم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✋از#گمنامی نترس
از اینکه اسم و رسمی نداری،
از کارهای کرده ات به نام دیگری،
از بی تفاوت بودن آدم ها،
از تنهایی ات درعین شلوغی ها،
غمگین مباش که گمنامی،
اولین گام برای رسیدن است...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از سفرهای یواشکی حاج قاسم سلیمانی به اصفهان برای زیارت قبر مطهرحاج احمد کاظمی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰علامه مصباح یزدی (ره):
💥" جامعه اسلامی باید #نماد_اسلامی را جزء لاینفك خود بداند و از جمله این نمادها همین #عفت و #حجاب خانمهاست و جامعه بدون حفظ ارزشها و نماد به سوی بیدینی كشیده میشود. "
1390/03/09
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔴بسیاری از مغازهها در اردن به اسم "طوفان الاقصی" نامگذاری شد
♦️پس از اینکه اردن به درخواست رژیم صهیونیستی رستورانی را که به اسم "هفتم اکتبر" نامگذاری شده بود، تعطیل کرد، صاحبان بسیاری از مغازهها در این کشور مغازههای خود را به اسم "طوفان الاقصی" نامگذاری کردند.
♦️طوفان الاقصی نامی است که حماس برای نبرد کنونی با رژیم صهیونیستی انتخاب کرد.
🇵🇸#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت هشتاد و هفت
📝عکس یادگـــــاری♡
🌷یک شبِ سرد زمستانی بود،
کسی از سوز و سرما جرأت بیرون آمدن از خانه را نداشت، تمام اعضای خانواده در یک اتاق کوچک دور بخاری نفتی جمع شده بودیم.
🔹️هر از گاهی که از پنجره نگاه می انداختم. زمین را پوشیده از برف می دیدم. شیر آب هم یخ زده بود، وضعیّت رفاهی جالبی نداشتیم، در همین سوز و سرما درِ منزل به صدا در آمد، اوّلش فکر کردیم صدای باد است و خیالاتی شده ایم ولی نه ،انگار کسی با مشت به در می کوبید،
🌷همسرم نگاهی به من انداخت و گفت: شاید کسی مشکلی برایش پیش آمده و کار واجبی دارد، بروم در را باز کنم، ببینم کیست؟ شوهرم از جا برخاست جُبّه اش را پوشید و با پاروی چوبی به زحمت راه باریکی را تا رسیدن به درِ منزل باز کرد
🔹️همه با کنجکاوی از نیم دایرۀ غبارگرفتۀ شیشۀ پنجره به در چشم دوخته بودیم .برایمان جالب بود بدانیم این کسی که این وقت شب پشت در آمده کیست و با ما چکار دارد
🌷همسرم در را باز کرد، مردی که چهره اش را پوشانده بود وارد منزل شد و پس از مکثی کوتاه با شوهرم به سمت اتاقمان حرکت کرد با دستپاچگی گفتم: مهمان آمده، بچه ها! چادر سر کنید
🔹️آن شخص پشت سر همسرم وارد اتاق شد، شال و کلاهش را که برداشت تازه متوجّه شدم او برادرم محمّد است، لبخندی زد و سلامی داد و همه را بوسید ، مثل همیشه دست پُر آمده بود، وقتی وسایل را به دستم میداد از سوز سرما انگشتانش یخ زده بود،
🌷دستش را گرفتم و کنار بخاری :نشاندم، گفتم: چه اجباری بود خودت را این قدر به زحمت بیندازی داداش جان! لبخندی زد و گفت : آبجی! اگر خدا بخواهد فردا صبحِ زود عازمم .
پرسیدم: کجا به سلامتی؟ گفت: جبهه.
🔹️گفتم: در این هوای سرد!! مگر مجبوری؟! بگذار سرما بشکند بعد برو. گفت: چه اشکالی دارد، من که تنها نیستم خیلی ها جلوتر از من رفته اند آنها هم جان و خانمان دارند و عزیز خانواده شانند، بالاتر از رزمندگان دیگر که نیستم، هر چه خدا بخواهد همان می شود
🌷 ساعتی نشست و قدری با بچه ها بگو و بخند کرد چایش را که خورد زیپ کاپشن اش را باز کرد و عکسی را از جیبش بیرون آورد و به من داد،
خوب نگاه کردم، عکس خودش بود، خندیدم و گفتم از شوخ طبعی های تو چه کنم؟!!
این چه کاریست که می کنی؟
🔹️ سرش را پایین انداخت و گفت: آبجی لحظات سختی در پیش دارم،
احساس می کنم این بار خدا مرا به آرزویم می رساند، ولی به مادر چیزی نگو دلش می گیرد، این عکس را نزد خود نگهدار؛هر وقت دلتنگم شدی با او سخن بگو،
🌷زبانم بند آمده بود، گریه کردم.
از جایش برخاست و نگذاشت حتّی همسرم او را تا درِ منزل بدرقه کند.
برادرم رفت و تصویر زیبایش را در قاب چشمانم به یادگارگذاشت...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯