eitaa logo
روایتگری شهدا
22.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#نخبه_علمی بود به قدری باهوش بود ڪه در۱۳سالگی به راحتی انگلیسی حرف می‌زد در جبهه آموزش زبان می‌داد والفجر۸ #شیمیایی شد و در۱۷سالگی به #شهادت رسید معلم جبهه‌ها؛ #شهید_محمود_تاج_الدین
” وقتِ رفتن  بیست سالم بود خم شدم تا مادرم بتواند گونہ ام را ببوسد 🌹🌷🌹 ” موقعِ آمدن “ آن اندازہ شدہ ام ڪه مادرم بتواند تمام وجودم را درآغوش بگیرد #وداع_مادر #شهید_عبدالرضا_حیدری #پس_از_29سال 🍃🍃🌷🍃🍃🌷🍃🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهیدی که پس از۳۰سال بدنش سالم ماند و خون تازه از پیکرش جاری شد🌹 جناب سرهنگ قمری می گفت: ساعت نه صبح رفتیم برای نبش قبر بهنام محمدی.... بچه ها جمع شده بودن، از گردان اومده بودن، فرمانداری بود، شهرداری بود، استانداری بود، از لشگر آمده بودند، دعوتی زیاد بود... منتهیٰ ما رفتیم جلو من و حاج آقا کعبی... مادرش سمت راستم بود و پدرش رو به روی من ایستاده بود.. خاک را برداشتند رسید به نزدیک های سنگی که روی او گذاشته بودند.. من دست نگه داشتم.... گفتم: بیل را بگذار کنار.. گفت: چرا؟ گفتم: استخوان های این بچه خیلی ریز است، یک تکه از این سنگ بیفتد استخوان هایش می شکند؛ بگذار ما جسد او و استخوان هایش را اگر پودر نشده سالم برسانیم، بگذاریم توی ظرفی و ببریم مسجد دفن کنیم این زیباتره... بچه ها قبول کردند.... من داشتم با دست خاک را میزدم کنار که دست من را گرفتند، گفتند این همه آدم اینجا ایستاده اند... هجوم آوردند گفتم آقا شلوغش نکنید اینطور بدتر خاک میریزه روش.. گفتیم دوتا دوتا.. دوتا دوتا آمدند جلو خاک ها را رد کردند وسنگ را از رویش برداشتند... خب،او را هم کفن نکرده بودند و همین طوری گذاشته بودند... من تاچشمم به این شهید خورد از حال رفتم، مادرش غش کرد.. دقیقا مثل اینکه یک دقیقه پیش خوابیده بعد از سی ویک سال همانطور دست نخورده.... من اصلا از حال رفتم پدرش هم آن طرف افتاد... اصلا همه وحشت زده شده بودند.. خلاصه کمی به خودمان فشار آوردیم وخاک ها را با دست زدیم کنار، دست میزدی خون نمی آمد... دست میزدیم خون نیست... نگاه می کنیم خون دارد قطره قطره می آید!!!!!!! مادرش بیست وچهار ساعتی زیر سرم بود بیمارستان شرکت نفت آبادان... شهید را هم گذاشتند سردخانه.... مادرش آمد بیست وچهار ساعتی بچه را دربغلش خواباند، نمی گذاشت دفنش کنیم.... داد میزد: بچه ی من بوی گلاب میدهد.. چرا می خواهید زیر خاک بگذاریدش؟ مگر شما از بچه ی من سیرید؟؟!! بعد بیست وچهار ساعت اینقدر خواهش و تمنا کردیم او را قانع کردند که بچه را دفن کنند.... دفنش کردند، من رفتم، خانمم را هم باخودم بردم.. با هواپیما رفتیم وآمدیم.... رسیدیم کرج دایی اش زنگ زد و گفت: مادرش... مادرش چون سرحال نیست امروز هم رفته زیر سرم... خواستیم تشکر کنیم.... دیشب آمدم خانه مادرش می گفت راحت بخواب... پدرش به رحمت خدا رفت، همین سال گذشته رفتم، مادرش می گفت: جناب سرهنگ قمری کار اشتباهی من کردم...؟ گفتم:چه کار اشتباهی کردی؟ گفت:هرشب می آمد مرا ازخواب بیدار می کرد، مخصوصا موقع نماز.. حالا دیگر به خوابم نمی آید؛ هر۳ماه یک دفعه ۲ماه یک دفعه به خوابم می آید؛آن هم خوشحال است.... گفتم: شما ناراحتی او خوشحال است؟ گفت:خوشحالم او خوشحال است ، ناراحتم چرا هر شب نمی بینمش؟ ببینید عزیزان ما چنین افرادی را داشتیم ملت باید بدانند.... http://eitaa.com/asheghaneshahadat
#وصیت‌نامه📜✒️ ☘ روی #سنگ_قبرم 💐 اسمم را ننویسید ☘ میخواهم همچون دهها #شهید🕊دیگر ☘ #گمنامباقی بمانم. #شهیدعلی_قاریان_پور🍃🌹 #شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۱۰ #عملیات_ڪربلای۵_شلمچه #کانال_با_ولایت_تا_شهادت #قرارگاه_فرهنگی #بــا_ذڪـر_صلـوات 👇👇👇 ID ➣ http://eitaa.com/asheghaneshahadat
💐🍃🌼🍃🌸🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃 🍂 بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 داستانها وپندها 🌷 شماره۲۶ 📝ماجرای نامه‌ی امام حسین(ع) به شهید قبل از اذانِ صبح با حالتِ عجیبی از خواب پرید و گفت: حاجی! خواب دیدم قاصدِ امام حسین(ع) اومد و بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند:به زودی به دیدارت خواهم آمد.یه نامه هم از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود:چرا این روزها کمتر زیارتِ عاشورا می‌خوانی؟ همینجور که داشت حرف میزد، گریه می‌کرد وصورتش شده بود خیسِ اشک. دیگه توی حالِ خودش نبود. چند شب بعد شهید شد. امام حسین(ع) به عهدِ خود وفا کرد... 📌خاطره‌ای از زندگی شهید محمد باقر مؤمنی‌راد 📚منبع: کتاب یک جرعه آفتاب ، صفحه 44 @khakriz1 https://www.instagram.com/p/BmQEfm_nH5z 🍀اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🍀 @majnon313 🌷 🌷 لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2619473922Cba1e6a0c80 🍂 💐🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃🌼🍃🌸🍃
داستانها وپندها: 💐🍃🌼🍃🌸🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃 🍂بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 داستانها وپندها 🌷 شماره۲۷ 🌷 سردارسپاه کشاورز نمونه بعد از نماز صبح حاج حميد به روستا رفت و ساعت ده صبح طبق قرار به محل قرار هميشگي از خانه زيتون كارمندي خودم رو به مزار آيت الله بهبهاني رساندم بعد از زيارت مزار ،حاج حميد هم رسيد سوار ماشين شدم همراه حاج حميد به بانك رفتم وارد بانك شديم و بعداز مقداري صحبت شنيدم كه كارمند بانك از حاج حميد پرسيد شغل شما ؟ و حاج حميد جواب داد كشاورز هستم . كارمند بانك در حالي كه فرم درخواست وام رو به حاج حميد ميداد گفت فعلا شما اين فرم ها رو پر كنيد و هر وقت نوبت وام شما شد بهتون اطلاع خواهيم داد......... بعداز شهادت حاج حميد كارت كشاورز نمونه رو آوردند،در حاليكه هنوز وام حاج حميد در نوبت بسر مي برد..... آقايي در مراسم شهادت حاج حميد در حاليكه آه مي كشيد با حسرت گفت زماني كه حاج حميد به بانك محل كار من اومد اگر گفته بود سردار سپاه است حتما وام درخواستي شون رو زودتر ميداديم ولي حيف حاضر نشد كه خودش رو معرفي كنه......... از یادداشت های همسر فرمانده @pari.11 حمید تقوی https://www.instagram.com/p/BmgsWiPnZAU/ ✨✨ 🍀اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🍀 @majnon313 🌷 🌷 لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2619473922Cba1e6a0c80 🍂 💐🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃🌼🍃🌸🍃
اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم، از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمیگذرم. "شهید امیرحاج امینی" 🆔👇 @tarigh_alhagh
روایتگری جهادو شهادت کلبه من: خاطره از شهید سپهبد صیاد شیرازی قرار بود بهش درجه ی سرلشکری بدهند. گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه بابا. خندید. تند و سریع گفت: خوش حالم. اما درجه گرفتن، فقط ارتقای سازمانی نیست. وقتی آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس می کنم ازم راضیَن. وقتی که ایشون راضی باشن، امام عصر هم راضیَن. همین برام بسه. انگار مزد تمام سال های جنگ رو یک جا بهم دادن. یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 44 👇👇👇👇 لینک واتساپ کلبه من https://chat.whatsapp.com/Fj4WVoJ5KkX6zMc5FfPL91
🔹۸ آبان،شهادت شهید حسین فهمیده و روز بسیج دانش آموزی محمد حسین فهمیده، فرزند محمد تقی در سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. این دانش آموز ، با ایمان و بینش عمیق و استوار خود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت. ✔️امام بزرگوارمان از این نوجوان ۱۳ ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسه‌های بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه‌های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان شد. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
🔹۸ آبان،شهادت شهید حسین فهمیده و روز بسیج دانش آموزی محمد حسین فهمیده، فرزند محمد تقی در سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. این دانش آموز ، با ایمان و بینش عمیق و استوار خود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت. ✔️امام بزرگوارمان از این نوجوان ۱۳ ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسه‌های بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه‌های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان شد. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
قطعه ۲۴ یک‌بار که محمدحسین کوچک‌تر بود، برای کاری هرچه صدایش زدم، پاسخی نداد! بعد از مدتی از آشپزخانه بیرون آمد. گفتم: «کجا بودی؟ چرا جواب ندادی؟» به شوخی گفت: «سر قبرم بودم!» گفتم: «یعنی چه؟ مگر می‌شود قبرت در آشپزخانه باشد؟» گفت: «نه مامان! قبر من در بهشت‌زهرا قطعه ۲۴ است.» گفتم: «محمدحسین! تو هنوز بچه‌ای، زمان شهادتت نیست که قبرت را مشخص می‌کنی!» گفت: «نه مادر! این‌طور می‌شود». منبع: فارس راوی: مادر شهید شهید محمدحسین فهمیده 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
قطعه ۲۴ یک‌بار که محمدحسین کوچک‌تر بود، برای کاری هرچه صدایش زدم، پاسخی نداد! بعد از مدتی از آشپزخانه بیرون آمد. گفتم: «کجا بودی؟ چرا جواب ندادی؟» به شوخی گفت: «سر قبرم بودم!» گفتم: «یعنی چه؟ مگر می‌شود قبرت در آشپزخانه باشد؟» گفت: «نه مامان! قبر من در بهشت‌زهرا قطعه ۲۴ است.» گفتم: «محمدحسین! تو هنوز بچه‌ای، زمان شهادتت نیست که قبرت را مشخص می‌کنی!» گفت: «نه مادر! این‌طور می‌شود». منبع: فارس راوی: مادر شهید شهید محمدحسین فهمیده 🌸کانال ارائه محتوا به راویان 👇👇👇👇 🆔 @ravianerohani
🔰 اگر پیام شهدا را بشنویم، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و...، از بین ما رخت بر خواهد بست 🔻رهبرانقلاب در دیدار اعضای کنگره‌ی بزرگداشت شهدای استان قزوین: 🔸 شهدا مایه‌ی رونق حیات معنوی‌اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. 🔹 شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا‌ هُم يَحزَنونـ؛ ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّی‌شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ی اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. 🔸 بعد از شهید شدن باز میشود، با مردم حرف میزنند ـ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم ـ با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را. 🔹 کاری که شماها میکنید، خانواده‌ی معظّم شهدا میکنند یا بزرگداشت‌داران در شهرهای مختلف ـ مثل قزوین، بیرجند و جاهای دیگر ـ انجام میدهند، این است که این صدا را به گوش سنگین ماها برسانید؛ مهم این است که ما بشنویم این صدا را. 🔸 و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی نقل میشود، یک حرف دقیق و متینی نقل میشود، اثر میگذارد بر روی دلها، دلها را منقلب میکند. 🔹 و همین شهدای جوانی که میروند این روزها برای یا رفته‌اند شهید شده‌اند ـ از جمله همان شهید عزیز قزوینی شما ـ حرف اینها ، اقدامشان، حرکتشان، خاطره‌شان، سخنانی که راجع به اینها گفته میشود، همه‌ی اینها بیدارکننده است، همه‌ی اینها هشیارکننده است. 🔸 ما گوشمان سنگین است، این پیامها را درست نمی‌شنویم؛ اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست. 🔺 این ضعفهایی که شما مشاهده میکنید در ما، به خاطر این است که این پیام را نمی‌شنویم؛ اگر این پیام را بشنویم، روحیه‌ها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّی‌ای خواهد شد. ۹۷/۸/۱۴ 🆔 @sireshohada 💓 سیصد سال هم از پایان دفاع مقدس بگذرد، شهیدان عزیز ما فراموش نخواهند شد 🔻رهبرانقلاب در دیدار اعضای کنگره‌ی بزرگداشت شهدای استان قزوین: 🔸 سی سال میگذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این ؛ روزبه‌روز اینها زنده‌تر میشوند؛ بحمداللّه در جامعه‌ی ما روزبه‌روز اینها زنده‌تر دارند میشوند. 🔺 [البتّه بعضی‌ها] سعی میکردند که شهدا را به دست فراموشی بسپرند، سعی میکردند در عظمت کار اینها خدشه ایجاد کنند، مناقشه درست کنند، نتوانستند؛ بعکس شد. و امروز بحمداللّه اینها هستند، اسوه‌ی ما هستند. ۹۷/۸/۱۴ 🆔 @sireshohada
⭐️ طرح| شهدا مایه رونق حیات معنوی کشور هستند 📡. @TasnimNews
🔸 #عکس_نوشت |حاج حسن هر قولی که به ما داد وفا کرد 🗓به مناسبت سالروز شهادت خاح حسن تهرانی مقدم 🆔 @rasanews_agency
#یادی_از_شهدا 🌷 شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می‌گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و ...🌷 #شهید_احمد_علی_نیری 👇👇👇 🆔 @TebyanOnline
بسم الله الرحمن الرحیم #دست_نوشته_شهید⬅️ امروز بعدازظهر خبر قبولی خود را از دانشگاه امام صادق(ع) دریافت کردم .اکنون شب است .میان دو نماز مغرب و عشاءبا چشمان گریان دفترچه یادداشت را برداشته ام و دارم مینویسم. به شهدا فکر میکنم. به آن بزگواران که دنیا و دنیاییان را به هیچ گرفتند و رفتند و ما که ماندیم. خدایا چه کنم؟ این بار مسئولیت شهدا را کجا ببرم؟ راستی چه زیبا گفته ای مولا در قرآن عظیم که :(خدای تعالی این مسؤولیت را بر دوش کوه نهاد،تکه تکه شد و توان تحمل این مسؤولیت را نداشتند،جز انسان.) خدایا میترسم . مولای من به حرمت رسول الله(ص) قسم، به خون پاک مطهر اباعبدالله قسم میخورم که میترسم و برخود میلرزم از اینکه جذب و جلب این ظواهر دنیا شوم،بیچاره شوم،بیچاره که هستم،بلکه برای همیشه ذلیل گردم #شهید_مهدی_امینی #کانال_رشحات_نوریه http://eitaa.com/joinchat/418054156C15282dd3d4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#بابا_صلواتے #خاطرات_شهدا 🌷🌷🌷
روایتگری شهدا
#بابا_صلواتے #خاطرات_شهدا 🌷🌷🌷
پیر مرد 70 ساله بود ، پشت خط ؛ مسئول ایستگاه صلواتے بود ! محاسنے سفید و چهره‌اے نورانے داشت... بسیجیان به او «بابا صلواتے» مے‌گفتند ؛😁 و گاهے به شوخے مے گفتند: «بابا امروز نور بالا مےزنے !»😉 واقعا چهره‌اے دوست داشتنے و شخصیتے مجذوب کننده داشت ، از گفتار و رفتارش لطف و عطوفت مے‌بارید ...👌🏻 چهار ماه بود به مرخصے نرفته بود ! هر وقت علتش را مےپرسیدیم مے گفت : « چرا به مرخصے بروم؟ من آمده‌ام در خدمت رزمندگان باشم ...☺️ عمرم را کرده‌ام ! این آخر عمرے از خدا خواسته‌ام را نصیبم نماید ...😔🙏🏻 آرزو دارم شوم و مانند امام حسین علیه السلام سرم از بدن جدا شود و بر نیزه قرار گیرد...»💔 از نظر ما ، محال بود این آرزوی بابا صلواتے برآورده شود !! تا این که یک روز هواپیماهاے دشمن منطقه را بمباران کردند ...☄ یک راکت به ایستگاه صلواتے اصابت کرد ؛ پیرمرد به شهادت رسید ... وقتےبه کنار جنازه سوخته‌اش رسیدیم ؛ سر در بدن نداشت ...😭 دو روز بعد بچه ها سر بابا صلواتے را در روی نیزار هاےاطراف رودخانه پیدا کردند!! او به آرزویش رسیده بود ... 🌹 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#شهید مدافع حرم حامد جوانی که بدون ۲ دست و ۲ چشم به شهادت رسید در وصیت‌نامه خود نوشته بود : آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم😔 https://eitaa.com/setaregan_velayat313