🌹شهید احمد کاظمی مى گفت:
شهید حسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم.
گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟
گفت: نه، ولی مطمئنم
چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم فرشته ای دیدم که اسمهای شهدا را مى نويسد تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید.
به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟
یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود.
تا این در ذهنم آمد زمین خوردم چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم اما دیگر وابستگی ندارم اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم...
#شهیدحسین_خرازی🌸
@shahidanbabak_mostafa🕊
بعد از قطع شدن دستش
دکتر ۴۵ روز بهش استراحت داده بود.
آوردیمش خانه؛ عصر نشده گفت:
«بابا، من حوصلهم سر رفته..» گفتم:
«چیکار کنم بابا؟» گفت:«منو ببر سپاه،
میخوام بچهها رو ببینم» بردمش..
تا ساعت ده شب خبری نشد ازش.
ساعت ده تلفن کرد گفت:
«من اهوازم؛ بیزحمت داروهام رو
بدید یکی از بچهها برام بیاره ..!
#شهیدحسین_خرازی 🌿
@shahidanbabak_mostafa🕊
ايشٰان لِبٰاس پٰاسدارى كَمتَر به تَنَش مى كَرْد و اَكثَراً لِبٰاس بَسيجى مى پوشيد...
مَثلاً مَن خودَمْ لِبٰاس پاسدٰارى ميپوشيدَم اَمّٰا ايشٰان لِبٰاس خٰاكى ميپوشيد..
به او مى گُفتَمْ آقٰاى خَرّٰازى شُمٰا چِرٰالِبٰاسِ پٰاسدٰارى نِميپوشيد..؟
گٰفت ميخوٰاهَم بَسيجى هٰامَرٰابِعُنوٰانِ فَرمٰانده نَشْنٰاسَنْد..
#شهيدحسين_خرازى🤍🌱
@shahidanbabak_mostafa🕊
وسطِ عملیات زیرِ آتش فرقی برایش
نداشت! اذان که میشد میگفت:
«من میرم موقعیت الله»
#شهیدحسین_خرازی♥️
#نمازاول_وقت
@shahidanbabak_mostafa🕊