eitaa logo
شهدای کرمان
8.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
35 فایل
گلزار شهدای کرمان وصیت نامه و دیدار با خانواده های محترم شهدا قرار همنشینی با شهیدان https://eitaa.com/joinchat/790167778C57149595e2 @shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم محمد علی الله دادی پتو ها طوری منظم و دقیق روی هم چیده شده بود که مثل صفحات یک کتاب بودند، پرسیدم چقدر حوصله دارید که با این دقت پتوها را روی هم چیده اید؟ گفت: ما اینجا با جان بچه های مردم سر و کار داریم و مجبوریم همه چیز مان همین قدر منظم باشد که بچه ها به نظم و دقت عادت کنند، نظم و دقت در همه کارهاش همینطور جاری بود. راوی سردار محمد علی ایران نژاد @shahidan_kerman
نماز شب شهید سید حمید میرافضلی سید پابرهنه در عملیات والفجر ۴ سید دچار موج گرفتگی شدید شده بود و چشمانش کم سو با زور و اجبار آوردیمش رفسنجان نیمه شب بود که دیدم بیدار شده می خواهد برود بیرون بردمش دستشوئی و آوردمش خوابید دوباره که بیدار شدم دیدم در اتاق نیست. وقتی دنبالش گشتم ، دیدم با پای برهنه در سرمای زمستان درون حیات به نماز شب ایستاده رفتم بیرون که بیاورمش داخل قنوت گرفته با حالتی عجیب گریه می کرد و الهی العفوش دلم را لرزاند برگشتم داخل اتاق از پشت پنجره نظاره اش می کردم او بود و قنوت و خدا از کتاب پا برهنه در وادی مقدس @shahidan_kerman
ننه سکینه تنها یک پسر داشت دنیا بود و ننه سکینه و علی اش، علی شفیعی واقعیت این بود ننه سکینه بود و خدایش، علی را سپرد دست خدا، علی شهید شد ،فقط ماند خدا ،تمام تعلق ننه سکینه خدا بود. خدا هم دسته گل او را پسندید اما برایش یک هدیه داشت؛ حاج قاسم حاج قاسم شد فرشته خانه ننه سکینه کرمان که می آمد یک وعده خودش را مهمان مادر علی می کرد کنار تختش می نشست و هم صحبت می شدند، چای می ریختند و میوه می خوردند حاجی خودش ظرف‌ها را می شست و جابه جا می کرد. گاهی که تلفن ننه سکینه زنگ می‌خورد، حاج قاسم بود از سوریه، عراق و … احوال می‌پرسید و یادآور داروهایش می شد و هم صحبتش را می شنید. ننه سکینه مزد زحماتش را از خدا گرفت در خانه‌های مردم رخت شسته بود، کارگری کرده بود و در کوره های آجرپزی گرما و سرما را به جان خریده بود تا علی اش حلال خور و چشم و دل خدایی بار بیاید. محبت و همنشینی و پسری حاج قاسم نصیبش بود. @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید محسن برهانی و خواهر شهیدان محمد حسن ، محمد عباس و محمد حسین سیف الدینی به مناسبت روز مادر بیست و دوم دی ماه هزار و چهار صد و یک @shahidan_kerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت زهرا سلام الله سرور زنان عالم و روز مادر بر تمامی زنان پر افتخار ایران اسلامی مبارک اینجا گلزار شهدای بین المللی کرمان نزدیکترین نقطه به خدا با عطر ملکوت و مراسم ازدواج زوج های جوان در جوار شهدا و سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانوی کویری دریا زاده ز بردن نامت قلم خم می شود مادر عطر و بو گرفته از باغ بهشت ننه علی مادر شعر ناب که نام تو هم پدر و هم مادر روزت مبارک ای ابر رحمت و عشق مادر پیشنهاد دانلود ویژه روایت مادر شهید علی شفیعی از نشستن بر شانه های پسرش علی و رفتن به کربلا @shahidan_kerman
دیدار از مادر سردار شهید حاج مهدی زندی نیا در ایام سالگرد شهادت شهید زندی در عملیات کربلای ۵ و به مناسبت روز مادر بیست و دوم دی ماه هزار و چهار صد و یک @shahidan_kerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار شهید علی اصغر لری گوئینی از شهدای حمله تروریستی به حرم مطهر احمد بن موسی شاهچراغ و شهدای مدافع حرم گلزار شهدای سیرجان
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار شهید حاج مهدی زندی نیا و شهید حسین نادری گلزار شهدای سیرجان
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید گمنام در منزل مادر سردار شهید حاج مهدی زندی نیا @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید مدافع امنیت شهید مرتضی عسکری زاده به مناسبت روز مادر بیست و دوم دی ماه هزار و چهار صد و یک @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننه سکینه مادر سردار شهید علی شفیعی راوی کتاب مثل علی، مثل فاطمه؛ خاطرات زندگی سردار شهید علی شفیعی بود و سردار حاج قاسم سلیمانی تا قبل از شهادت حضوری یا تلفنی احوال مادر شهید شفیعی را می‌پرسید. ارادت حاج قاسم نسبت به مادر شهید علی شفیعی فرمانده محور لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس بسیار زیاد بود. این مادر، دیگر هیچ‌کس را نداشت به همین دلیل، سردار سلیمانی هر وقت به کرمان می‌آمد، همیشه به ایشان سر می‌زد گاهی حتی از سوریه به او زنگ می‌زد و صحبت می‌کرد. مادر شهید شفیعی می‌گفت: حاج قاسم نیمه‌شب از سوریه زنگ می‌زد و با هم صحبت می‌کردیم بعد می‌گفت: حالا دیگر خستگی‌ام رفع شد و به آرامش رسیدم مادر! دیگر برو بخواب راوی سردار محمدرضا حسنی سعدی @shahidan_kerman