eitaa logo
Shahidaghaabdolahi
2.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
90 فایل
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی ابوامیر(شیرخانطومان)🌹 ادمین کانال @shahid_aliaghaabdolahi 💐تاریخ تولد:۱۰مهر۱۳۶۹ 🥀تاریخ شهادت:۲۳دی۱۳۹۴ 🥀تاریخ رجعت:۱۴آذر۱۴۰۲ 🌹محل شهادت:خالدیه خانطومان 🥀مزارشهید:قطعه۵۰ردیف۱۱۵شماره۲۲بهشت زهرا(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 🌷‌:🕊 «بین سعادت و شقاوت یک قدم بیشتر فاصله نیست و آن قدمی‌ ست که بر هوای نفس گذاشته شود!» ❤️ @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 معامله با عروسشان! خانم های خانه داری که مسئولیت پدری راهم بعهده دارند،وهم و هم وهم دوست بچه ها وخانه هم هستند،اجربیشتری درنزدخداوندمتعال دارند. @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
*تختی يک ماشين بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. هميشه برای تعمير به تعمیرگاه نادر می‌آمد که مالکانش دو شريک بودند، علی و آوانس. مردمی که* *گرفتاری داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسد.* *يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشین آمد. گفتيم ماشين کو؟ آقا تختی گفت: ديشب ماشين را دزديدند.* *يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند.* *پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را می خواند، يک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت:* *نامه آقا دزده است.* *نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم.* *به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتيم.* *ماشین آنجا بود، تختي دور ماشين چرخيد و گفت: لاستيک‌ها،* *تودوزی، ‌رادیو پخش و همه چيز ماشین نو شده!* *سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.* *بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت: عمو حيدر! بيا مبلغی که برای ماشين من خرج شده را به خيريه بدهيم.* *(دزدها هم دزدهای قدیم پهلوان هم پهلوان های قدیم)* *خاطره علی اکبر حيدری، دوست جهان تختی* @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌺🇮🇷دوباره ماه بهمن از در آمد/به یادم خاطرات دلبر آمد خوش آن سال و خوش آن ماه و خوش آن روز/که از ره آمد آن مهردل افروز بزد مطرب که ایران گشته پیروز/دگر این انتظار ما سر آمد چو هشت و چار شد ازماه بهمن/چهان مرده شد یک باره گلشن گلستان شد به یادش گل به دامن/که از دریای رحمت گوهر آمد عجب حال و هوایی داشت آن روز/چه شور باصفایی داشت آن روز چه خوش بلبل نوایی داشت آن روز/که از چه یوسف کنعان برآمد یکی ازدیده اشک شوق جاری/یکی از سجده بود اندر کناری یکی از کف بداده اختیاری/که دیگر آن شب هجران سر آمد یکی در راه او جان ها فشانید/یکی در راه او گل می نشانید یکی خود را به راهش می کشانید/که از ره زاده ی پیغمبر آمد سراسر عشق بود و جان فشانی/سراسر عیش بود و شادمانی سرور و عیش ما شد جاودانی/که جان ما خمینی رهبر آمد خمینی رهبر آمد/به ایران او خوش آمد، او خوش آمد🇮🇷🌺 •┈┈••••✾•🇮🇷🌹🇮🇷•✾•••┈┈• 🌹در بهار آزادی، جای شهدا خالی🌹 🌷🇮🇷به عشق شهدا و به نیابت از شهدا همه می آییم🇮🇷🌷 🇮🇷چهل و ششمین سال پیروزی انقلاب اسلامی گرامی باد.🇮🇷 💐 🕊 🆔 @shahidaghaabdolahi ╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
🌸🍃🌸🍃 🔘 داستان کوتاه و جالب : ✍دبيرستان كه بوديم يه دبير فيزيك و مكانيك داشتيم كه قدش خيلي كوتاه بود اما خيلي نجيب و مودب با حافظه خيلي خوب ! قبل اينكه بياد گچ و تابلو پاك كن رو ميذاشتيم بالاي تابلو كه قدش نرسه برشون داره، هر دفعه ميگفت ؛ آقا من از شما خواهش كردم اينا رو اونجا نذارين اما باز ميذارين! يه روز سر كلاسش يه مگس گرفتيم و نخ بستيم به پاش، تا برميگشت رو تابلو بنويسه مگس رو رها ميكرديم. وز وز تو كلاس و تا برميگشت رو به ما، نخش رو ميكشيديم، بنده خدا ميموند اين صدا از كجاست؟ 🔺آخر سر هم نفهميد و مگسه هم با نخ پاش از پنجره فرار كرد! با وجود اين همه شيطونياي ما، خيلي دوسمون داشت و باهامون كار ميكرد كه بتونيم همه مسائل فيزيك مكانيك رو حل كنيم. چند سال گذشت، انترن بودم و تو اورژانس نشسته بودم كه ديدم اومد، خيلي دلم براش تنگ شده بود، سلام كردم و كلي تحويلش گرفتم، كه ما مديون شماييم و از اين حرفا. بعدم براش چايي آوردم و نشستيم به مرور خاطرات اونوقتا كه يهو يه لبخند زد 🔺و گفت تو دانشگاه هم نخ ميبندي پاي مگس؟! خشكم زد عه مگه شما فهمديد كار من بود؟! چرا هيچي بهم نگفتيد؟! باز يه نگاه معلمي و از سر محبت بهم كرد و با لبخند گفت : حالا اون گچ و تابلو پاك كن كه مي گفتم نذاريد اون بالا رو خيلي گوش ميداديد؟! دعواتون ميكردم از درس زده ميشديد، حيف استعدادتون بود درس نخونيد! وقتي يه معلم ببينه دانش آموز بازيگوشش دكتر شده جبران همه خستگيها و اذيتاش ميشه! 🔺كاش تنبيه ميشدم اما اينطور شرمنده نمي شدم! اذيت هاي ما رو به روي ما نمي آورد نكنه از درس زده شيم اونوقت ما اون قد كوتاه رو ميديديم ، اين روح بزرگ رو نه !!😓 واقعا معلمي برازنده ی معلماست نه برا تعليم فيزيك و مكانيك، واسه تعليم صبر و حلم و هزار خصلت ديگه كه فقط تو معلما ميشه پيدا كرد! ✍از خاطرات دکتر سید محمد میر هاشمی جراح و متخصص چشم ما ز هر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم گریه از مرغ سحر،خودسوزی از پروانه صد سرا ویرانه شد،تا ساختن آموختیم!! 📚 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
❤️ 『هر زمان جوانۍ دعاےفرج‌مهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان‌ (عج)‌ دست‌هاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان‌ بلند میکنند و‌ براے آن ‌جوان‌ دعا میفرمایند؛چہ خوش‌ سعادتند ڪسانی‌ڪہ حداقل‌ روزے یڪبار را زمزمہ مۍڪنند:)』 به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 [اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج]♥️ @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشتر باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران وقتی حتی دشمنی مثل عبدالکریم سروش شجاعت بی‌مثال حضرت روح الله را می‌ستاید... @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🌺🍂🌺🍂🌺🍂 📚 بهتر‌است یا خانوادگی؟ ✍در تاریخ آمده است، به رسم قدیم روزی در اصفهان به خدمت عالم زمانه شیخ بهائی رسید. پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتی آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟ شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است، ولی به نظر من ارجح است. شاه برخلاف او گفت: شک نکنید که تربیت مهم تر است! 🔻بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند. بناچار، شاه برای اثبات حقانیت خود، او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند. فردای آن روز هنگام غروب، شیخ به کاخ رسید. بعد از تشریفات اولیه، وقت شام فرا رسید. سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود، مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او، چهارگربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند! 🔻در هنگام ِشام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت : دیدی گفتم از مهم تر است! ما این گربه های نا اهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه ی اهمیت تربیت است. شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند!! شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود، گفت : این چه حرفیست؟ 🔻فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز!!! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین زیاد انجام می شود. ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند. لذا شیخ، فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت بیدرنگ دست به کار شد. چهار جوراب برداشت و چهار موش بخت برگشته در آن نهاد. فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان ! 🔻شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تأکیدی بر صحّت حرفهایش می دید، زیر لب برای شیخ رجز میخواند که در این زمان، شیخ موشها را رها کرد. هنگامه‌ای به پا شد یک گربه به شرق، دیگری به غرب، آن یکی، شمال و این یکی، جنوب! و این بار شیخ دستی برپشت شاه زد و گفت : شهریارا! یادت باشد اصالت گربه، موش گرفتن است گرچه تربیت هم بسیار مهم است ولی اصالت مهم تر! یادت باشد با تربیت میتوان گربه را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید، 🚨به اصل و اصالت خود بر می گردد و شیر نا اهل و نا آرام و درنده می شود. @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🌸به جوانی علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی جوان بود 🌺به رعنایی و قد و قامت علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی رشید بود . 🌻به صورت قرص قمر علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی زیبا بود . 🌼به رزم آوری علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی شجاع بود . 🌟به اهل ایمان بودنِ علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی باتقوا بود . ✨به غیور بودن علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی باغیرت بود . 💫به ولایت‌پذیری علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی عاشق حسین بود . 💐به اربا اربای علی‌اکبر که نمی‌رسید ولی گلِ پر پر بود . 💟اصلا علی‌اکبرِ حسین مانند ندارد او مولاست و شهیدان مقتدایش . 💕اصلا هر چه جوان است به فدای جوانیِ جوانش...        ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌷السلام علیک یا علی اکبر حسین(ع) 💐علی جان علی اکبر مادر! برای دل سوخته ام دعا کن... 🌸🎊ولادت باسعادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد🎊🌸 💐 🕊 🆔 @shahidaghaabdolahi ╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🇮🇷گلبانگ تکبیر الله اکبر✊ 🌷به شکرانه ۴۶ سال عزت و افتخار جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 گلبانگ تکبیر«الله اکبر»✊ 📆۲۱بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۲۱ همزمان در سراسر کشور طنین انداز می شود. •┈┈••••✾•🇮🇷🌹🇮🇷•✾•••┈┈• 🌹در بهار آزادی، جای شهدا خالی🌹 🇮🇷چهل و ششمین سال پیروزی انقلاب اسلامی گرامی باد.🇮🇷 🆔 @shahidaghaabdolahi ╰═━⊰🍃🌷🇮🇷🌷🍃⊱━═╯