🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۱۶۹
کی تموم میشه؟خدایا من به درک ولی حواست به آبرو وبچم باشه!کاش حاج کمیل آدرسم رو داشت.کاش یک جوری مطلعش کرده بودم میومد و به فریادم میرسید.
با اندک نایی که داشتم ساعت روی دیوار رو نگاه کردم.حاج کمیل حتما تا به الان کلاسش تموم شده بود.
حتما کلی به گوشیم زنگ زده بود و الان نگران حالم بود.اشکم از کنار چشمم لابه لای موهام غلتید.نسیم مقابلم زانو زد.چشمهاش کاسه ی خون بود و در دستش یک لیوان آب.لیوان رو روی زانوم گذاشت:
_بخور عسل..بخور تا یه بلایی سر بچه ت نیومده.من نمیخواستم بزنمت..
سرش رو روی زانوم گذاشت وهای های گریه کرد.
_عسل مسعود همه چیز من بود..از روزی که فهمیده نمیتونه راه بره دو بار خودکشی کرده. باهام یک کلمه هم حرف نمیزنه..عسل مامانم مامانم وقتی فهمید من وگرفتند از غصه ی آبروش و هرزگی من سکته کرد و مرد..عسل من خیلی بدبختم..خیلی..روز و شب کارم گریه ست..همه ش خواب مامانمو میبینم.اون بدبخت بود.اون از جوونیش که اسیر شهوترونیها و زن بازیهای پدر (فحش رکیک)شد اینم از عاقبت دخترش!!
اینقدر بلند بلند و از ماورای جان گریه میکرد که تن وگوش هر شنونده و بیننده ای میلرزید. مادر نسیم مرده بود؟!یعنی بیمار نبود؟! بخاطر تکونهای زانوم لیوان آب نقش زمین شد.زیر لب آهسته و با اشک گفتم:
_دیگه نمیدونم کدوم حرفت راسته کدوم حرفت دروغ..ولی بخاطرمسعود متاسفم. من نمیدونم جریان چیه؟نمیدونم چیشده.. ولی تقصیر من چی بوده نسیم؟؟ من اگه دنبال آزار تو بودم الان اینجا چیکار میکردم؟
🍃🌹🍃
نسیم همچنان گریه میکرد.با مشت به سینه ی خودش میکوبید ومیگفت:
_دیگه نمیخوام زنده باشم..دیگه نمیخوام….
سرم از درد میسوخت و حالت تهوع داشتم.خودم رو از روی مبل به طرف پایین سر دادم و بغلش کردم.او روی شونه هام بلند بلند گریه میکرد.تنم میلرزید. نمیتونستم آرومش کنم.سرش رو نوازش کردم و کنار گوشش آروم نجوا کردم:
_آروم نسیم آروم.. صدای گریه هات مسعود وبیشتر آزار میده. این سختیها اولشه..الان بدترین دردها درمان داره..
منو با ناراحتی کنار زد.زانوهاش رو بغل گرفت:
_باهام صمیمی نشو..ازت متنفرررم! اگه میبینی رو شونه ت گریه کردم از بی کسیه.اگه دیدی برات آب آوردم بخاطر اون توله سگیه که تو شکمت داری.. همتون تقاص پس میدید..از تو گرفته تا کامران!
پرسیدم:
_کامران چطوری این بلا رو سر مسعود آورد؟ الان کجاست.؟ زندانه؟!
لعنتی!!! دوباره یک سیگار دیگه..دست کرد توی پاکتش! خداروشکر پاکتش خالی بود.با حرص پاکت و پرت کرد گوشه ی دیگه ی خونه.گفت:
_اون بی شرف تبرئه شد.چون باباش حاجی بازاریه.عموهاش همه کله گنده اند. فقط براش دیه بریدن که اونم ارزشش به قیمت کل این بدبختیها نیست..
پرسیدم:
_کامران چطوری اینو زد که مسعود این بلا سرش اومد.؟
دستش رو با کلافگی لای موهاش برد و گفت:
_چندبار بهت بگم درگیر شدن؟! مسعود رفته بود اونجا با توپ پر! اون اولش آروم بود ولی بعد که مسعود بهش حمله کرد اونم کم نذاشت..بعد وقتی مسعود چاقو کشید اون هلش داد کمر مسعود محکم خورد به میز و میزم خورد به شیشه!! شیشه هم کلا خراب شد رو سر مسعود.
آه کشید:
_بیچاره مسعود! کاش میمرد وبه این روز نمی افتاد.
با احتیاط گفتم:
_خب اینکه تو تعریف میکنی جرم با مسعوده نه کامران! مسعود نباید میرفت سروقت اون..
او سرش رو با حرکتی سریع به سمتم چرخوند. چشمهاش از زیر موهای به هم ریخته ش پیدا بود.برق نفرت و انتقام از لای اون موها هم پیدا بود.وقتی حرف میزد دندونهاش کاملا پیدا میشد.
_یعنی پر روتر از تو آدم ندیدم! تو این شرایط داری وکالت کامران و به عهده میگیری میگی کی مقصره کی نیست؟؟ تو این شرایط که من دارم از غصه ی کارهای تو و اون عوضی می میرم؟؟؟
🍃🌹🍃
او خطرناک بود دچار جنون آنی میشد! تجربه ثابت کرده بود.ازش فاصله گرفتم و کمی عقب تر به دیوار تکیه زدم.گوشیم باهام یک قدم فاصله داشت.ولی تمام قطعاتش به گوشه ای پرت شده بود.دیگه توان یک مبارزه ی دیگه رو نداشتم.او زورش بیشتر از من بود چون من مجبور بودم محتاط تر عمل کنم تا بلایی سر بچه م نیاد.
فقط میخواستم سریع تر از اون خونه بیرون برم.با درماندگی التماس گفتم:
_نسیم من خیلی حالم بده.برو چادرم و بیار برم؟!!!!
🍁🌻ادامه دارد..
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#ڪپے_بدون_ذڪر_نام_نویسنده_اشڪال_شرعے_دارد.
- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
#ذکرروزجمعه
ــــ ـ بِھنٰامَت الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️
@shahidanbabak_mostafa🕊
#روزانهــ
زیارت عاشورا
به نیابت از شهید#محمدمعماریان♥🍃
1_11771772539.mp3
11.65M
#روزانهــ
زیارت عاشورا
به نیابت از شهید#محمدمعماریان♥🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا تو نیایی ..
دلم آسمان جمعیت است ..
که میگیرد اما نمیبارد ..
آقا جانم بیا ..💔
#آقاےقائم
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
تا تو نیایی .. دلم آسمان جمعیت است .. که میگیرد اما نمیبارد .. آقا جانم بیا ..💔 #آقاےقائم
نذارکهعادتبکنیم
بهغربتفراقتو
دنیامیفهمهآخرش
بایدبیادسراغتو...
#اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@shahidanbabak_mostafa🕊
'وأنَّ الله سيُعوِّضنا عَمَّا مَرَرْنا بِه'
وخداوندآنچهراکهبهماگذشتجبرانخواهد کرد....♥🙃 ️
#خداےمن
@shahidanbabak_mostafa🕊
اگربرایخداجنگمیكنیداحتیاجندارد بهمنودیگریگزارشكنید
گزارشرانگهداریدبرایقیامت
اگركاربرایخداستگفتنشبرایچه؟🌿
#شهیدحسینخرازی
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باهیچـکسممیـلسخننیست...
ولیـکن، توخارجازایـن
قاعـدهوفلسفہھایۍ... :)🦋
#شهید_بابک_نوری
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
باهیچـکسممیـلسخننیست... ولیـکن، توخارجازایـن قاعـدهوفلسفہھایۍ... :)🦋 #شهید_بابک_نوری @s
مادرشهید:موقععروسیدوستش
رفتهبودبهشتزهراعکسگرفتهبود.😅
گفتمدوستتعروسیکرده
چرارفتیمزارعکسگرفتی؟
گفتدوستمگفتهآدمنبایدتوخوشی
مُردنروفراموشکنه..😇
#عروسی
@shahidanbabak_mostafa
هیئتتمامشد...
همہرفتند؛وتوهنوزیڪگوشہ
نشستہایوگریہمیڪنی...💔
#یاصاحبالزمان🌿
@shahidanbabak_mostafa🕊
بارالها!
از هر لذّتى جز ياد تو
از هر آسايشى جز همدمى تو
از هر شادمانىاى جز نزديكى به تو
و از هر كارى جز فرمانبرىات
به درگاه تو آمرزش مىخواهم ..
#امامسجادعلیهالسلام📿
@shahidanbabak_mostafa🕊
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی تو دارند همه میمیرند...💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زندگی_بدون_امام_زمان_هرگز
@shahidanbabak_mostafa🕊
[سلامٌ علىٰ مَن كان في عيني كلُّ البشر،و لم أَطلُب مِنَ الله يوماً سواه...]
سلام بر کسی که
در چشمانم تمام دنیاست
و هیچگاه غیر از او را
از خدا نخواستم..♥️!
#حسین_جانم
@shahidanbabak_mostafa🕊
یکی از اصحاب امام سجاد علیه السلام فرمودند ..
وقتی کاروان یزید به شهر رسیدن رفتم سلام عرض کردم خدمت امام سجاد و سری به احترام خم کردم ..
امام تعجب کرد و گفت شما کی هستین چون از اول شهر همه به ما سنگ زدند و دشنام دادند فرمودم که من از شیعیان امام علی پدر بزرگ شما هستم ..
آیا کاری هست برایتان انجام بدم ..
فرمود آیا پارچه ای همراهت داری گفتم بله آقا برا چه میخواهی فرمود بنداز زیر زنجیر که به گردنم بسته شده آخه این آفتاب میزنه و گردنم بد میسوزه.. 💔
اصحاب پیامبر در بازار شام به اسارت میچرخوند ها ..
ناموس پیامبر حضرت زینب که سایه اش رو هم کسی ندیده بود عبدالله همسر حضرت زینب وقتی به خواستگاری رفت فرمود قسم میخورم اولین بار بود که چهره حضرت زینب رو میدیدم 💔
وقایع کربلا قابل گفتن نیست ..
فقط شما تصور کنید که چه کردند با عزیز دل پیامبر و اصحابش این کوفیان دنیا پرست ..
عده ای مست به میدان نبرد میرفتند..💔!
enc_17188939900742637773553.mp3
2.68M
#مداحــی
بی قرار کربلا
سید رضا نریمانی🎤
⭕️ارتش اسرائیل:
پهپادی که از یمن به سوی تلآویو شلیک شد، ساخت ایران است.
خسته نباشید واقعا از کجا فهمیدید 😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن:
عشقی که به گریه رسیده باشه
هرگز دروغ نبوده؛
امام حسین ِ عزیزم!
من برات خیلی گریه کردم، خیــــلی!!😭💔
#حسینجانم
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
میگن: عشقی که به گریه رسیده باشه هرگز دروغ نبوده؛ امام حسین ِ عزیزم! من برات خیلی گریه کردم، خیــ
داشتندبهسویجهنممیبردنش!
قطعامیدکردهبود..
ناگهانبهدلشافتادکهاویکباربرایحسین
گریهکردهبود..!
ناخودآگاهبهزبانآورد"یااباعبدالله"
دستهایشراولکردندماتماندوگفت!
-کسیجوابمراندادچرارفتید؟؟
+اگربخشیدهنشدهبودینمیتوانستی
بگوییاباعبدالله..❤️🩹🥺
#حسینجانم
@shahidanbabak_mostafa🕊
سلام دوستان ما خودسازی داریم و چهله زیارت عاشورا داریم تا اربعین خیلی خوب هست و این چهل روز رو فقط برای خدا باید باشیم هر کی میخواد شرکت کنه و انجام بده به کانال خودسازی اضافه بشه 🌿
بسمربالنور...✨
سلام رفیق!✋🏻حال و احوالت چطوره؟🌿
همین که اینجایی بدون انتخاب شده ی خدا و شهدا هستی که همچین توفیق عظیمی نصیبت شده😍...
این کانال زیر نظر کانال رسمی شهیدان مصطفی بابک قلبها هست.♥️
خیلیخوشآمدیدیارانامامزمان(عج)
🕊
https://eitaa.com/khodsaziiiiii