[ مطالبه گری ]
🔹خطیب نماز جمعه نور ضمن دعوت از آحاد مردم در مشارکت حداکثری خود در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ، به برخی از پروژههای مهم اما نیمه کاره شهرستان نظیر بیمارستان نور ،کمربندی رویان - نور ، جاده نور- چمستان - آمل و ورزشگاه رستمرود اشاره کرد و اظهار داشت: تاخیر چندین ساله در تکمیل و افتتاح آن باعث یأس و ناامیدی در مردم شده لذا با همت مسئولان باید در تکمیل و بهره برداری پروژههای نیمه کاره شهرستان تسریع شود.
🗓 خطبه ۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۳
✍ روابط عمومی ستاد و دفتر امام جمعه شهرستان نور
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🆔 eitaa: https://eitaa.com/noor_jome_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 زاکانی: کارشناسِ همراه آقای پزشکیان به شهید رئیسی جفای بزرگی کرد
▪️◾️▪️
▪️پسفردا در مناظره حق این شهید را ادا میکنم و نشان میدهم در دورانی که این آقایان بودند چطور اقتصاد نابود شد.
▪️اگر مسائل را بازکنم این بندگان خدا در کشور دچار مشکل خواهند شد.
#آمریکا پرستان به زباله دان تاریخ خواهند پیوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عیدغدیر🍀
✍چرا غدیر عیدالله اکبر است؟
🎙رهبر معظم انقلاب
19.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اولین نطق دکتر عبدالوحید فیاضی در آغازین روزهای مجلس دوازدهم
نماینده انقلابی نور و محمودآباد
https://eitaa.com/drFayazi_ir
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برخی کاندیداهای ریاست جمهوری مدام حرف های ناامیدکننده میزنند و میخواهند مردم را از ادامه راه شهید رئیسی مایوس کنند ...
👈هرگز مایوس نشوید👌
✨﷽✨
✍از عزرائیل پرسیدند؛ تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
➕عزرائیل جواب داد:
🔹یک بار خندیدم،
🔸یک بار گریه کردم
🔹و یک بار ترسیدم.
🔸"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت:
کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم...
🔹"گریه ام" زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که در حال زایمان بود...
منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم...
دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم...
🔹"ترسم" زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.
🔸در این هنگام خداوند فرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟
او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سر پناه خواهد بود.