هدایت شده از شهید علی خلیلی
🚩 ابراهيم صدايم را داري !
صدای مرا میشنوی ؟
اگر صدای مرا میشنوی ، کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی #دشمن!
تلفن همراه من کار نمیکند
بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه #بیسیم نداشت تا با تو تماس بگیرم ...
گفتم میخواهم با بیسیم شما #تماس بگیرم...
گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم #شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم ...
اگر میشنوی ما گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم #هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟
تا چشم و دل دختری را آب نکنی !
اینجا #کُشتی میگیریم تا دیده شویم ..
لاک💅 میزنیم تا #لایک 👍بخوریم
تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی
و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ #دنیا سرگیجه گرفتیم !
🚩ابراهيم ابراهيم!
اگر صدایم را میشنوی،
دوباره اذانی بگو تا ما هم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم ..
راه را گم کرده ایم
اگر از #جبهه برگشتی
کمی از آن #غیـرت های نـاب #بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛
تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...
🔹تمام
شادی روحشان #صلوات💐
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🌷@shahidegheirat🌷
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
✅ گفتگو با تکفیریها !!
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگم.
عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان...
بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند : از شما در ذهن ما یک کافر ساخته بودند
#قهرمان_من ؛#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
@shahidegheirat
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
✅ #رهروان_راه_ابراهیم
سید ابراهیم کیست؟
🌷به ابراهیم هادی بسیار علاقه داشت. خاطراتش را برای دوستان تعریف میکرد.
🌷بارها کتاب سلام بر ابراهیم را خریده و به دیگران هدیه میداد.
🌷در صفحه اول می نوشت: وقف در گردش. پس از مطالعه در اختیار دیگران قرار دهید.
🌷شهید سید مصطفی صدر زاده فرمانده گردان عمار لشکرفاطمیون، ابراهیم هادی را الگوی خودش قرار داد و حتی نام جهادیش را سید ابراهیم نهاد.
#قهرمان_من ؛ #شهید_مصطفی_صدرزاده
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
@shahidegheirat
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
✅ خدایا عاشقم کن...
🌸 بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیدهام و آن در این جمله خلاصه میشود:
❤️ خدایا! عاشقم کن. ❤️
🌸 پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت...
🌸 اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایقترین بندهها هم میتوانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند...
#قهرمان_من ؛ #شهید_امیر_حاج_امینی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
@shahidegheirat
✅ #همسری_همسنگر
🌸به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه در مراسم خواستگاری همسنگر خواسته چه بوده است؟
🌸 گفت : جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند.
🌸 از سوریه زنگ می زد و تاکید میکرد که فاطمه قرآن حفظ کند.الان فاطمه حافظ چهار جزء شده
#قهرمان_من ؛ #شهید_مصطفی_صدرزاده
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
*** @shahidegheirat ***
#صله_نوکری_حضرت_زهرا(س)
🌸 شبی تو خواب دیدمش؛ بهم گفت: به بچه ها بگو سمت گناه هم نرن... اینجا خیلی سخت می گیرن...!
🌸 بابت مداحی هیچ صلهایی دریافت نمی کرد میگفت صله من رو باید خود آقا بدهد ...
🌸 اتاقشان به حرم خیلی نزدیک بود، شب شهادت حضرت زهرا (س) ، رو به حرم حضرت زینب (س) ایستاده بود و رو به خانم گفت: 15سال #نوکری کردم،یک شبش را قبول کن و امشب #سند_شهادتم را امضا کن.
🌸 فردایش در عملیات انتحاری که درنزدیکی حرم صورت گرفته بود حین کمک رسانی به مصدومان از ناحیه پهلو و بازوی چپش 40 ترکش خورد و شهید شد
🌸 آخر وصیتنامه اش نوشته بود: وعدۂ ما بهشت... بعد روی بهشت را خط زدہ بود اصلاح کردہ بود : وعدۂ ما "جَنَّتُ الْحُسِیْن علیہالسلام"
🌷طلبه، بسیجی، ذاکر اهل بیت(ع)، خادم شهدا ...
#قهرمان_من ؛ شهید مدافع حرم #شهید_حجت_اسدی
شب جمعه 💐#یاد_شهدا_با_صلوات 💐
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
*** @shahidegheirat ***
#فرمانده_گمنام
دو ماه بود خبری از او نداشتیم...
مادر گفت : پاشو برو ببین این بچه چی شد؟ زندست یا مرده؟
گفتم : کجا بروم؟ کار و زندگی دارم ؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟
رفته بودیم نماز جمعه...
امام جمعه آخر خطبه ها گفت : حسین خرازی را دعا کنید...
مادر گفت : حسین مارو می گفت؟
گفتم : چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟
به هیچکس نگفته بود #فرمانده_لشکر اصفهان است...
#قهرمان_من ؛ #شهید_حسین_خرازی
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
*** @shahidegheirat ***
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
✅ #مسافر_کربلا
🌸 چهار ساله بود که مریضی سختی گرفت پزشکان جوابش کردند گفتند : این بچه زنده نمی ماند! پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد به نیت آقا به فقرا غذا می داد تا اینکه به طرز معجزه آسایی شفا یافت !
🌸 هر چه بزرگتر می شد ارادت قلبی اش به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه را تغییر داد و به جبهه رفت! در جبهه آنقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشگر امام حسین (ع) شد.
🌸 شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربلا که باز شد برمی گردم !
🌸 شانزده سال بعد پیکرش بازگشت. درست همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!!
🌸 آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم !!! و محل حضور پیکرش را گفته بود !!
🌸 روزی که تشییع شد روز تاسوعا بود روز اباالفضل(ع) در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود : به امید دیدار در کربلا - برادر شما علیرضا
📔 برگرفته از کتاب مسافر کربلا - اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
#قهرمان_من ؛ #شهید_علیرضا_کریمی
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
*** @shahidegheirat ***
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
✅ #خوشگل_ترین_شهادت...
🌸 اواسط بهمن رفتیم خونه یکی از بچه ها. ابراهیم خواب رفت اما یکدفعه از جا پرید و به صورتم نگاه کرد و بی مقدمه گفت: حاج علی، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت می بینی؟! ابراهیم بلند شد گفت و سریع حرکت کنیم بریم. نیمه شب آمدیم مسجد ابراهیم با بچه ها خداحافظی کرد رفت خانه، از مادر و خانواده اش هم خداحافظی کرد و از مادر خواست برای شهادتش دعا کند.
🌸 صبح روز بعد هم راهی منطقه شد همه آماده حرکت به سمت فکه شدند. با دیدن چهره ابراهیم دلم لرزید. جمال زیبای او ملکوتی شده بود رفتم بهش گفتم داش ابرام خیلی نورانی شدی. نفس عمیقی کشید و گفت روزی که بهشتی شهید شد خیلی ناراحت بودم. اما با خودم گفتم: خوش بحالش که با شهادت رفت، حیف بود با مرگ طبیعی از دنیا بره
🌸 بعد نفس عمیقی کشید و گفت خوشکل ترین شهادت را از خدا می خوام. قطرات اشک از گونه اش جاری شد. ابراهیم ادامه داد: اگه جایی بمونی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرت را به دامن بگیره، این #خوشگل_ترین_شهادت است
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
*** @shahidegheirat ***
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
#عشق_به_لقاء_الله در بیان عارف شانزده ساله
🌸 خدایا؛ به سویت آمدم اما روی ناصر دینت مولایمان را ندیدم . من به امید یاری و دیدار او آمده ام . خدایا مرا از یاری در رکابش نا امید مگردان ...
🌸 خدایا به من توفیق ده که جزو اولین شهدای گلگون کفنت به خاک و خون خویش بغلطم و جان خود را تسلیم کنم...
🌸 به من اجازه ده، هر چه زودتر پروانه وار خود را در آتش عشق تو بسورانم
🌸 خوش دارم هر چه زودتر از این دنیا رخت بربندم و در محضر عدل تو حاضر شده و به لقای تو واصل گردم ...
🌸 خدایا من از دردها و رنجها شکوه نمی کنم و از بار مشکلات نمی ترسم. از زیبایی های طبیعت که همه تجلیات ذات بی همتای توست خسته و سیر نشده ام ولی صبرم برای دیدار تو تمام شده...
🌸 تارو پودم، قلبم به مهرت سرشته شده، قلبم به عشق تو می تپد و برای دیدار تو بی تابم ...
#قهرمان_من ؛ عارف شانزده ساله ؛ #شهید_محمدرضا_پرتونیا
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
*** @shahidegheirat ***
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯