eitaa logo
روایتگری شهدا
23.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 معرفی کتاب‌های منتخب مرتبط با شهید سلیمانی 📚 نطق سلیمان انتشارات: دانشگاه جامع امام حسین(ع) 🔰متن کامل ۱۸ سخنرانی از شهید حاج قاسم سلیمانی که طی سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۷ ایراد گردیده است، در این کتاب پیاده سازی و محوربندی شده‌است. این مجموعه بالغ بر ۱۵ ساعت بیانات شهید سلیمانی بوده است که کلید واژه‌های پرتکرار در هر سخنرانی، مطرح و مصورسازی شده است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🖥 موشن گرافی/ آینده ای ترسناک که پایانی برای آن قابل تصور نیست... 🔻حقایقی جذاب و قابل تأمل درباره ی سیر پوشش از گذشته تا کنون. 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢نگاهی به جغرافیا، سبک زندگی و جهانِ انسان یمنی 🍂قسمت دوم 🔸️اصل چیزی که امروز شیعه نامیده می‌شود، از طوایف و قبایل و مردم یمن است. کوفه شهری بوده که پیشینه نداشته است؛ یعنی قبل از اینکه مرکز خلافت امیرالمؤمنین(ع) بشود، شهری به نام کوفه وجود نداشت. از این جهت در سپهر سیاسی و تاریخی زمان خودش یک شهر جدید حساب می‌شود. این شهر توسط امیرالمؤمنین(ع) بنا شد تا در مرکز جغرافیایی قلمرو اسلام قرار بگیرد. عده‌ای همراه با امیرالمؤمنین(ع) به سمت کوفه حرکت می‌کنند و اکثر کسانی که بعدها در کوفه شیعه شدند و علوی بودند، از قبایل مهاجر یمنی بودند.  🔹️در قضیه کربلا زمانی که سیدالشهدا(ع) می‌خواهند از مدینه به کوفه بروند، ابن عباس، پسرعموی ایشان به سیدالشهدا(ع) توصیه می‌کند که به جای رفتن به کوفه که تحت تأثیر تبلیغات بنی‌امیه و شام است، به سمت یمن بروید که مرکز شیعیان ماست. در آنجا شیعیان شما فراوانند و شما را عزیز می‌دارند. این هم نشانه و اماره‌ای است بر اینکه یمن صادرکننده و خاستگاه تشیع بوده است. بعد از آن هم به هر حال بخشی از اشاعره‌ای که به قم مهاجرت کردند و قم را مرکز تشیع قرار دادند و باعث شدند که تشیع و شیعه از قم به سایر بلاد منتشر شود، به اعتقاد مورخین یمنی‌الاصل بودند. در بین شهدای کربلا هم ۳۴ نفر یمنی بودند، یعنی تقریباً نزدیک به نصف از شهدای کربلا اهل یمن هستند.  🔸️دوستداران برجسته یمنی اهل بیت (ع) 💥ما در خصوص صدر اسلام دو نوع مفهوم داریم. یکی اصحاب پیغمبر(ص) هستند که به «اصحاب» معروفند و کسانی هستند که پیامبر(ص) را از نزدیک دیده‌اند و صحبت ایشان را به گوش جان شنیده‌ و اسلام آورده‌اند. دسته دوم «تابعین» هستند. اینها کسانی هستند که پیغمبر(ص) را از نزدیک ندیده‌ و در زمان حیات ایشان در اطراف ایشان نبوده‌اند، لکن اصحاب پیغمبر(ص) را دیده‌اند. 💥داستان اویس قرنی هم معروف است؛ وی مادری داشت که به‌تنهایی از او نگهداری می‌کرد. به او می‌گوید من به دیدار پیامبر(ص) می‌روم و یک روزه برمی‌گردم. مادرش با او شرط می‌کند که برو، ولی از یک روز بیشتر نشود. اویس از قرن به مدینه می‌آید. زمانی که به مدینه می‌رسد، حسب اتفاق و البته حکمتی که در این قضیه بوده پیغمبر اکرم(ص) آن روز در مدینه حضور نداشته و ظاهراً برای غزوه یا کار دیگری خارج از مدینه بوده است. ایشان مدتی صبر می‌کند و شاید امیرالمؤمنین(ع) را زیارت می‌کند و منتظر پیغمبر(ص) می‌ماند. ولی به خاطر قولی که به مادرش داده، علی‌رغم عشق وافری که نسبت به شخصیت و شخص پیامبر اکرم(ص) داشته، از موصوفاتی که از پیامبر شنیده و ارتباط قلبی‌ای که در اثر شنیدن کلام ایشان و آیات قرآن در او ایجاد شده بوده، قید زیارت پیامبر را می‌زند و عطای این زیارت را به لقایش می‌بخشد و به خاطر اینکه قولش شکسته نشود، برمی‌گردد. ♻️در این داستان هم باز شاهد مردانگی، فتوت، سرسختی در برابر ظلم و ناجوانمردی هستیم. کسی که عاشق، دلباخته و دلداده پیامبر است، فقط و فقط به خاطر اینکه شکستن قول خلاف فتوت و مردانگی و جوانمردی می‌داند، از عشقش دست می‌کشد و بر می‌گردد تا خدمت مادر برسد. 💥جالب تر این که زمانی که پیامبر (ص) برمی‌گردند خطاب به امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند که «بوی برادرم اویس را می‌شنوم.» این هم باز از معجزات پیغمبر است. بار دیگر در تعبیری می‌فرمایند، نفس رحمانی و عطر بوی رحمانی را از جانب یمن استشمام می‌کنم. در اینجا امیرالمؤمنین(ع) خدمت ایشان عرض می‌کنند که بله، خدمت شما آمده بودند و به این دلیل که به مادرشان قول داده بودند برگردند، برگشتند. در اینجا پیغمبر اویس را بسیار دعا می‌کند و می‌فرماید که اویس شهید خواهد شد و برای جمع کثیری از مردم، به اندازه طایفه مُضرّ (مردم حجاز دو تیره‌اند که یکی‌اش مضر و از طوایف بزرگ حجاز است.) در عرصه قیامت صاحب شفاعت است. ایشان بعد از رحلت پیغمبر جزو اصحاب امیرالمؤمنین(ع) می‌شود و در جنگ جمل همان طور که پیغمبر وعده داده بود، شهید می‌شود.   ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت نود و هشت 📝امداد غیبــــی♡ 🌷خاطرۀ پیش رو را مرحوم زرین‌تاج برزگر پس از بازگشت از سفر حجّ بازگو میکند و میگوید: سال۱۳۸۳ به لطف خدا همراه همسرم ؛حاج غلام علی شجاعی و برادرم حاج نعمت الله برزگر عازم سفر حج تمتع شدیم. 💛چون ضعیف الجثه و بیمار بودم، حجم جمعیت مانع آسایشم میشد و بنابراین همراه با مدیر کاروان در ساعات خلوت طواف و فرایض حج را انجام می دادیم و از اینکه نمی توانستم با همسر و برادرم مانند انسانهای عادی در صفوف زائران کعبه باشم اندوهگین بودم اماچیزی از احوالم به زبان نمی آوردم، 🌷 تازه از عرفات برگشته بودیم که مدیر کاروان اعلام کرد : فردا عید قربان است و برای رمی جمرات به«ِسرزمین منا »میرویم. با خستگی و دل شکستگی داروهایم را خوردم و ساعاتی خوابم برد 💛 در عالم رؤیا ناگهان برادرم محمد را دیدم که ایستاده و صدایم میزند: سلام آبجی زری !کجایی؟ با خوشحالی بسویش دویدم او را در آغوش کشیدم و بوسیدم. گفت: زیارت قبول . گفتم: من چون بیمارم نمی توانم همراه جمعیت زائران باشم، گفت: تو بیا من کمکت میکنم. 🌷گفتم: چه میگویی محمد !؟بیایم زیر دست و پای جماعت گم می شوم، آن وقت به جای ثواب، دردسر می سازم خندید و گفت: تو بیا من هستم و کمکت میکنم، قول شرف می دهم تو را سالم به مقصدت برگردانم، همراه با کاروان بیا و خودت اعمال را انجام بده 💛همین موقع از خواب بیدار شدم و فورا خوابم را برای همسرم بیان کردم او با خوشحالی لبخندی زد و گفت: تردید نکن... اگر محمد گفته، خب بیا ....با نگرانی خود را مهیا کردم و همراه با سیل زائران عازم رمی جمرات شدم و با موفّقیت ستون هارا سنگ زدم و با سلامتی برگشتم. 🌷همه حیران مانده بودند که چگونه این کار میسر شد ولی من حضور محمد را حس می کردم .پس از قربانی کردن با حجاج همراه شدم و بقیّۀ مناسک را خودم انجام دادم و شیرینی سفر ّتمتع را به واسطۀ برادر شهیدم چشیدم. وقتی به ایران برگشتم، آن توانی را که در مکه و مدینه داشتم از دست دادم و دوباره بیماری غلبه کرد . 💛با مراجعه به پزشک فهمیدم بیماری سرطان معده به اوج خود رسیده است. چه کسی جز محمد می توانست کمکم کند !؟ باز دست به دامانش شدم، از خواب و خوراک افتاده بودم، فقط خون بالا میآوردم و هر لحظه مرگ را جلوی چشمانم می دیدم، منتظر دعوتنامۀ برادر شهیدم بودم. 🌷همین روزها یکی از اطرافیان در رؤیایی می بیند :یک جوان با لباس روحانیت که پرچمی سیاه رنگ سر در خانۀ خواهر شهید نصب میکند. از او سؤال میکند: آقا شما کیستی؟ اینجا چه میکنی؟ جواب میدهد :من محمد برادر زرینم، آمده ام تا خواهرم را نزد خود ببرم، دیگر نمی گذارم خواهرم بیشتر از این رنج بیماری بکشد. 🌷 صبح فردا ،سراسیمه به منزل زرین رفتم خواهر شهید در بستر آرمیده بود و چشم از جهان فرو بسته بود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 ❤️ چه سپیده دمان دلربایی است وقتی آفتاب یادت بر آستان دلم میتابد و گوشه گوشه ی دلم پر از شکوفه های معطر محبتت می شود ... انگار پر از امید می شود، پر از لبخند، پر از آرامش و زندگی... من با تو بهاری ام حتی در یخبندان زمستان... من با تو زنده ام... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 زندگی با آرامش به لجنزاری مبدل خواهد شد و زندگی با تحرک به مبارزه صِرف. تنها و تنها آن زندگی می‌تواند در تكاثر حقيقت باشد كه چون موج با امواج تلفيق حاصل كند و تكثير پذيرد. شهید غلامعلی پیچک❣🍃 📷 شهید غلامعلی پیچک در کنار شهید محسن وزوایی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💞🍃 چادر براۍ زن یڪ حریمہ یک قلعه ویک پشتیبان است... از این حریم خوب نگهبانی کنید... همیشه میگفت: به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست...😍 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯