11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍داغ و مرهم کرمان...
#گلزار_شهدای_کرمان
@shahidan_kerman
✍سالروز شهادت شهید سید حسن روح الامینی هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات...
💢فرازی از وصیت شهید...
🔹بسم الله الرحمن ارحیم وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ...
🔸و نگویید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند ولکن شما نمی فهمید و درک نمی کنید.
🔹و این دنیای پر فریب و زود گذر را هر کس خواهد پیمود خلاصه مرگ سراغ همگی در هر موقعی که خدا بخواهد خواهد آمد پس چه بهتر که خودمان بهترین مرگ که شهات در راه الله است انتخاب کرده تا ان شاءالله در روز محشر روسفید و سربلند باشیم.
🔸و از شما تقاضا دارم که در مرگ من نگریید ولی در عوض به مصیبت اباعبدالله الحسین اسیری زن و فرزند و زینب کبری سلام الله گریه کنید و خوشحال باشید که شهادت نصیب من شد و بدانید که خدا هر کس را که دوست داشته باشد او را در خودش شهید می کند.
🔹ان شاءالله با امام زمان خواهم آمد و همگی با هم به کربلا رفته و دشمنان خونخوار دین را نابود خواهیم کرد.
🔸شب های جمعه قبر من را به وسیله قرآن خواندن و آب پاشیدن تازه کرده و همیشه به یاد شهدای عزیز باشید که دینی بزرگ بر گردن ما دارند.
#شهید_سیدحسن_روح_الامینی
@shahidan_kerman
✍سیره زندگی سردار شهید حاج مهدی زندی نیا...
🔹از روی سند ازدواجش حواله یخچال به قیمت دولتی گرفت وقتی رفته بود آن را تحویل بگیرد دیده بود یک خانم ایستاده و به مسئول آنجا التماس میکند که جنگ زده است و پول خرید ندارد.
🔸مهدی همان جا حواله یخچال را به زن داد و با دست خالی برگشت...
💢برگرفته از کتاب یاران و آتش به قلم فرهاد حسن زاده...
#شهید_مهدی_زندی
@shahidan_kerman
✍عروسی در بهشت با لباسی از نور و ملکوت شهیده مکرمه حسینی...
🔹قرار بود چهارشنبه ۱۳ دیماه جلسه ی خواستگاری مکرمه باشد.
🔸به خاطر مراسم گلزار و حضور نیروهای هلال احمر در آن روز خواستگاری را عوض کردند و جمعه قرار جدیدشان بود.
🔹خواهر است دیگر نشسته زل زده به خانهی جدید خواهرش که او را با تمام آرزوهایش میخواهد در خود جای دهد.
🔸دارد توی ذهنش نجواهای شبانهی خواهرانهشان را یاد میآورد.
🔹قرار بود او را در لباس سفید آرزوها ببیند.
🔸میبینی؟ مات و مبهوت خاکی است که قرار است خواهرش درون آن برای همیشه بخوابد.
🔹لباس سفید به او پوشاندهاند لباسی به تابندگی نور ملکوت نه به براقی پولک و مروارید و منجوق.
🔸ملیکا حسینی خواهر شهیده مکرمه حسینی شهید هلال احمر...
#شهیده_مکرمه_حسینی
@shahidan_kerman
✍پیامک شهادت از بهشت شهیده معصومه بدرآبادی...
🔹پسر شهیده معصومه بدرآبادی بعد از انفجار اول به مامانش پیام میده حالشو بپرسه مامانش به شوخی میگه من شهید شدم و دارم از بهشت پیام میدم...
🔸پنج دقیقه بعد در انفجار دوم همراه دخترش زینب به شهادت میرسه
انفجار اول ۲:۵۰ و انفجار دوم ۳:۱۵ رخ داد.
#شهیده_معصومه_بدرآبادی
@shahidan_kerman
✍توصیف شهید حاج قاسم میرحسینی در کلام شهید حاج قاسم سلیمانی...
🔹خدا را شاهد میگیرم که هیچ وقت در چهره شهید میرحسینی در سخت ترین شرایط من هراسی ندیدم.
🔸انگار در وجود این مرد چیزی به عنوان ترس هراس دلهره و تردید وجود نداشت.
🔹اگر در محاصره بود همانطور صحبت میکرد که در اردوگاه صحبت میکرد در حالیکه رگبار گلوله از همه طرف میبارید.
🔸هیچ وقت ندیدم که نافله شبش ترک بشود یا هیچ نافله شبی ندیدم که از شهید میرحسینی بدون گریه تمام شود...
🔹و خدا شاهد است ما با گریه این شهید بزرگوار بیدار میشدیم.
🔸یک آدم عجیبی بود دنیای بیکران معرفت بود.
#شهید_قاسم_میرحسینی
@shahidan_kerman
20.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍محل اقامت و تردد عوامل تروریستی کرمان...
🔸تصاویری از بازداشت عوامل تیم پشتیبانی و کشف مواد منفجره...
@shahidan_kerman
✍نحوه شهادت شهید حسین اکبری در اسارت طبق روایت آزاده اردوگاه تکریت دوازده آقای حسن تقی زاده قسمت اول...
🔸روز سوم یا چهارم اسارت بود که ساعت ده صبح تعدادی ماشین ۹۱۱ نو وارد اردوگاه شدند سربازان عراقی اسرا را سوار بر ماشینها کردند و دست و پای اسرا را از پشت به صندلی ماشینها بستند در همین حال جسم نحیف و بی جان سردار شهید حسین اکبری را هم آوردن و کف ماشین انداختند...
🔹ماشینها به نوبت حرکت کردند ساعتی بیش نگذشت که متوجه صدای هلهله و سوت وکف شنیده میشد هر چه صداها بیشتر می شد سرعت ماشین کمتر و کمتر می شد...
🔸ناگاه چشم باز کردم ماشین را همچون نگینی در بین جمعیت قرار گرفت هر کس هر چه به دست داشت شروع کردند به پذیرایی از اسرا...
🔹یکی با چوب می زد یکی با آهن می زد یکی با لنگ کفش میزد یکی آب دهان پرتاب می کرد آن یکی که چیزی در بساط نداشت فحش و ناسزا میگفت بعد از اینکه ماشین از بین جمعیت خارج شد چشمم به جسم بی جان سردار شهید اکبری افتاد که در زیر سنگ و چوب و کفشها ناپدید شده بود...
🔸بعد از دو ساعت دوباره اسرا به همان مقر آوردند که فکر کنم ظهر شده بود در این دو ساعت در آن هوای داغ و سوزان بصره نایی برای اسرا نمانده بود که دو باره سربازان عراقی اسرا را از ماشینها پیاده کردند اما افسوس چه پیاده کردنی از همان بالای ماشین اسرا مجروح و غریب را به پایین پرت می کردند..
#شهید_حسین_اکبری
@shahidan_kerman
✍عکس ماندگار ایستاده سمت راست سردار شهید حسین اکبری سردار حاج حسین کرمانی نشسته از سمت راست آقای رضا شاه محمدی مرحوم جانباز علی تقی زاده جانباز بشیر حدادی سردار شهید احمد دهقان رجبی و شهید رضا دهقان رجبی...
💢نحوه شهادت شهید حسین اکبری در اسارت طبق روایت آقای حسن تقی زاده قسمت دوم...
🔹افسر عراقی آمد داخل قفس و تعدادی از مجروحان را از جمله من را هم جدا کرد هی یکسره میگفت یا الله مستشفی مترجم گفت آماده بشین بریم بیمارستان جهت درمان بچهها گفتند فکر کنم هفت یا هشت نفر بودیم جلو درب بیمارستان داخل پیاده رو یک ماشین ماسه خالی کرده بودند که یک دکتر یا پرستار بود نمی دانم فقط روپوش سفید داشت آمد با افسر مسئول ما صحبت کرد.
🔸سرباز عراقی آمد بالا و بچهها را یکی یکی گرفت و پرتاب می کرد روی ریگها دکتر همه را معاینه کرد فقط یک نفر که جفت پاهایش از زانو قطع شده بود و یک نفر هم که دستش قطع شده بود و یک نفر هم که قطع نخاع بود.
🔹گفت ببرید داخل بیمارستان ما چهار و پنج نفر هم روی زمین افتاده بودیم که ناگهان دیدم پایم سوخت بلند شدم نگاه کردم دیدم همون دکتر داره به همه آمپول می زنه اونم از روی لباس.
🔸بعد رفت کنار بدن بی جان حسین معاینه کرد گفت موت سرباز عراقی گفت کسی اینو می شناسد گفتم بله من میشناسم که مشخصات حسین را یاداشت کرد دوباره ما را سوار همون ماشین کردند و بدون فرمانده به مقر کنار بچهها آوردند همه از حسین سوال کردند گفتم متاسفانه شهید شد و به یاران شهیدش پیوست.
#شهید_حسین_اکبری
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍قافله عشق در سفر تاریخ است اگر می خواهید راز پیشرفت معنوی و عاقبت به خیری را ببینید فرصت را از دست ندهید حُرّ مدافعان حرم و تک ستاره آسمان این شهدا چه کسی بود و چرا به این لقب معروف شد امروز سالروز شهادت او است.
#شهید_مجید_قربانخانی
@shahidan_kerman