✍نارنجکی که با نام حضرت مهدی عجل الله آرام گرفت...
🔹شهید رضا دادبین ضامن نارنجک را کشیده بود و داشت با آن بازی می کرد که یک مرتبه از دستش افتاد وسط سنگر.
🔸برای یک لحظه ترس پنجه انداخت توی صورت همه ی بچّه ها؛ ولی رضا خیلی آرام گوشه ی سنگر نشسته بود؛ فقط گفت: یا مهدی
✅همین یک کلمه کافی بود؛ نارنجک کفِ سنگر آرام گرفت.
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
📌بابا! شهید شدی رفتی پیش خدا؛ کیفش و خوشگذرونیش مال تویه یتیمی اش مال منه😭 @shahidan_kerman
سلام عرض ادب و احترام
✍توضیح راجع به این کلیپ روایت آقای حاج علیرضا حجتی خدمتتون ارائه بدهم دو تا دختر شهید خواستار ملاقات با حاج قاسم در بیت الزهرا سردار بودند اما موفق به دیدار نمی شوند با ناراحتی با پدر شهید خود درد و دل می کنند شب شهید به خواب حاج قاسم می آید که صبح زود شهید حاج قاسم سلیمانی به دیدار فرزندان شهید می رود.
🌹شادی روح شهدا صلوات
✍آغوش پدرانه حضرت آیت الله خامنه ای برای فرزند شهید محمد شیخ شعاعی و درخواست دعا برای شهادت خودش
📌روایت آقای حسین شیخ شعاعی فرزند شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی از دیدار صمیمانه با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای
🔹حضرت آقا در ابتدا کمی صحبت کردند و گفتند ما هر چه داریم از شهداست اگر آنها نبودند ما هم امروز نبودیم.
🔸بعد جمله ای گفتند: که دل همه به درد آمد
🌹گفتند: دعا کنید من هم شهید شوم.
🔹بعد از آقا نوبت به خانوادهها رسید که با ایشان صحبت کنند.
🔸برای آقا گفتم: من شانزده ماهه بودم که پدرم به شهادت رسید.
👌ایشان رفت و من برای همیشه حسرت به دل ماندم که یکبار ایشان را بغل کنم.😭
🔹حالا دوست دارم شما را در بغل بگیرم.
🔸بعد از این حرف از ایشان اجازه گرفتم و ایشان را بغل کردم و سرم را روی سینه ایشان گذاشته و گریه کردم.
🔹لحظات خاطره انگیز و وصف ناشدنی بود؛ مادرم بعدا گفت: که محافظین آقا خواستند شما را از ایشان جدا کنند که آقا با اشاره دست گفتند: بگذارید راحت باشد.
@shahidan_kerman
✍آرزویی که بر آورده شد
🔹سردار شهید حاج مهدی زندی نیا همیشه می گفت: از خدا می خواهم دختری به من بدهد تا نام او را زهره بگذارم.
🔸چند ماه قبل از شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت برویم به خانواده شهید زندی سر بزنیم.
🔹من پایین ایستادم حاج قاسم رفت بالا تا با خانواده شهید صحبت کند کار همیشه اش بود سر زدن به خانواده شهدا و جویای احوال آنها شدن...
🔸برادر خانم شهید زندی که متوجه شد من هم همراه حاج قاسم آمده ام صدایم زد و رفتم بالا آنجا متوجه شدم نام دختر شهید زندی زهره است که بغض کردم و اشک در چشم هایم حلقه زد حاج قاسم پرسید چیزی شدی عباس؟ و من آرزوی شهید را برای او تعریف کردم و دلیل حالم را گفتم.
✅راوی آقای عباس انجم شعاع از دوستان و همراهان همیشگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@shahidan_kerman
✍فرازی از وصیت شهید غلامرضا صانعی شهیدی که محل شهادت خود را به شهید یوسف الهی گفت و در حال تلاوت قرآن به شهادت رسید.
1⃣خود شناسی در وصیت شهید
🔹ای محترم نفسی که وصیتم را می خوانی اگر به این اندیشیده ای که من خاک شدم من نیز به این اندیشه فرو رفته ام که وصیتم را برای خاک می نویسم اندکی به این محفل بیندیش که چگونه خاکی به خاک وصیت می کند آنگاه در خواهی یافت که ما قالب خاکیم نه خاک.
♦️مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
2⃣معاد اندیشی در وصیت شهید
⭕️تنگ و تاریگی قبر را در نظر آور.
چگونه مردن را انتخاب کن و چگونه زیستن را از تاریکی قبر بیاموز.
3⃣خدا شناسی در وصیت شهید
🔸به عظمت خدا پی ببر حقیری خود را مشاهده خواهی کرد اینجاست که آدمی حاضر می شود هزاران بار در راهِ پروردگارش جان دهد.
4⃣دل کندن از دنیا در وصیت شهید
🔹مواظب باشید زیان نکنید به دنیا پابند نباشید.
🔸از عالم مادیات به عالم معنویات پرواز کنید و از عالم معنویات تا سَر حدِّ لقاءالله
به رحمت خدا امیدوار باشید، باشد که مقرب درگاه او شوید.
🔹به صحرای محشر زیاد بیندیشید.
🌹به مزار شهدا زیاد بروید.
🔸دوستی با اهل بیت را در دلتان زنده کنید.
🔹پشتیبان ولایت فقیه باشید.
✅باشد که با شهدا و صالحان محشور شوید و از مقربان درگاه خداوند گردید.
@shahidan_kerman
✍روزه گرفتن سردار شهید علی ماهانی در گرمای پنجاه درجه
🔹ماه رمضان بود و گرمای پنجاه درجه اهواز
🔸لشکر هم روزه داری را به خاطر حفظ سلامت بچه ها ممنوع کرده بود .
⭕️واقعاً اگر در هر چند دقیقه لیوانی آب نمی خوردی گلویت از گرما خشک می شد و از گرمازدگی به حالت مرگ می افتادی.
🔹همین روزها علی آقا آمد و تاکید کرد که کسی نفهمد بعد آهسته گفت تا آخر ماه مبارک مهمان شما هستم خیلی خوشحال شدم که برای آدمی با صلابت کوه کاری انجام می دهم.
🔸هر روز کمپوتی برای سحر تحویلش می دادم و از خدا می خواستم در این گرمای کشنده یاری اش کند.
♦️سر سفره همیشه جایی خالی بود و بچه ها دائم سراغش را می گرفتند اما چون قسم خورده بودم که از روزه داری اش چیزی نگویم، می گفتم موقع ناهار می رود پیش فلانی.
⭕️خودم باور نمی کردم حتی چهار روز طاقت بیاورد.
🔹اما بعد از سی روز با ضعفی در چهره و نگاهی روحانی آمد و گفت : خدا اجرت بده.
✅راوی حاج جواد روح اللهی؛همرزم شهيد کتاب روز تیغ
@shahidan_kerman
✍ارادت شهید حاج قاسم میر حسینی به امام حسین علیه السلام
🔹مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود.
♦️حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟
🔸گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است.
🔹حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل.
⭕️در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند.
🔸از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد: السلام علیک یا ابا عبد الله.
✅راوی: آقای مهدی صوفی کتاب خط عاشقی
@shahidan_kerman
✍حدیث دشت عشق شهیدی که قبل از شهادت در قبر خودش خوابید و می دانست از کدام خاک مهمان افلاک می شود.
🌹سردار شهید محمد حسین عدالتخواه
🔹قطعهی بالای گلزار شهدای کرمان کمکم دارد شکل میگیرد.
🔸قبرهای تازه و چند قبر جدید که از پیش آماده شده محمدحسین کنار قبرهای تازه حفر شده که میرسد میایستد و کنار یکی از قبرها مینشیند.
🔹بعد میرود توی قبر و میخوابد میگوید من شهید میشوم و توی این قبر دفنم میکنند!.
♦️بین خنده و شوخی رزمندهها یکی از محمدحسین عکس میگیرد یکی به شوخی سنگریزهای به سمتش میاندازد و از آن بالا فاتحه و خنده است که برای محمدحسین سرریز میشود.
🔹چند روز بعد عکس چاپ میشود و محمدحسین آن را با خود به خانه میبرد.
🔸مدتی بعد در عرفه سال ۱۳۶۷ محمدحسین به شهادت میرسد و پیکر مطهرش همراه با یازده شهید دیگر عملیات بیتالمقدس هفت به کرمان برمیگردد.
🔹چند روز بعد وقتی دوستانش از عملیات برمیگردند و از علت جدایی محمدحسین و سایر شهدایی که همزمان با او دفن شدهاند میپرسند با تعجب میبینند او در همان قبری که خودش پیش از شهادت گفته بود، دفن شده.
@shahidan_kerman
✍عنایت شهید رضا دادبین به فرد اصفهانی؛ قبولی در دانشگاه و سفر مکه
🔹یک شیشه گلاب و یک بسته گز گذاشته بود روی قبر رضا و داشت با گلاب قبر را می شست.
♦️نگفتم پدر شهیدم رفتم جلو و پرسیدم: شما این شهید رو می شناسید ؟
🔸گفت : من اهل اصفهانم مدتی پیش آمدم سر قبر این شهید و خواستم کمکم کند تا در دانشگاه قبول شوم.
🔹وقتی در دانشگاه قبول شدم تصمیم گرفتم دوباره شهید را امتحان کنم.
🔸قبول شدن در دانشگاه را اتفاقی تلقی می کردم لذا از شهید خواستم کارم را درست کند که به سفر مکه بروم.
🔹به لطف شهید برنامه ی سفر مکه هم درست شد و من به سفر مکه مشرف شدم.
🔸حالا هم آمدم تا از شهید تشکر کنم.
✅روای پدر شهید رضا دادبین
🌹آدرس مزار: گلزار شهدای کرمان، قطعه ۱، ردیف ۱۰، شماره ۳۲
@shahidan_kerman
✅قسمت اول معجزه ی حقیقی شهدا
✍ پرونده هایی که دست شهدا بود و معجزه ی حقیقی؛ معجزه ی دعای شهدا؛ شفا یافتن دبیر زبان تهرانی خانم آقاجانی با چله ی شهدایی که نام شهدای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در آن بود.
🌹سردار شهید قاسم میر حسینی
🌹سردار شهید عبدالمهدی مغفوری
🌹سردار شهید علی ماهانی
🔸فردی شاداب ، پر انرژی و سرشار از شور و شادی بودم روزی هنگام پیاده روی به طور ناگهانی استخوانهایم از داخل شروع به لرزیدن نمودند تا حدی که مجبور می شدم بنشینم و محکم خودم را در آغوش بگیرم تا شاید کمی از شدت لرزش استخوانهام کمتر بشه.
🔹این مسئله ادامه پیدا کرد تا متوجه شدم میلم به غذا کاهش یافته و شروع کردم به کاهش وزن ، به پزشک مراجعه نمودم که متخصص اعصاب تشخیص افسردگی شدید داد با همسرم شروع کردیم به خندیدن زیرا به قدری پر انرژی و شاداب بودم که برایمان قابل باور نبود ولی پزشک گفت اگر داروها مصرف نشه دچار مشکلات جدی می شوم.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍الله یار رشیدم عزیز جانم زاده گلبوی مرد شجاع و بی باک اولین روز سال جدید است سلام دارم و عرض تبریک عیدت را...
🔸سلام امیر و خط شکن روزهای ترکش و خون...
🔹سلام بر پیکر سوخته و جا مانده ات در هورالعظیم...
🔸سلام متصل شده به مرکز خورشید...
🔹چه قدر ضجه زدی تا که در قیامت بدر شد مستجاب آرزوی دلت...
🔸سخت می گریم به عکس مظلومانه ات توی قاب الله یار...
🔹برای عرض ارادت به نشانی بی پیکرت کی گلاب بیاورم الله یار...
🔸هر جا خوشی همانجا باش الله یار شهیدم...
🔹اینجا منم و چشم به راه آمدنت نشسته ام...
🔸خدا کند که بیایی خدا کند که بیایی به خواب الله یار...
#شهید_الله_یار_منظری_توکلی
@shahidan_kerman
🔹بسمِ الله على قلبي حتى يهدء …
🔸بسم الله بر دلم تا آرام شود…
♦️السلام علیك بقدرِ شَوقِي،حنيني، وحُبي
🔹سلام بر تو به اندازه اشتیاق،آرزو و علاقه ام
🔸من و دلتنگی و یک آه غلیظ از ته دل
🔹نکنم عکس تو را سیر تماشا چه کنم؟
#شهید_مغفوری
@shahidan_kerman