کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
#زیبایمن.🕊:-"
🌹اولش با یه شباهت شروع شد...
عکس ڪامپیوترش شھید رسول خلیلی بود
بھش گفتم چقدر تو خودخواهی محمدرضا
خستھ شدیم از بس دیدیمت
چرا عڪس خودتو گذاشتی صفحھ ڪامپیوترت؟
گفت دیدی اشتباه گرفتی
این عڪسِ من نیست شھید رسول خلیلیِ :)
🌹#شهید_محمدرضا_دهقانامیری
روز مَـــرد نداشتند...
لیکـن روزها را مَـــردانـه ساختند!✨
تنهـا جورابشان سـوراخ نبود...
که پـیکــری سـوراخ شده از گلـوله و ترکـش داشتند!❤️🩹
#شهیدانه
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_۱۲
انقدر شوکه شده بودم که توانایی بلند شدن نداشتم...
پلک نمیزدم و فقط به دیوار خیره شده بودم...
لب هام از شدت ناراحتی خشک شده بود.چشمام پر از اشک شد و قطره قطره ریخت روی گونه هام.یه قطره اشک ریخت روی دستم یه دفعه به خودم اومدم دستمو پاک کردم بغضمو قورت دادم.یه نفس عمیق کشیدم.و یواش و بی حوصله از روی زمین بلند شدم.انقدر فکرم درگیر بود که متوجه کارام نبودم.
رفتم سمت آشپز خونه شیر آبو باز کردم بعد از چند ثانیه دوباره بستم.اومدم داخل پذیرایی جانمازمو جمع کردم گذاشتم توی اتاقم و دوباره رفتم سمت آشپز خونه شیر آبو باز کردم و دستو صورتمو شستم.رفتم کنار پنجره.هوا دیگه رو به روشنی بود...
از پشت پنجره نگاهم افتاد به ماشین علی...ماشینش هنوز جلوی در بود و این نشون میداد که هنوز نرفته...چشممو دوختم به پنجره ی اتاقش.شاید اونم الان بیدار باشه.کاش میشد زمان برگرده.
چشمم خورد به در خونه روز اولی که علی برای سال پدربزرگش برامون آش نذری آورد...مزه ی اون آش هنوز زیر زبونمه.حالا من باید برای دلم آش پشت پا بپزم...علی با رفتنش از تهران...تموم منو نابود میکنه.انقدر درگیر فکرم بودم که متوجه ایستادن مادربزرگ کنارم نشدم.بهم نزدیک تر شد دستشو گذاشت روی شونه هام سرمو انداختم پایین نفس عمیقی کشیدم.مادربزرگ به نشونه ی هم دردی شونه هامو فشار داد.بینمون فقط سکوت بودو سکوت...
بعد از چند ثانیه مادر بزرگ سکوت غمگینو شکست با صدای آروم و خسته گفت:
-بسه عزیزم هرچی بود گذشت...
رو به مادر بزرگ کردم و جوابش فقط نگاه های تلخ و ناراحت من بود.مادربزرگ آهی کشید و رفت...
منم بانگاه آخر به پنجره ی اتاق علی زیر لب زمزمه کردم.چه سرنوشت تلخی...
بعد هم با قدم های آروم رفتم سمت اتاقم.درو بستم روی تخت دراز کشیدم.خیره به سقف شدم.هنوز هم شوکه بودم.
بعد از چند دقیقه بغض اومد سراغم پتورو کشیدم روی سرم و چشمامو بستم...
#ادامہ_دارد...
- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
ــــ ـ بِھنٰامَت یا قاضی الحاجات 🌸
۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
زیارت عاشورا🌸
به نیابت از شهید ابراهیم همت💞
#حدیث
امام محمد باقر ( ع) فرمودند:
✔️هر كس با خانوادهاش خوشرفتار
باشد، بر عمرش افزوده میگردد ...😊
"بحارالانوار، ج ۷۵ ، ص ۱۷۵"
-امیرالمومنینعلیهالسلام:
با کسی که بدی هایت را به ذهن میسپارد
و خوبی هایت را فراموش میکند؛
دوستی نکن!!
-غررالحکم،حدیث۶۸۳۹
-یَا حَسَنَ الصُّحْبَةِ
ای خدایِ خوش رفآقت..♥️
+اگه به من بود میگفتم اسم
اعظمِ خدا همینه:)
#خدایخوبم-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ندیده دل به تو دادم
چی میشه رو تو ببینم...💚
-الهمعجللولیکالفرج-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❪دَست مےگیرَد وَ دِݪ مےبَرَد وَ مےبَخشَد؛
این #حسن کیست کِه اینگونِه عَطایی دارَد❫
#شڪرخداڪہزیرسایہحسنیم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلِ من تنگِ همین یک لبخنـــد
و تـــو در خنده مستانه خود میگـذری..
نوشِ جانت امـا گاه گاهـی
به دلِ خسته ما هم نظــری:))💔
#داداشجـانمـا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این که دلتنگ توام اقرار میخواهد مگر؟! 🙂💔
کاشروزیبرسه،کهبههمهمژهبدیم..
یوسففاطمهآمد!! دیدی؟!
منسلامشکردم:))
پاسخمداد ، امامپاسخشطوریبود
باخودمزمزمهکردمکهامام..
میشناسدمگراینبیسروبیسامانرا؟!
وشنیدمفرمود :
توهمانیکه«فـــرج»میخواندی:))
#امامزمان . .❤️🩹
و اگر از تپش افتاد دلم ؛
ببریدش به ملاقات رضا🌱 :))
#السلامعلیکیاضامنِآهو♥️
#شایدتلنگر❗️
شیطان دائماً مارا به شتابزدگی وادار میکند چون اگر آدم آرام باشد، غالباً درست تشخیص
میدهد و دقیق عمل میکند.
عجله پای ثابت غالب اشتباهات ماست.
[ استادپناهیان🌿 ]
هفت میلیارد نفر برات نخوان
ولی اون بالایی برات بخواد کافیه :))
#خداۍخوبِمن♥️