eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ #دلنوشتـــــہ_دخترشهید 🔶 بابای مهربان   دلمان برایت تنگ شده است اما وقتی به یاد حضرت رقیه و سکینه(علیهما السلام) می‌افتیم و سر مزارت می‌آئیم قلبمان آرام میگیرد 🔸خدا رو شاکریم که با ایثار و فداکاری افرادی همچون شما سایه پدران بر سر فرزندانشان می‌باشد و وقتی آرامش و امنیت کشورمان رو میبینیم به شما قهرمانان افتخار میکنیم. 🔸پدر عزیزمان امیدواریم باعث سرفرازی شما باشیم تا شفاعت شما نیز شامل حال ما گردد 🔸تا همیشه عمرمان در قلبمان جای داری و همیشه یاد و خاطرت برایمان زنده است ❣ #دوستت_داریم❣ ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیــد_علیرضـــــا_بابایـــــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #ازدواج_به_سبک_شهدا 💞در دومین دیدار‌مان به من گفت دوست دارم مثل همسر شهید تجلایی برای من در لحظه #عقد از خداوند شهادت بخواهی. شهادت صحبت همیشگی ما بود از جلسه اول #خواستگاری تا لحظه آخری ڪه با هم بودیم در مورد شهادتش و تنها ماندن من حرف بود. 💞 #مهریه من یك حج بود ڪه تصمیم گرفتیم نرویم تا نابودی آل‌سعود بعد ۱۴ سڪه به نیت ۱۴ معصوم. در اولین روز از رجب عقد كردیم و در ۲۱ مرداد ۹۲ بعد از ۱۴ ماه زندگی‌مان را آغاز ڪردیم 💞سر سفره عقد چند باری در گوشم گفت ڪه #آرزویم یادت نرود، دعا ڪن شهید بشوم و برایم سخت بود ڪه این دعا را بڪنم. هرچند خودم را قانع ڪرده بودم ڪه شهادت #بهترین نوع ترك دنیاست و تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی‌افتد 💞فردای روز عقد ڪه پنج‌شنبه بود رفتیم گلزار شهدای تبریز، آنجا با خودم كلنجار می‌رفتم ڪه برایش بخواهم یا نه؟ بعد با خودم گفتم الان ڪه بین این مزارها راه می‌روم اگر شهیدی هم‌ اسم صادقم دیدم مصرانه برایش شهادت بخواهم دقیقاً در همین فكر بودم كه روبه‌رویم شهیدی هم‌ اسم صادق دیدم. نشستم و فاتحه‌ای خواندم و گریه ڪردم. راوی 👈 همسر شهید #جانباز_فتنه۸۸ #مدافع_حرم #شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه‌وهفت 👈این داستان⇦《 چند مرده حلاجی 》 ـــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 خارج از گود 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حس کردم دقیق زدم وسط خال ... می‌خواستم مطمئن بشم در همون جهت، بحث ادامه پیدا می‌کنه ... - در عین اینکه پیشنهاد خوبیه ... فکر می‌کنم برای من که خیلی بی‌تجربه‌ام ورود تو این زمینه کار درستی نباشه ...😔 🔹ماشین رو کشید کنار و خاموش کرد ... من بیست ساله مرتضی رو می‌شناسم ... فوق‌العاده قبولش دارم ... نه همین طوری کاری می‌کنه نه همین طوری تصمیم می‌گیره ... نقاط ضعف و قوت افراد رو می‌سنجه ... و اگر طرف، پتانسیل داشته باشه دستش رو می‌گیره ... اینکه بهت چنین پیشنهادی داده، شک نکن که مطمئنه از پسش برمیای ...😊😊 ▫️سکوت کرد ... - به نظر حرف‌تون اما داره ... 🔸چند لحظه بهم نگاه کرد ... - ولی تو به درد اونجا نمی‌خوری ... نه اینکه پتانسیل و استعدادش رو نداشته باشی ... اتفاقا اگر بخوای کار کنی جای خیلی خوبیه ... ولی استعدادت مهار میشه ... تو روحیه تاثیرگزاری جمعی داری ... می‌تونی توی محیط و اطرافت تغییر ایجاد کنی و اون رو مدیریت کنی ... بودن کنار مرتضی بهت جسارت و قدرت عمل میده ... مخصوصا که پدرانه حواسش به همه هست ... اما بازم میگم اونجا جای تو نیست ... 🔻خیلی آروم به تک تک جملات و حرف‌هاش گوش می‌کردم... - قاعدتا انتخاب همیشه بین دو گزینه است ... فکر می‌کنید کجا جای منه؟ ... - فقط با بچه مذهبی‌ها می پری؟ ... یا سابقه فعالیت با همه قشری رو داری⁉️... 💠ناخودآگاه خنده‌ام گرفت ... - رزومه‌ای بهش نگاه کنید؛ نه ... سابقه فعالیت با همه قشر رو ندارم ... مثل همینجا که عملا این اولین سابقه رسمی مصاحبه من بود ... اما نبوده که فقط با بچه مذهبی و هیئتی هم صحبت باشم ... نون گندم هم خوردیم ...😊 💢بلند خندید ... - اون رو که می‌گفتی صفر کیلومتری ... این شد ... این یکی رو که میگی خارج از گود هم نبودی ... حالا مرد و مردونه ... صادقانه می‌پرسم جواب بده ... وضع مالیت چطوره⁉️ ... 💠چند لحظه جدی بهش نگاه کردم ... مغزم داشت همه چیز رو همزمان محاسبه می‌کرد ... شرایط و موقعیت ... چیزهایی رو که ممکن بود ندونم ... و ... اونقدر که حس کردم الان می‌سوزه ... داشتم قدم‌هایی بزرگتر ظرفیتی که فکرش رو می‌کردم برمی‌داشتم ... 💢بستگی داره ... به اینکه سوالتون واسه کار فی سبیل الله باشه ... یا چیزی که من اهلش نباشم ...🍃✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #فرازےازوصیتـــــنامہ 💠 من بی‌قرارم!! آتشی در دل من است که مرا بی‌تاب کرده است به هیچ چیز دیگر آرامش پیدا نمی‌کنم مگر به لقاء تو ای خدا، محبوب عزیز. ▫️مدافـــــع وطـــــن▫️ #شهیــد_عزیـــــزالله_بهمنـــــی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خاطراٺ 🔻محمدحسین صدرزاده، برادر شهید، عکس‌خاطره انگیزی از سال ۷۶ منتشر کرده است. در عکس، محمد حسین، مصطفی را روی دو دست بغل کرده است.  🔻محمدحسین از خاطره جای مانده در عکس برادر شهیدش می‌گوید: سال ۷۶ بابام جیره سپاه رو گرفته بود پوتیناش کوچیک بود؛ ساقش رو کوتاه کرد و به مصطفی داد. مصطفی شروع کرد غر زدن که من کفش اینجوری نمیخواهم که بابام به حرفش گوش نداد. 🔻فردا صبحش مصطفی با همان پوتینها رفت مدرسه و در راه زمین خورد و نیسان حمل شیر از روی پاشنه پای چپش رد شد. پایش شکست و دکتر گفت خدا را شکر کنید پوتین پاش بود و گرنه استخوانهای پاش خرد می‌شد. 💢 عکس پایین به نقل از همرزم شهید (ابوعلی): عکس پایینی هم مربوط به پارساله که تو عملیات دیرالعدس تیر، تیربار دشمن به پاش (سید مصطفی) خورد و برای بار ششم جانباز شد... ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیــد_مصطفـــــی_صـــــدرزاده🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
💫﷽💫 ‌فرازی از #وصیتنامـــــہ ✍ فرزندانم در زندگی خمس و زکات را فراموش نکنید که من هر چیزی از این دنیا دارم از خمس و زکات و کمک به دیگران است، خدایا این دو گل محمدی را حفظ کن و برای همسرم نگه دار... ▫️ مدافـــع حــــرم ▫️ #شهیــد_جمـــــال_رضـــــی🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌸 ﷽ 🌸 🔰 نماز تن‌هایی ✨نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده،😂 بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد. ✨وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمی‌آیی برویم نماز؟»🍃✨ ✨پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» ✨آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.😳😳 ✨و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... 😳😳😊 ✨و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند😁😁 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #دلنــوشتــــــــــہ ما روزه‌دارها همه یاد لب تشنه توایم ای تشنه لب‌تر از همه‌ی تشنه‌ها حسیـــــن... #رمضان #لحظات_سبز_افطار ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #زندگی_به_سبک_شهدا 🔶 غروب ماه رمضان بود ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی یک قابلمه از من گرفت، بعد داخل کله‌پزی رفت... 🔸به دنبالش آمدم و گفتم: "ابرام جون کله‌پاچه براى افطاری! عجب حالی می‌ده؟!" گفت: "راست می‌گی، ولی براى من نیست" 🔸یک دست کامل کله‌پاچه و چند تا نان سنگک گرفت وقتی بیرون آمد ایرج با موتور رسید ابراهیم هم سوار شد و خداحافظی کرد... 🔸با خودم گفتم لابد چند تا رفیق جمع شدند و باهم افطاری می‌خورند از اینکه به من تعارف هم نکردند ناراحت شدم. 🔸فردای آن روز ایرج را دیدم و پرسیدم: دیروز کجا رفتید؟ گفت: "پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچکی بود که در زدیم و کله‌پاچه را به آنها دادیم چند تا بچه و پیرمردی که دم در آمدند خیلی تشکر کردند ابراهیم را کامل می‌شناختند آنها خانواده‌ای بسیار مستحق بودند؛ بعد هم ابراهیم را رساندم خانه‌شان..." #هادی_دلهـــــا #شهیـد_ابراهیـــــم_هـــــادی🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ #بر_باݪ_اندیشـــــہ‌ها 🔴با کفر، سازش و صلح، حرام است. 🔻با کفر، بر سر میز مذاکره نشستن، خصلت قاسطین و مارقین و ناکثین است؛ نه خصلت مؤمنین و متقّین.. #سردار_دلهـــــا #حاج_محمدابراهیم_همـــــت🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈شهیـــــد منـــــا🔻 #شهید_حاج_محسن_حاجی‌حسنی🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
142678_828.mp3
7.38M
🍃✨🍃✨🍃 💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧ 《تندخوانی》 ◀️ #جزء_دهم 🎙 استاد #معتز_آقایی ✨التماس‌ دعا✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 و هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ 🍃 او کسی است که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و بدیها را می‌بخشد، و آنچه را انجام می‌دهید می‌داند. #سوره_شوری_آیه_۲۵ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 جدا از این برکاتِ سحر شدن، کافیست بیایی و بروی...بی خبر شدن کافیست عزیز فاطمه! تا کی به هـر دری بزنم بیا بیا که دگر در به در شدن کافیست ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شھـــــدا تصویـــــر نگاهتـــــان زیباترین آفتاب است پشت لبخنـــد‌های شمــا صبــــح، طلــوع می‌کند... #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
⬛️◼️◾️▪️ ■گرفتہ حال دلــــم در هواے مـــــادرِ زهـــــرا ■دو دیده‌ام شده باران براے مـــــادر زهـــــرا ■هرآنچہ‌ دختر پاڪ‌ و هر آنچہ مادر خوب اسٺ ■فداےمـــــادر زینـــــب فداےمـــادر زهـــــرا 🏴 وفات یار با وفای پیامبر اکرم، ام المؤمنین، حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) تسلیت و تعزیت باد 🏴 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #زندگے_نامه 🔹ایرانی و مقیم مشهد که شغلش حراست یکی از شرکت‌های هواپیمایی   بود. 🔹در قالب فاطمیون بدون اینکه کسی بفهمه ایرانیه، میاد سوریه برای دفاع از حرم آل‌الله و مقدسات، از همه چی میگذره و ... 🔹همیشه اهل مزاح و خنده بود تیکه‌های شیرین مشهدی از دهنش نمی‌افتاد یه رفیق با غیرت و با تعصب و با معرفت بود ...همه دوسش داشتن ... 🔹شبای آخر خیلی بی‌تاب بود به هر دری زد که انتقال پیدا کنه تو بخش هجوم و عملیات و آخرشم به خواسته‌اش رسید ... 🔹در عملیات آزادسازی نبل الزهرا مستقیم مهمان حضرت زهرا شد  ... #ڪُلُناٰعَباٰسُڪِ‌یــازِینَبْ ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_جــــواد_محمــــدی_مفرد🌷 《ســــالروز ولادتـــــ》🎊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه‌وهشت 👈این داستان⇦《 خارج از گود 》 ـــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 جوان‌ترین چهره》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد ... - پس اینطوری می‌پرسم ... حاضری یه موقعیت عالی کاری رو ... فدای کار فی سبیل الله کنی❓ ... 🔻نگاهم جدی‌تر از قبل شد ... - اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه ... بله هستم ... دستم به دهنم می‌رسه ... به داشته‌هامم راضیم ... ولی باید ببینم کاری که می‌گید مثل خیلی چیزها ... فقط یه اسم رو یدک نکشه ... مؤثر و تأثیرگزار باشیم؛ چرا که نه ...😊 🔹من رو رسوند در خونه ... یه آدرس روی یه برگه نوشت، داد دستم ... - شنبه ساعت ۴ بیا اینجا ... بیا کار و موقعیت رو ببین ... بچه‌ها رو ببین ... خوشت اومد، قدمت روی چشم ... خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم ... 🔸شنبه، ساعت ۴ ... پام رو که گذاشتم ... آقای علمیرادی هم بود ... تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد ... - رو هوا زدیش❓... 🍃خندید ... - تو که خودت هم اینجایی ... به چی اعتراض می‌کنی❓ ... 💢آقای افخم حق داشت ... اون محیط و فعالیتش و آدم‌هاش ... بیشتر با روحیه من جور بود ... علی الخصوص که اونجا هم ... می‌تونستم از مصاحبت آقای علمیرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم ...👌 🍃بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت ... و انگیزه بیشتری برای مطالعه توی تمام مسائل و جنبه‌های مختلف بهم می‌داد ... تا حدی که غیر از مطالعه دروس دانشگاه و سایر فعالیت‌ها ... روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه کتاب📘 می‌خوندم ... و خودم و یافته‌هام رو در عرصه عمل می‌سنجیدم ... هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید ... 💢نشست تهران ... و یکی از اون دعوتنامه‌ها به اسم من، صادر شده بود ... آقای علیمرادی، ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه‌های گروه راهی شدیم ... کارت‌ها که تقسیم شد ... تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان گروه مشهدی، اعلام کرده بود ... با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک ...⚡️⚡️ 🍃✨خدایا ... رحم کن ... من قد و قواره این عناوین نیستم ... 🔻وارد سالن که شدم ... جوان‌ترین چهره‌ها بالای سی و چند سال داشتن ... و من ... هنوز ۲۳ نشده بودم ...😔😔 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #شهیـــــدانہ دلت ڪہ بگیـرد ... دوای دردت #شهید_گمنام است! ڪنار سردار بی پلاڪ ... فقط تو باشے و او   و یڪ درد و دل حسابے دردِ دلے از جنس چادرخاڪی مادر... #پنجشنبه‌های_دلتنگی #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #فرازےازوصیتـــــنامہ 🔶 «خدایا دیگر جای من در این دنیا نیست از دنیا بدم می‌آید، این دنیا مرا در نزد تو روسیاه کرده است. با روسفیدان نشستم؛ ولی کمال همنشین در من هیچ اثری نکرد.   🔸خدایا، پس این بار دیگر مرا به فضلت از این دنیا جدا فرما. خدایا دیگر بس است. دلم برای دوستان شهیدم «امینی، صراف‌نژاد، یادگاری، دمیرچی، محمدرضا خزائی و قدوم و شیبانی و سایر شهدا…» تنگ شده است.   🔸دلم برای رسول خدا و علی (ع) و آقا و مولای شهیدم حسین (ع) که خیلی صدایش زدم، تنگ شده، آخر مگر ما برای رضای تو به این جبهه‌ها نیامدیم. پس با ما با فضلت رفتار کن. خدا این توبه آخر مرا بپذیر مگر این‌طور نیست که هر قدم که در این جبهه‌ها برمی‌داریم از گناهانمان پاک می‌شود   🔸مرا هدایت کن مرا از شر شیطان، نفس اماره و سایر شیاطین رها فرما، خدایا هر چه بگویم و بنویسم کم گفتم و کم نوشتم باز این را می‌دانم که از در خانه تو ناامید برنمی‌گردم. 🔻خدایا تو را قسمت می‌دهم به گلوی خونین و بریده‌ علی‌اصغر (ع) مرا بپذیر. ■جانشین فرمانده گردان کمیل از لشکر ۲۷ ▫️ســـــردار والامقام▫️ #شهیــد_محمـــــد_نیک‌بیـــــن🌷 《ســــالروز ولادتـــــ》🎊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #شهیـــــدانہ 🌾دلا یـــــاران عاشـــــق زود رفتند 🍃از این وادی همه خشنـــود رفتند 🌾من و تو مثل یک مـرداب ماندیم 🍃خوشا آنان که مثـــــل رود رفتند #شهید_دهه_هفتادی #شهید_محسن_حججی🌷 برای شادی روح شهدا صلوات 🍃اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدْ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
#پــــوستـــر⇧⇧ #شھیــــدحسیــن‌خــرازے  ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#پــــوستـــر⇧⇧ #شھیــــدحسیــن‌خــرازے  ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 🔴 خاطره شنیدنی از ارسال یک قوطی کمپوت خالی به جبهه ⇩⇩⇩   🔹شهید حسین خرازی نقل می‌کرد: ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. 🔸ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ⇩⇩⇩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. 🔹ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ‌ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. 🔹ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. 🔸ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ. 🔹ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ… 🌷  ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #برگے_از_خا‌طراٺ 🍀 داشت محوطه رو آب و جارو میکرد، به زحمت جارو رو ازش گرفتم، ناراحت شد و گفت: "بذار خودم جارو کنم، اینجوری بدیهای درونم هم جارو میشن ..." کار هر روز صبحش بود، کار هر روز یه فرمانده‌ لشکر ... #شهید‌محمدابراهیم‌همت #لحظات_سبـز_افطار #التماس_دعا ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1