شـھیـــــــدانــــــہ
🌱🔸﷽🔸🌱 #معرفــــے_شھـیــــد↯↯ ●نام ⇦داوود نریمیسا ○نام پدر ⇦ داریوش ●تاریخ تولد ⇦ ۱۳۶۲/۲/۲۲ ○محل ت
🔺~🔺
#بــربــال_سخــــــن🔻
💠《آرزو داشتم خداوند فرزند پسري به من بدهد تا اسم او را داود (خوش صدا) بگذارم و مداح اهل بيت(ع) شود.》
🔸 داود در خانه امام حسين(ع) تربيت شد. زيرا از همان بچگي وقتي پشت دسته عزاداريها نوحه خواني ميكردم او در گهواره علي اصغر همراهم بود. مداح بيادعا و مظلومي بود. بيشتر دعا ميخواند و فكر كنم به اندازه موهاي سرش زيارت عاشورا را خوانده بود.
💠 از طفوليت به حرام و حلال توجه داشت. اگر صداي موسيقي بلند ميشد ميرفت و آن را خاموش ميكرد. اما اگر صداي نوحه و مداحي بلند بود كامل گوش ميداد. فرزندان برادرم بعد از فوت برادرم در منزل ما بزرگ شدند و داود براي اينكه دل آنها را نشكند به زبان آنها مرا عمو صدا ميكرد.
🔸 اينقدر خوب بود كه حتي براي دشمنش بد نميخواست. اگر كسي او را ناراحت ميكرد به جاي تلافي و نفرين برايش دعا ميكرد كه خدا هدايتش كند. براي پدر و مادر احترام خاصي قائل بود. اگر از دست ما ناراحت ميشد جسارت نميكرد.
💠شايد اين حسن اخلاقش از شيري باشد كه مادرش با وضو به او ميداد. من به خاطر شغل نظاميام مدام در مأموريت بودم. به همين دليل خيلي كنار هم نبوديم اما در همان مدت كوتاه بودنم سعي ميكردم بيشتر وقتم را با خانواده بگذرانم.
🔸يادم است وقتي من از مأموريت برميگشتم، داود غريبي و گريه ميكرد اما دوباره كه ميخواستم به مأموريت بروم اينبار به خاطر رفتنم گريه ميكرد.
*(راوےپــــدرشھیــــد)*
🔻مــــــدافــــع حــــــرم
#شــھیــــدداوود_نــریمیــــسا🌸🍃
《ســالــــروزولادتــــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#شهیـــــدانہ
💖خاص بودن یعنی⇩⇩
بـا شهـــــــدا بودن
در مسیر شهـدا بودن
عطر شهـــــدا را داشتن
رنـــگ شهــــــدا را داشتن
اخلاص شهـــــــدا را داشتن
مورد عنـــــایت شهـــــدا بودن
تـا در دام #شهــــــــــادت افتادن
نه در دام دنیــــــا و شیطان افتادن!!
#التماس_دعای_شهادت
#مهر_شهادت_پای_دلاتون
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاهوچهار 👈این داستان⇦《 کفشهای بزرگتر 》 ــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوپنجاهوپنج
👈این داستان⇦《 چهارمین نفر 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎نفسم بند اومد ... همون حسی رو که تا اون لحظه داشتم... و تمام معذب بودنم شدت گرفت ...
- ۲۱ سال
🔸نگاهش با حالت خاصی چرخید سمت علیمرادی ... و من نگاهم رو از روی هر دوشون چرخوندم ... میترسیدم نگاه و چهره پدرم رو توی چهرهشون ببینم ...
🔹اولین نفر وارد اتاق شد ... محکمتر از اون ... من توی قلبم بسم الله گفتم و توکل کردم ... حس میکردم اگر الان اون طرف میز نشسته بودم ... کمتر خورد میشدم و روم فشار میاومد ...😔
🔻یکی پس از دیگری وارد میشدن ... هر نفر بین ۲۰ تا ۳۰ دقیقه ... و من، تمام مدت ساکت بودم ... دقیق گوش میدادم و نگاه میکردم ... بدون اینکه از روشون چشم بردارم...
💢میدونستم برای چی ازم خواستن برم ... هر چند، بعید میدونستم بودنم به درد بخوره اما با همه وجود روی کار متمرکز شدم ... در ازای وقتی که اونجا گذاشته بودم، مسئول بودم ...
این روند تا اذان ظهر ادامه داشت ... از اذان، حدود یه ساعت وقت استراحت داشتیم ...🍃✨
🍀بعد از نماز، ده دقیقهای بیشتر توی سالن و فضای بیرون اتاق کنفرانس موندم ... وقتی برگشتم داشتن در مورد افراد... شخصیتها، نقاط و قوت و ضعف ... و خصوصیاتشون حرف میزدن ... نفر سوم بودن که من وارد شدم ...
🔹آقای علیمرادی برگشت سمت من ...
- نظر شما چیه آقای فضلی؟ ... تمام مدت مصاحبه هم ساکت بودید ...
- فکر میکنم در برابر اساتید و افراد خبرهای مثل شما ... حرف من مثل کوبیدن روی طبل خالی باشه ... جز صدای بلندش چیز دیگهای برای عرضه نداره ...😁
🔹کسی که کنار علیمرادی نشسته بود، خندید ... اشکال نداره ... حداقلش اینه که قدرت و تواناییت رو میسنجی ... اگر اشکالی داشته باشی متوجه میشی ... و میتونی از نقاط قوتت تفکیکشون کنی ...😐
💠حرفش خیلی عاقلانه بود ... هر چند حس یه طبل تو خالی رو داشتم که قرار بود صداش توی فضا بپیچه ...
برگهها رو برداشتم و شروع کردم ... تمام مواردی رو که از اون افراد به دست آورده بودم ... از شخصیت تا هر چیز دیگهای که به نظرم میرسید ...
🔻زیر چشمی بهشون نگاه میکردم تا هر وقت حس کردم ... دیگه واقعا جا داره هیچی نگم ... همون جا ساکت بشم ... اما اونها خیلی دقیق گوش میکردن ... تا اینکه به نفر چهارم رسید ...😳
🔸تمام خصوصیات رو یکی پس از دیگری شمردم ... ولی نظرم برای پذیرشش منفی بود ... تا این جمله از دهنم خارج شد ... آقای افخم ... همون کسی که سنم رو پرسیده بود ... با حالت جدیای بهم نگاه کرد ...😳
🔻شما برای این شخص، خصوصیات و نقاط مثبت زیادی رو مطرح کردید ... به درست یا غلط تشخیصتون کاری ندارم ... ولی چرا علیرغم تمام این خصوصیات، پیشنهاد رد کردنش رو میدید⁉️ ...
🔹نگاهش به شدت، محکم و بی پروا بود ... نگاهی که حتی یک لحظه هم ... اون رو از روی من برنمیداشت ...😳😳
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔷🔹🔹
#معـــــرفے_شهیـــــد
●نام⇦ محمـــــد ناظـــــری
●تولد⇦ ۲۸ مهٔ ۱۹۵۵
●شهادت⇦ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
●محل تولد⇦ تهران
●مزار شهیـــد⇦ بهشت زهرای تهران
■درجه⇦ دریادار دوم پاسدار
🔻محل شهادت: بندر لنگه، ایران
🔺فرمانده و بنیانگذار یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه پاسداران، مرکز آموزش هوابرد سپاه و از بنیانگذاران دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه بود.
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ محمـــــد ناظـــــری ●تولد⇦ ۲۸ مهٔ ۱۹۵۵ ●شهادت⇦ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
✨﷽✨
#زندگے_نامه
🔷 آنچه حاج محمد (ناظری) روی آن تاکید بسیاری داشت، پیروی مطلق و بی چون و چرا از ولی فقیه بود و ما فرزندان او قول میدهیم راه سردار ناظری را ادامه داده و این پرچم را زیر سایه ولایت فقیه، هرکجا که لازم باشد به زمین بکوبیم.
🔹سردار محمد ناظری در سالهای گذشته و به واسطه حضور در مستند مسابقه فرمانده شبکه افق، مورد توجه مردم قرار گرفته بود و در سه فصل تولید شده از این مستند مسابقه بعنوان فرمانده ارشد حضور داشت.
🔹سردار محمد ناظری دو شب قبل و بعد از انجام آموزشهای روزمره و پس از سخنرانی در بندر لنگه در جزیره فارور خلیج فارس بر اثر عارضه شیمیایی که از جنگ تحمیلی به جای مانده بود، دچار ایست قلبی ناگهانی میشود و تلاش پزشکان برای احیای این رزمنده دلاور تا نیمه شب ادامه مییابد که متأسفانه به نتیجه نرسیده و سردار محمد ناظری بعد از عمری خدمت خالصانه و دلاورانه به سرزمین مقدس ایران همزمان با میلاد حضرت سیدالشهدا و قمر بنی هاشم علیهما السلام به درجه رفیع شهادت میرسد.
▫️ســـــردار والامقام▫️
#شهیــد_محمـــــد_ناظـــــری🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌸 ﷽ 🌸
#طنـــــز_جبھـــــہ
♨️ آفتابه مهاجم
🔹بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت میدوید؛ صدای سوتی شنید و دراز کشید، آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود.😳
🔹برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم داشت تکرار میکرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است.
🔻موقع دویدن باد میپیچید تو لوله آفتابه سوت میکشید. 😂
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
#طنز
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_هفتادوپنجم
《 عشق یا هوس 》
🖇مغزم از کار افتاده بود و گیج میخوردم … حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقهمند شده بودم… اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا… 😔
🔹به زحمت ذهنم رو جمع کردم … بعد از حرفهایی که اون روز زدیم … فکر میکردم …
▫️دیگه صدام در نیومد …
🔸نمیتونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرفهای شما از یک طرف … و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو میخورد …تمام عقل و افکارم رو بهم میریخت … گاهی به شدت از شما متنفر میشدم … و به خاطر علاقهای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت میکردم … اما اراده خدا به سمت دیگهای بود …
🔻همون حرفها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم …اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژیهای فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمیتونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم …
🔹دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد …
🔸من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … که به رسم اسلام … از شما خواستگاری میکنم … 💞
🔻هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم … اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست…
❤️عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم …
و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم … در کنار تمام اهانتهایی که به شما و تفکر شما کردم … و شما صبورانه برخورد کردید … من هرگز نباید به پدرتون اهانت می کردم … 😔😔
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
May 11
4_5963273137981228232.mp3
18.75M
🎧🎧🎧
🎤#مداحی_شور⇧
🎙کربلایی #وحیدشڪری
《روزایی که روزه دارم 》
#پیشنهـــــاد_دانلــــــود💯
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
6285548_574.mp3
8.51M
🍃✨🍃✨🍃
💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧
《تندخوانی》
◀️ #جزء_هفتم
🎙 استاد #معتز_آقایی
✨التماس دعا✨
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 ويَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۚ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ
🍃 و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دادهاند میپذیرد و از فضل خود بر آنها میافزاید؛ امّا برای کافران عذاب شدیدی است!
#سوره_شوری_آیه_۲۶
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
May 11
شـھیـــــــدانــــــہ
🌸🔸🕊 #مــعــرفــــےشـھیــــــد👇 ♦️نــام ⇦میثممدواری ♢نـام پـدر ⇦ریحــــان ♦️تـاریخ تـولـد ⇦۱۳۶۳/
🔺~🔺
#فــــرازےازوصیتنــــامــــہ⇩⇩
♡《 #یا_زینب_کبری سلام الله علیها بنت حیدرالکرار اسم شما شفا است اسم شما راه گشا است اسم شما بانوی ایثار و اقتدار که می آید چهار ستون بدن من حقیر می لرزد که من سگ رو سیاه که باشم که بخواهم جان نا قابل خود را در راه حرم امن شما تقدیم کنم.》
🔻 بی بی جان من حقیر رو سیاه و آلوده دستانم خالی است و چیزی ندارم(عملی ندارم که راه گشا در روز قیامت باشد ) که در طبق اخلاص قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر شما قبول فرمائید رو سفید خواهم شد و اگر نه که من رو سیاه و خسران زده هستم.
🔻 《فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام شوم (غیرت الله ) مدافع حرم شما بودن افتخار ماست و مدال افتخار است زیرا راه شما و راه آل الله راه نجات است( #انالحسینمصباحالهدیوالسفینهالنجاه ) در این راه و امتحان سخت الهی صمیمانه و عاجزانه به دعای خیر تمام کسانی که ذره ای و کمتر از ذره ای به گردن من روسیاه حق دارند احتیاج مبرم دارم، ان شاءالله که بتوانم سرباز خوبی برای ولایت فقیه حضرت #آیتاللهامامخامنهای (حفظ ) باشم...》♡
▓مــــدافــــعحــــرمـ↯↯
#شهیــــدمیثــــممــدواری
《ســــالــــروزولادتــــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌹🍃
#معــرفــــے_شھیــــد↯↯
🔸نــام⇦مسعــودارشــــادے
🔹نــامپــــدر⇦جــــواد
🔸تاریخ تولد ⇦1341/02/12
🔹تاریخ شهادت ⇦1365/02/23
🔸مکان شــهادت ⇦ مجــنون
🔹مسئولیت⇦معاونفرماندهگردان ـ ادوات
🔸گلزار ⇦بهشترضا(ع) مشهد مقدس
🔘➼┅══┅┅───┄
#فــــرازےازوصیتنــــامــــہ⇩⇩
♡《«خواهران عزیزم، زندگی زنان اسلام، حضرت خدیجه (س)، حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) را سرمشق خود قرار دهید و به خود ببالید که در جهان پیرو مکتب اسوه هایی چون فاطمه (س) هستید. زینب وار رسالت خویش را به پایان برسانید که بتوانید در نزد پروردگار خویش سربلند و سرافراز باشید.»》♡
فــــرمانــــدهوالامقــــام⇩
#شهیــــــدمسعــــودارشــــادے❤️🍃
《ســــالــــروزشــھــــادتــــــ🕯》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاهوپنج 👈این داستان⇦《 چهارمین نفر 》 ــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوپنجاهوشش
👈این داستان⇦《 سنجش یا چالش... 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید ... طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد ...
- چقدر سخت میگیری به این جوون ... تا اینجا که تشخیصش قابل تأمل بوده ...🤔
🔹افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی ...
- تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست... که خیلی راحت، افراد بیتجربه واردش بشن ... قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم ... اما میخوام بدونم چی تو چنته داره ...😳
🔸پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم... تا دیدم نسبت به آقای افخم واضحتر بشه ...
🔻نفر چهارم شدید حالت عصبی داره ... سعی میکنه خودش رو کنترل کنه ... و این حالت رو پشت خندههاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی میکنه ... علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه ... اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده ...✨
💢شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید ... افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن ... افراد عصبی، نه تنها نمیتونن همیشه با دقت بالا کار کنن ... و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن ... بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تأثیر میگذاره ... و افراد زیر دستشون رو هم عصبی میکنن ...
🔹لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد 😊... و سرش چرخید سمت افخم ...
آقای افخم چند لحظه صبر کرد ... حالت نگاهش عوض شد...
🔸از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ ... طبیعتا برای مصاحبه اومده ... و یکی از مصاحبهگرها هم از خودش کوچکتره ... فکر نمیکنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی میکنه؟ ... و واکنش خندیدن توی این حالت میتونه طبیعی باشه‼️ ...
🔻نمیدونستم، سوالش حقیقیه؟ ... قصد سنجیدن من رو داره یا ... فقط میخواد من رو به چالش بکشه؟ ...
حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد میکرد ... از طرفی چهرهاش طوری بود که نمیشد فهمید واقعا به چی داره فکر میکنه ...😳
💢توی اون لحظات کوتاه ... مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین میکرد ... و به جوابهای مختلف ... متناسب با دریافتهای مختلفی که داشتم فکر میکرد ... که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست ...⚡️
🔹حق با این جوانه ... من، نفر چهارم رو از قبل میشناسم... باهاش برخورد داشتم ... ایشون نه تنها عصبیه ... که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک ... هیچ ابایی نداره ... ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است ...
💢چرخید سمت من ...
- چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی⁉️...
نمیدونستم چی بگم ... شاید مطالعه زیاد داشتم ... اما علم من، از خودم نبود ... به چهره آدمها که نگاه میکردم... انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند ...🍃✨
🔻چند دقیقه بعد، سری بعدی مصاحبهها شروع شد ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1