- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
ذکر روز شنبه
ــــ ـ بِھنٰامَت یارب العالمین 🌸
۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یـٰارنیسٺیماَمـٰا . .
میشَـۅَدبِہبَهـٰاۍِخۅبڪَردَنِ
حـٰاݪِدِݪِمآنبیـٰایۍ؟!(:❤️🩹"
#امام زمان
@shahidanbabak_mostafa
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
یـٰارنیسٺیماَمـٰا . . میشَـۅَدبِہبَهـٰاۍِخۅبڪَردَنِ حـٰاݪِدِݪِمآنبیـٰایۍ؟!(:❤️🩹" #امام ز
اي كـاش بـه جاي همه مردم اين شهـر
اين حـال بهم ريخته ام را تو بـبـيني ...
#اللهمعجللولیکالفرج🥀
@shahidanbabak_mostafa🕊
کسانی که به هر دری میزنند اما
کارشان درست نمیشود ،
به خاطر این است که نماز اول وقت نمیخوانند !🌸
#مجتهدی تهرانی🌱
#تلنگرانه
@shahidanbabak_mostafa
بهقولشهیدحججی
- خدایا !
مرگی بهمون بده . .
که همه حسرتشو بخورن:)″
#شهیدانه
@shahidanbabak_mostafa
مادربزرگشھیدمغنیھ میگفت؛
مدتِطولانےبعدشھادتشاومدبهخوابم
بھشگفتم:چرادیرڪردۍ!؟منتظرتبودم!
گفت:چونطولڪشیدازبازرسےهاردشدیم
گفتم:چهبازرسے؟!
گفت:بیشترازهمهسرِبازرسے"نماز"وایستادیم..
بیشترازهمهدربارهۍ"نمازصبح"میپرسند!
نذاریمتنبلےمانعسعادتمابشھ:)!♥️
#شهید_جهاد_مغنیه🌱
@shahidanbabak_mostafa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نعمتایخدارومیشمارمتورو
دوبارحسابمیکنمیهباربهعنوانناجیمن
یهبـاربهعنوانبرادرشهیدم..♥️!
#شهیدمصطفیصدرزاده
@shahidanbabak_mostafa🕊
وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا(مریم۶۴)
و پروردگارت هیچگاه فراموشكار
نبوده است.
"آنسویدلتنگیها
همیشهخداییهستکهداشتنش
جبرانهمهینداشتنهاست🕊🤍"
#آیهگرافی
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- قَريبٌمِنالقلبِ
بہقلبمنزدیڪیحتی
اگرمنایرانباشموتوعراق🥀':))
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستشهیدنوریمیگفت:
بهشگفتم:بابکمنبهخاطرخانوادم
نمیتونمبیامدفاعازحرم..
گفت:تویکربلاهمدقیقاهمین
بحثبود،یکیگفتخانوادم
یکیگفتکارم،یکیگفتزندگیم..
اینطوریشدکهامامحسین(ع)
تنها موند..!ومنواقعا
جوابینداشتمبرایحرفش(:🥀
#شهیدانه
@shahidanbabak_mostafa🕊
enc_16291412793446506668321.mp3
4.64M
ز فرط گریه نایم زخمه مادر
دلم، چشمم، صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک
تمام پنجه هایم زخمه مادر
علی لای لای)-"🍃
#روزهفتممحرم
@shahidanbabak_mostafa🕊
#شهیـد
کسےاسـتکہ
وقتےهمہبہدنبـالروشـنایےبودند،
اوخــودش
چــراغهدایـتشـد..!
#شهید_محمودرضا_بیضایی♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
#درسی_از_رسول
از زبان خودِ شهید خلیلی:
امیر گفت: چقدر کلاهت #قشنگه
من هم کلاهم را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد.
وقتی به صورت امیر و #خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم که می توانم با #بخشیدن چیز هایی که #دوست دارم، دوستانم را خوشحال کنم؛
حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از رفقایم به من منتقل میشد برایم #با_ارزش_تر بود.
📚کتاب رفیق مثل رسول
#شهید #رسول_خلیلی
@shahidanbabak_mostafa🕊
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ..
ممنون وقت شما بخیر ..
نه کی گفته کار و اعمال ما از قبل پیش بینی شده هست ؟؟
اصلا اینجور نیست زندگی و کارهای شما دست خودتون هست چون خداوند عقل داده به انسان و انسان خودش تصمیم داره بر کارهاش و اعمالش . اگه پیش بینی شده بود از قبل خب این دنیا برای چی هست پس !؟
انسان با خوبی هاش شاید خدا بهش خیر بده و مسیر زندگیش رو قشنگ کنه و یا برعکس گناه کنی و رو از خدا برگردونی دیگه لطف خدا تو زندگیتون نیست و رها میشی و ممکنه خیلی هم برات همچی خوب پیش بره ولی رها شده خدا هستی و دنیای آخرتی نخواهی داشت ولی از قبل تعیین شده نیست ..
انسان همچی دست خودش هست مثلا شهدا زحمت کشیدن زجر کشیدن تا به درجه شهادت رسیدن الکی نیست !!
بعضی ها خیلی گناه میکنند و خیلی ظلم میکنند و خیلی هم زندگیشون خوب هست و قشنگ پیش میره . بقیه میگن نگاه چقد گناه میکنه و ظلم میکنه ولی زندگشیم خوبه ولی من نماز میخونم و با خدا پیش میرم ولی سخت بهم میگذره ..!
این درست نیست وقتی که همچی برات خوب پیش رفت باید تعجب کنی و نگران شی چون کسی که رها شده خدا شد دیگه همچی براش خوب پیش میره و این دنیا که فانی هست تا موقع مرگ براش قشنگ پیش میره ولی دنیای آخرت دیگه مث این دنیا نیست براش ..
چون دنیای فانی ماندگار نیست خدا صبر میکنه و رحم میکنه ولی دنیای آخرت صبر و رحمی نیست باید عذاب گناهان رو بکشی حتما !!
آن قدر #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
در قیامت شفاعت میکند؛
که نوبت به #امام_حسین (ع) نمیرسد🌸
#ایت الله کوهستانی🌱
@shahidanbabak_mostafa
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۵۲
_اگه بناست وسط حرفم بیای برو بیرون..
صورتم رو سمت حاج کمیل چرخوندم .
او پوست سفیدش از ناراحتی سرخ شده و گوشهاش قرمز بود حالا انگشتش رو تا ته توی پارچه ی عمامه ش فرو برده بود و با عضلاتی منقبض به گلهای فرش نگاه میکرد.
🍃🌹🍃
حاج مهدوی شروع کرد به گفتن اون حرفها..حرفهایی که بهم نشون داد چقدر گذشته ی هر کسی میتونه براش ننگ آفرین باشه!
_ببین بابا جان..شما قبلا یه اشتباهاتی کردی که همچین ساده نبوده..البته این جای شکر داره که پشیمون هستی وتوبه کردی.این فرصتیه که خدا به هرکسی نمیده!البته ما هم امانتدار خوبی واسه گذشته ت بودیم. کلی حرف از این ورو اونور به گوشمون رسوندن که ما همه رو با یک تو دهنی به صاحاب حرف انکار کردیم..البته منتی هم نیست.شما خواستی خوب شی ما هم گفتیم یا علی.. پشتتیم.هر چی باشه آبروی تو آبروی ماست.خودت باید بدونی که کاری که کمیل کرد هرکسی نمیکرد. منی که خودم پدرشم اعتراف میکنم اگه من جاش بودم چنین ریسکی نمیکردم.حالا چه دلایلی پیش خودش داشته خدا میدونه و خودش..وگرنه من یکی نظرمو از قبل بهش گفته بودم.
از خجالت در حال آب شدن بودم.پس حاج آقا مخالف وصلت ما بوده.درسته او بیراه نمیگفت ولی حرفهاش قلبم رو به درد میاورد.منتظر بودم تا ببینم چی موجب شده که بعد از چندماه این حرفها رو بهم بزنه..گفت:
_دیشب که دم مسجد با اون خانوم که خودشو دوستت معرفی کرد دیدمت حقیقتش نگران شدم.قرار نبود شما بعد ازدواج دنبال اون دوست و رفیقای اراذلت باشی کمیل میگفت باهاشون قطع رابطه کردی.
خواستم از خودم دفاع کنم که مانع شد و گفت:
_هنوز حرفم تموم نشده..
از شدت ناراحتی نفسم بالا نمی اومد
گفت:
_ببین من به خودت کاری ندارم.خدا بهت عقل داده شعور داده خودت صلاح کارت رو بهتر میدونی ولی بزار یک اتمام حجت باهات کنم کوچکترین خطری آبروی ما یا حاج کمیل و تهدید کنه من سکوت نمیکنم و خودم اقدام میکنم.
🍃🌹🍃
قلبم ایستاد..
چقدر صریح..چقدر مستقیم!سکوت مرگباری بینمون حکم فرما شد.فقط صدای نفس نفس زدن حاج کمیل می اومد..حاج مهدوی پدر از جا بلند شد و حرف آخرش رو زد:
_یه چیز دیگه میگم و حجت تمام!!! ما شما رو از خودمون میدونیم.اگه از خودم نبودی بهت هرگز اینها رو نمیگفتم. ما در این مدت خیلی حرفها شنیدیم.اونم بخاطر اینکه میخواستیم دست یک دختر توبه کار یتیم رو بگیریم و کمکش کنیم خودشو پیدا کنه..اگه نمک شناس و با انصاف باشی که قطعا هستی باید خیلی حواست رو جمع کنی..همین بابا..
از اتاق بیرون رفت ودر رو بست!
🍃🌹🍃
حاج کمیل صدای نفسهاش بلند ترشده بود از وقتی پدرش شروع به صحبت کرد سرش بالا نیومده بود.بیشتر از خودم دلم برای او سوخت که با انتخاب من چقدر پیش خونواده ش سرشکسته شده بود.
شاید اینها حرف دل خودش هم بود و روش نمیشد بهم بگه.
حق با پدرشوهرم بود..هیچ انسان شریف و با اعتباری چنین ریسکی نمیکرد.
دلم میخواست کاری کنم.حرفی بزنم تا شاید نفس کشیدنهای حاج کمیل طبیعی تر بشه.ولی من خودم هم حال خوبی نداشتم.بلند شدم..قبل از اینکه اشکم در بیاد باید از اتاق بیرون میرفتم و به جمع ملحق میشدم.شاید در سکوت وتنهایی حاج کمیل راحت تر نفس بکشه…
🍃🌹🍃
به خونه برگشتیم.
حاج کمیل تنها کلمه ای که از دهانش خارج شده بود خداحافظی از خونوادش بود.میدونستم که از من شرمنده ست.
در حالیکه این من بودم که باید احساس شرمندگی میکردم.
به محض رسیدن، قبا و عمامه اش رو درآورد و روی چوب لباسی آویزون کرد و بدون کلامی روی تخت دراز کشید.داخل اتاق نرفتم چادر وروسریم رو در آوردم و روی مبل نشستم.دلم گریه میخواست ولی حال گریه نبود.دیگه از یه جایی به بعد گریه آرومت نمیکنه!
روی مبل نشستم و فکر کردم.به همه چیز! به خودم.به حاج کمیل.به گذشته و آدمهای دورو برم.به حرفهای پدرشوهرم که چقدر تیز و برا بود و روحم رو جریحه دار کرده بود.کاش آقام بود..کاش مادر داشتم! اگر اونها بودند شاید با من اینطوری رفتار نمیشد!!تنهایی موجب شد خیلی از حرفهای پدرشوهرم رو بهتر درک کنم.یک جمله ش مدام در ذهنم تکرار میشد! دختر توبه کار یتیم…
تسبیح رو از مچم باز کردم و روی سینه م فشردم.انگار الهام کنارم بود.تصورش میکردم که مقابلم روی اون مبل تک نفره نشسته و بهم لبخند میزنه.ومن معنی اون لبخند رو نمیفهمیدم.اینقدر در خیالات خودم محو بودم که نفهمیدم کی تصویر الهام جای خودش رو به تصویر زیبای حاج کمیل داد.او روی همان مبل نشسته بود و دستش رو زیر چانه اش گذاشته بود.اندوه از نگاهش می بارید.این رو در نور کم اتاق هم میشد فهمید.خیلی طول کشید تا سکوت رو شکست.
_معذرت میخوام!
🍁🌻ادامه دارد…
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#ڪپے_بدون_ذڪر_نام_نویسنده_اشڪال_شرعے_دارد.