✍شهید همت و آشتی شهید حاج باقر منصوری...
🔹از مسئله طلاق بدش می آمد هر وقت متوجه می شد زن و شوهری قصد جداشدن از هم را دارند...
🔸آنها را به خانه اش دعوت می کرد و تمام توانش را به کار می گرفت تا بینشان صلح و صفا برقرار کند.
🔹در اینگونه مواقع ابتدا صحبتهای دو طرف را جداگانه می شنید...
🔸و به هیچ یک اجازه نمی داد در مورد طرف مقابلشان حرفِ بد بزنند و یکجانبه به قاضی بروند.
🔹به آنها فقط مجال حرف زدن در مورد کارها و اشتباهات خودشان را می داد.
🔸بعد دو طرف را کنار هم می نشاند و به حرفهای هر دو گوش می داد و با خوشرویی می گفت...
🔹هر دوی شما اشتباه می کنید هیچ یک از حرفهایی که در مورد یکدیگر زده اید واقعیت ندارد.
🔸از طلاق حرف نزنید و دوباره همه چیز را از نو شروع کنید.
🔹حرفهایش آنقدر تأثیرگذار بود که زن و شوهر همانجا آشتی می کردند و با لبانی خندان سرِ زندگی خودشان می رفتند.
🔸آنقدر در صلح و صفا دادن بین دیگران قدم برداشته بود و در برطرف کردن مشکلات زندگی دیگران همّت کرده بود که بعد از شهادتش به او لقب شهیدِ همّت و آشتی داده بودند.
@shahidan_kerman
✍شهیدی که مزارش دارالشفاست
🌹شهید سید غلامرضا مصطفوی
🟢مزار این شهید امروز به زیارتگاه و دارالشفا مبدل شده به گونهای که از سراسر کشور زائران و ارادتمندان خود را به زادگاه و قبر منور وی میرسانند تا با واسطه قرار دادن شهید حاجات خود را از درگاه احدیت طلب کنند.
🔸یک زوج زنجانی که در حسرت فرزند بود متوسل به شهید مصطفوی شد خداوند به آنها فرزندی عطا کرد و خانواده آن زوج برای شهید جایگاه و بارگاه درست نمودند.
🔹شهیدی که چوپان بود و به دلیل اینکه همیشه در صحرا همراه گوسفندان بود نمی توانست جایی برود.
🟢همیشه آرزو داشت برای یکبار برود مشهد پابوس امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام
🔸زمانی که جنگ شد به جبهه رفت و به برادرش گفت این خداحافظی و وداع آخر است.
🔹سال ۶۵ در جبهه سومار شهید شد و پیکرش مفقود شد.
🔸همانگونه که آرزوی زیارت امام رضا علیه السلام را داشت پیکرش بعد از تفحص اشتباهی به مشهد رفت.
🔹و پس از تشییع در حرم مطهر متوجه شدند که شهید اهل زرند استان کرمان است و پیکرش برای دفن به زادگاهش انتقال داده شد.
🔸شهیدی که بیماران به وی متوسل شدند و شفا گرفتند.
🔹دختر بچه ای که تومور مغزی داشت تومور روی یک رگ قرار گرفته بود و امکان عمل مساوی با مرگ وی می شد.
🔸پدر و مادرش متوسل به شهید مصطفوی شدند که برای دخترشان دعا کند بعد از چند وقت تومور جابجا شد و در کمال شگفتی پزشکان متحیر و شگفت زده شدند و عمل را انجام دادند.
✅شهیدی که مشاهده نمودند نوری از قبر شهید به طرف آسمان بلند شده و محوطه را نورانی کرده و وقتی در کنار قبر شهید رفتند بوی عطر عجیبی به مشام رسیده است.
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍قسمتی از یادواره سکینه پاک ذات عباسی مادر سردار شهید علی شفیعی که با حضور دکتر محمد مهدی فداکار استاندار کرمان ، امام جمعه محترم آقای علیدادی سلیمانی و حضور خانواده های محترم شهیدان برگزار شد.
@shahidan_kerman
✍ مبارزه با هوای هوس ؛ جنگ با نفس و شکستن غرور در سیره شهید غلامحسین خزائی
🟢به خاطر خدا سوار موتور شده ایم.
🔹حسین موتور میراند و من پشت سرش نشسته بودم.
🔸ناگهان وسط تپه های ذلیجان ایستاد.
🔹پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟
🔸از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن.
🔹گفتم: چرا؟
🔸گفت: احساس میکنم دچار غرور شدهام.
🔹تعجب کردم وسط دشت و تپه های ذلیجان جایی که کسی ما را نمیدید چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟
🔹وقتی متوجه تعجب من شد در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره میکرد.
🔸گفت: وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم.
🔹معلوم میشه دچار هوای نفس شدم در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شدهایم و تا مدت ها سوار موتور نمی شد.
✅راوی همرزم شهید
@shahidan_kerman
✍عکس ماندگار سردار شهید حاج حسین پورجعفری و سردار شهید حاج حسین اسدی
@shahidan_kerman
✍او مثل شمع است و آنها مانند پروانه دورش می چرخند آنها دیگر در جمع ما نمی مانند.
🌹شهید حاج باقر منصوری
🔹سال ۶۷ در مقرّ لشکر ۴۱ ثارالله در اهواز مستقر بودیم.
🔸شب ۲۱ ماه مبارک رمضان در مهدیه لشکر مراسم احیا برپا بود.
🔹اواسط مراسم نگاهم به حاج باقر منصوری افتاد که غرق خواندن دعا و مناجات با خدا بود؛
🔸در حالی که محمد بیدوئی نژاد، مهدی و برادرش جابر مهدوی به اتفاق پسر عمویشان مهدی مهدوی دورش حلقه زده بودند و او را مثل نگین در میان گرفته بودند؛
🔹درست مثل پدری که در حال مناجات با خدا بود و فرزندانش کنارش نشسته بودند و با او همنوا شده بودند.
🔸به بغل دستیم گفتم: حاج باقر و بچه ها را نگاه کن!!
🔹او مثل شمع است و آنها مانند پروانه دورش می چرخند آنها دیگر در جمع ما نمی مانند.
🔸دیری نپایید که هر پنج نفر در تک عراق در منطقة شلمچه جام شهادت را سر کشیدند و در آغوش خدا آرام گرفتند.
@shahidan_kerman
✍سالروز شهادت شهید رمضان راجی امیر حسینی و شهید سید رضا ایرانمنش
🔹منطقه ی مهران آلوده بود اعضای گروهکی ضد انقلاب به نام فرسان که مزدور عراق بودند برای دشمن اخبار و اطلاعات جمع آوری می کردند.
🔸بین خطوط خودی و خط عراقی ها حضور داشتند و اگر جنازه ی یکی از افراد خودی را تحویل عراقی ها می دادند جایزه می گرفتند.
🔹رمضان راجی و سید رضا ایرانمنش قبل از کربلای1جهت شناسایی با موتور سیکلت روانه ی منطقه شدند.
🔸رمضان راجی مسئول واحد اطلاعات عملیات بود به کمین مزدوران فرسان افتادند و هر دو در ششم خرداد سال ۱۳۶۵ به درجه ی والای شهادت رسیدند.
@shahidan_kerman
✍بازگشت پیکر روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی به روایت دخترش زینب
🟢قسمت دوازدهم
✅بابا این بار جواب دختر بزرگش را داد اصلاً انگار چیزی به فاطمه الهام شدهبود.
🔹آن سفر کربلا به سفر مشهد وصل شد و حال و هوای خاص معنوی من ادامه پیدا کرد.
🔸داشتیم از مشهد برمیگشتیم که دوستم زنگ زد و گفت: گفته بودی بابات کربلای ۴ شهید شد؟
🔹دوباره آن عبارت معروف سه جملهای در ذهنم مرور شد: کربلای ۴ جزیره امالرصاص.
🔸اینها از بچگی کلمات کلیدی زندگی ما بود.
🔹گفتم: بله چطور؟ گفت: شنیدهام پیکر ۱۷۵ غواص عملیات کربلای ۴ را که تازه تفحص شده آوردهاند.
⭕️ناراحت شدم با خودم گفتم: خب چه کار کنم؟ هر سال این همه شهید میآورند.
🟠اما چند دقیقه بعد که خواهر بزرگم زنگ زد ماجرا شکل دیگری پیدا کرد.
🟢فاطمه گفت: مراسم تشییع شهدای غواص عملیات کربلای ۴ نزدیکه.
🔹بعضی هاشون هم گمنام اند یک حسی به من میگه بابا جزو این شهدای گمنامه...
🟢اصلاً انگار چیزی به فاطمه الهام شدهبود.
🔸حال عجیبی داشت تنهایی برای تشییع شهدای غواص به تهران رفت.
🟢میگفت: دنبال آن ماشین هایی که پیکر شهدا را حمل میکردند میدویدم و با گریه با بابا حرف میزدم.
🔸میگفتم: بابا! میدونم اینجایی تو رو خدا خودت رو نشون بده...
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
✍فرازی از نیایش عارفانه شهید فؤاد الدین محمودی نیا
✅شهیدی که متخصص تولید قطعات نظامی بود و در دانشگاه تبریز به همراه بیست و دو نفر دیگر مورد حمله ی هواپیماهای صدام قرار گرفتند و به درجه ی والای شهادت رسیدند.
🔹خدایا! به هر صدا خواندمت نپذیرفتی به جز صدای گریه...
🔸و به هر دیده به دیدنت آمدم نپذیرفتی به جز دیده دل...
🔹و به هر شوق به سویت آمدم نپذیرفتی به جز شوق معشوق...
🔸به هر در زدم نگشودی جز در ایثار...
🔹به هر فکر آمدم نپذیرفتی به جز فکر حقیقت...
🔸به هر وسیله آمدم نپذیرفتی به جز وسیله ی تقوی...
🔹به هر پیشکش آمدم نپذیرفتی به جز پیشکش خون...
🔸و به هز زبان خواندمت نپذیرفتی به جز زبان دعا...
@shahidan_kerman
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای اینجا برای عشق شروعی مجدد است.
✅با صدای آقای افشار مدیر رادیو زیارت
@shahidan_kerman