eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
5.9هزار دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
10.2هزار ویدیو
49 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khadem_87 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
شیعه به دنیا آمدیم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیـــــم... @shahidanbabak_mostafa🕊
آماده شهادت بودن با آرزوی ِشهادت داشتن ، فرق می‌کند .. @shahidanbabak_mostafa🕊
آنانکه؛ درب خانه تورا.. زدند،بردند...✨ "بٰابُڪ‌َمَفتُوح‌ٌلِلرّٰاغِبینَ" فرازی از دعای @shahidanbabak_mostafa🕊
نزدیک مراسم محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امشب کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» یعنی گویا تمام لحظات زندگی، یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود..🙂♥️ همسر @shahidanbabak_mostafa🕊
یک‌دختردوساله‌داشت‌به‌نام‌کوثر دخترش‌راخیلی‌دوست‌داشت.طوری که‌هرباربه‌پدریادوستانش‌زنگ‌میـزد؛ کلی‌ازکوثرتعریف‌میکرد.یکبارکه‌ازمنطقه برگشته‌بود،گفت:"بعضی‌وقتهاکه‌درتیررس تکفیری‌هاگیرمی‌افتیم،مجبوریم‌مسافتی‌از یک‌دیوارتادیواردیگررابدویم.درآن‌مسافـت چندمتری‌کوثرمی‌آیدجلوی‌چشمم."فهمیده بودکه‌بااین‌وابستگی‌هاکسی نمیشود. دفعـه‌آخـری‌که‌میخـواست‌به‌عملیـات‌برودبه دوستش‌گفته‌بود:«این‌باردیگرازکوثرم‌گذشتم..💔» 🌸 @shahidanbabak_mostafa🕊
مگه‌سربازبیخیال‌میگیره‌تو جنگ‌میخوابه؟!تکلیف‌شرعی ماهادفاع‌ازانقلابه؛وظیفه‌ی خواهراتوی‌این‌نبرد♥! 🌸 @shahidanbabak_mostafa🕊
یک‌دختردوساله‌داشت‌به‌نام‌کوثر دخترش‌راخیلی‌دوست‌داشت.طوری که‌هرباربه‌پدریادوستانش‌زنگ‌میـزد؛ کلی‌ازکوثرتعریف‌میکرد.یکبارکه‌ازمنطقه برگشته‌بود،گفت:"بعضی‌وقتهاکه‌درتیررس تکفیری‌هاگیرمی‌افتیم،مجبوریم‌مسافتی‌از یک‌دیوارتادیواردیگررابدویم.درآن‌مسافـت چندمتری‌کوثرمی‌آیدجلوی‌چشمم."فهمیده بودکه‌بااین‌وابستگی‌هاکسی نمیشود. دفعـه‌آخـری‌که‌میخـواست‌به‌عملیـات‌برودبه دوستش‌گفته‌بود:«این‌باردیگرازکوثرم‌گذشتم..💔» 🌸 @shahidanbabak_mostafa🕊