✍حرف حساب
متاهل: کاش مجرد بودم
مجرد : پس کی ازدواج می کنم و راحت میشم
ثروتمند: کِی احساس راحتی میکنم
فقیر :کاش پولدار بودم و از زندگی لذت میبردم
پیر :کاش جوانی برمی گشت
جوان: کاش بچه ای بی مسئولیت بودم
طفل: پس کی من بزرگ میشم
زنده :کی من میمیرم و از دنیا راحت میشم
😔 مُرده :
کاش به دنیا برمیگشتم اعمال نیک انجام میدادم
✍ای انسان:
پس تو کی به آنچه اللهﷻ برای ما نوشته راضی و قانع میشوی
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
#داستان
ﭘﺮوﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ:
🐠ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ.
🐳ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ،
ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ!
🐡ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲﻧﻔﺲﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ:
ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ.
🦈ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ!!!
🐬ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ:
ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵﺑﺮﺳﯿﻢ و ویزیتش کنیم، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ!
🐙ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد.
ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ.
🐟ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...!
🐡ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد!!
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ به ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟!
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ!!
ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
🐋ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ، ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ نکنم
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤آریا عظیمینژاد آهنگساز: چهار ماه است #اینستاگرام را پاک کردهام.
📛فضای مجازی باعث پرش ذهنی و بیتمرکزی آدم میشود. باید آدم دوری کند از این فضا که ملغمهای از اطلاعات پراکندهست تا بتواند درون خودش چیزی خلق کند.
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
✍#تلنگر
زندگی به من آموخت
آنکه کام دیگری را تلخ میکند
غیر ممکن است حال خودش شیرین باشد...!
زندگی را ...
گر توانستی
به کام یک نفر شیرین کنی...
یا توانستی
زمین تشنه ای را سرخوش از باران کنی...
گر توانستی
تو یک مرغ گرفتار از قفس بیرون کنی...
یا توانستی
که دیوار اسارت از بنا ویران کنی...
گر توانستی
به خوان رنگی ات یک رهگذر مهمان کنی...
یا توانستی
بدون حاجتی هم ذکر آن یزدان کنی...
گر توانستی
لباس بی ریای عاشقی بر تن کنی...
میتوانی آن زمان
فریاد انسان بودنت
بر کوی و برزن برزنی .....
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🍂آخرین بارے کہ آمده بود مرخصے خیلے حال عجیبے داشت ، نیمہ شب با صدای نالہاش ازخواب پریدم رفتم پشت در اتاقش سرگذاشتہ بود بہ سجده و بلند بلند گریہ مےکرد میگفت:
« خدایا اگرشهادت را نصیبم کردی مےخواهم مثل مولایم امام حسین (ع) #سر نداشته باشم مثل حضرت عباس (ع) #بےدست شهیـد شوم »
دعایش مستجاب شد
و یڪجا سر و دستش را داد...
🔹ولادت : فروردین ۱۳۴۴
🔻شهادت : بهمن ۱۳۶۵
🔹عملیات کربلاے پنج
🔻فرمانده گردان سیدالشهدا
🔹لشکر۴۱ ثارالله
#شهید #ماشاالله_رشیدی
#سردار_بےدست_بےسر
#راویت_پدرشهید
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
برخورد متفاوت آقا با دختر و پسر دانشجویی که باهم دوست بودن در کوهپیمایی
یکی از محافظان رهبری تعریف میکردن
روزی که آقا برای کوهپیمایی به اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو مواجه شدیم که وضع ظاهری مناسبی نداشتند. از حالتشان مشخص بود که حسابی ترسیدهاند و فکر میکردند آقا دستور برخورد با آنها را خواهد داد.
اما برخلاف تصورشان، آقا با لبخندی گرم به آنها سلام کردند و با مهربانی پرسیدند: "شما زن و شوهر هستید؟"
پسر که تحت تأثیر رفتار کریمانه آقا قرار گرفته بود، حقیقت را گفت: "نه، ما فقط دوست هستیم."
آقا با مهربانی پیشنهاد دادند: "بد نیست صیغه محرمیتی بینتان جاری شود و با هم ازدواج کنید."
حتی فرمودند: "اگر مایل باشید، من شخصاً خطبه عقدتان را میخوانم و بهشان گفتند در فلان روز میتوانم در دفتر خدمتتان باشم."
چند روز بعد، آن دو به همراه خانوادههایشان نزد آقا آمدند و خطبه عقدشان جاری شد. این برخورد کریمانه مسیر زندگی آن دو جوان را تغییر داد؛ دختر، محجبه و معنوی شد و پسر هم به یک جوان مذهبی تبدیل شد.
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه اثر وضوگرفتن بر بدن!🤩
بادوربین حرارتی ثابت شد صورت، با وضو، نورانی میشود!
پروفسور رابرت کنزی با دوربین حرارتی از وضوگرفتن مسلمین فیلم گرفت و نورانی شدن صورت و بدن را با وضو دید و صحت کلام پیامبر ص برایش ثابت و مسلمان شد.
امام صادق علیه السلام:
وضو نور است و تجدید وضو نور بر نور است.
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❕اگر امام زمان(عج) همین هفته ظهور کند...
#استاد انصاریان
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🔸ایشون هم آقا محمد جواد زهره وند هستن فرمانده گروه سرود شهید علی آقا عبداللهی و عکس یادگاریشون در حرم مطهر امام علی (ع)🌹
🌹#کانال_رسمی
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی🕊
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درسی که #حاج_آقا_قرائتی از یک پیرمرد پیاز فروش بیسواد گرفت...
🔺برای خدا کار میکنی یا مردم؟!
#حتماببینید....
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
مراقب کارهامون و رفتارمون باشیم(=
روزقـیامـٺ
انگشتاٺشهادٺمیدن 🖐🏻
کدوم سایـٺ را لـمسکردۍ
بہکـدومگروه عضوشدۍ
واردکدومکانالی شدۍ
پیوۍکی رفتی و چیتایپکردی
چهاستورۍگذاشتی
چهپستیگذاشتی و...
همهےِهمهاینهاانگشتاٺشهادٺمیدن...
#تلنگر
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹