Reza NarimaniReza Narimani - Movazebe Delam Nabodam.mp3
زمان:
حجم:
5.44M
قول داده بودم کسی رو غیر تو
راه ندم توی دلم...
اما بازم زدم زیر قولم..💔
#مداحی_دلی
•|@shahidalijamshidii
ذکر روز⛅️: دوشنبه ✨
« یا قاضیَ الحاجات »
|°• @shahidalijamshidii •°|
من در اینجا همین صورت بیجانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست..
#شهید_قاسم_سلیمانی
🆔 @shahidalijamshidii
تو نرفتی بلکه آمدی،
نمردی بلکه زنده شدی،
شهادت انسان را زنده می کند...
#شهید_قاسم_سلیمانی
🆔 @shahidalijamshidii
💠 انتخابات #لیله_القدر نظام اسلامی است...
#برای_مردم 💯
#حاج_قاسم 🌹
#انتخابات 🗳
🆔 @shahidalijamshidii
♥️♦️ دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
•|@shahidalijamshidii
ذکر روز⛅️:سه شنبه ✨
« یا اَرحَمَ الرّاحمین »
|°• @shahidalijamshidii •°|
🌹مدال ذوالفقار
✍زینب سلیمانی: روزی که بابا مدال ذوالفقار را از حضرت آقا گرفتند، به ایشان تبریک گفتم. گفتند: اینها همه دنیویاست، دعا کن یک روز مدال اخرویام را از خدا بگیرم.
گفتند: مبادا مغرور شوید پدرتان فلان مقام و مدال را دارد! در ذهنتان باشد پدرتان فقط یک سرباز و خادم مردم است و شما هم از مردم و خادم مردمید
#شهید_قاسم_سلیمانی
🆔 @shahidalijamshidii
🌹داستان آموزنده🌹
✍برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمیشناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. میگفت در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. میگویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.
دانههای درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشدهاش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه میگفت خوشگلترین شهادت را میخواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگلترین شهادت است.
سرانجام ابراهیم هادی در 22 بهمن سال 61 پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا میخواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
🆔 @shahidalijamshidii
📸بنویسید در تاریخ ما غــــم قاسم بـرایـمان تمـام نشدنی است...
#شهید_قاسم_سلیمانی
🆔 @shahidalijamshidii